بچها بنظرتون با رشته تصویر سازی برم دانشگاه بجایی میرسم یا ن

بنظر خودم الکیه چون هرکی رفته ب جایی نرسیده از دیپلم ب بعد بری واسه نقاشی کاریکاتور های کتاب داستان و پوستر و بنر اینا خوبه ولی براش دانشگاه لازم نیست بنظرم
ولی شوهرم خیلی دوس داره من برم دانشگاه دیشب ب باباش میگف میخاستم هدیه رو بفرستم دانشگاه و این حرفا باباش گف من قبلنم گفتم تا هرجا بره من هزینشو میدم ک‌من دو سالم مدرسه میرفتم باباش همیشه همه هزینه هارو میداد
ولی الان بهش اعتماد ندارم میگم میادو نداد چی 😂 هرچقد شوهرم می‌تونه هزینه شو بده ولی من میگم من ک‌میدونم ب هیچ جایی نمی‌رسیم الکی چرا برم انقد هزینه کنم واسه دانشگاه
نمیدونم باز شوهرم داره رو مغزم راه میرع ک‌ برو و فلان
پارسال حامله ک شدم بیخیالم شد باز الان شروع کرده
وقتیم ک ازدواج کردیم میگف تغییر رشته بده تجربی با انسانی برو ک بری دانشگاه تربیت معلمی چیزی بزنی قبول بشی
من اون موقعه گفتم رشتمو دوس دارم ولی معدلم پایین بود حتی داییم معاون اداره بود نتونست واسه نمره‌هام کاری کنه چون ثبت شده بود تو سیستم گف فقد درصورتی میشه ک یکسال نری مدرسه واسه سال بعد نمره هاتو بالا بزنیم بری ک‌من قبول نکردم
الانم میدونم من برم دانشگاه درس نمی‌خونم باید تقلب کنم 😂😂😂 خیلیم میگم ولی شوهرم تو کتش نمیره

۵ پاسخ

اصلا به درد نمیخوره تصویر سازی
فقط الان کامپیوتر خوبه
بدش بچتو کجا میری میخوای بری دانشگاه

چرا میگی ب هیچ جایی نمیرسی؟! کامپیوتر بهترین موقعیت شغلی برا خانومه

خوشبحالت ک شوهرت میگه برو
من دانشگاه دولتی قبول شدم شوهرم نزاشت برم

من رفتم
کنکور دادم نرم افزار قبول شدم و ای تی .
نرم افژار دانشگاه دولتی خوندم
لیسانس گرفتم
هزارتا موقعیت کاری داشتم ‌.

به چی علاقه داری؟

سوال های مرتبط

مامان آراد👶🏻 مامان آراد👶🏻 ۱۳ ماهگی
چرا انقذ بی زبونم پیش خانواده شوهرم شاید روم ب روشون باز نشده یا شایدم حساسم خیلی هرچی هس خبلی دارم خود خوری میکنم خونه مادرشوهرم دعوت بودیم دیدم پسر خواهرشوهرم ۱۴سالشع گف دایی آراد بزارم رو دوشم اخه خوشش میاد شوهرم با افتخار با صدای رسا گف بزار اونم گذاشت منم قفل شده بودک چیزی نگفتم نگو اولین بارش نبود زفته بودم بیرون شوهرم با پسرم رفته بودن خونه خواهرش اونجا این حرکت اجرا کرده بودمیام خونه میگم چرا اخه از من اجازه نگرف کاش میکفتم دایی هیچکارس اختیارش دست منع خطر داره میندازی . مادرش ک حلوا خورد بچم میداد رفتم گفتم آلرژی داره ب ارد گندم نده گفت تو یدونه موز میدی چیزی نیس من میدم چیزیه شوهر خنگم زفته بود گفته بود ما روزی یدونه موز میدیم بهش بچه ها همه بچم بغل میگیرن بچه ۸ ساله بچمو میزاره بغلش میشینه رو مبل والا میگم ناراحت میشن چیزی بگم از طرفی هم میگم جون بچم ب خطر میوفته بدرک ک ناراحت میشم میگم شوهرم چرا انقد بیشعوره چرا همینجوری نگاه میکنه اجازه میده هزار بار بهش گفتم نزار بچه رو بغل کنن میندازن گوش نمیده اصلا