۱۰ پاسخ

می‌فرستم

هیچی والله قانعش میکنم

همراهیش نمیکنم
بدعادت میشه

هرچی باباش بگه همونو انجام میدم.جلوی بچه اصلا روی حرف همدیگه حرف نمیزاریم.
اگر نظر و حرف اشتباه بدیم بعدا دوتایی دربارش حرف میزنیم

معمولا می‌بره اما اگر نبرد و جانان گریه کنه میزارم گریه کنه فقط میگم مامان قرار نیست هر دفعه همراه بابا بری شاید صلاح دونسته
دیگه دارند بزرگ میشم همه چی بر وفق مراد نباید بچرخع

منم بگم نبر نرو همسرم میبره میگه گناه داره از صبح باباشو نمیبینه دلش یه لحظه به بغل باباش خوش میشه

بخواد بره تو حیاط می‌ذارم بره اما تو خیابون خطرناکه شوهرم بی حواس نمی‌ذارم ببره

بسختی

منم دقیقا همین مشکل دارم شوهرم نمی‌بره دخترم میگه دنبالم نیاد منم میگم مگه چی میشه چند دقیقه کنارت بشینه باهات وقت بگذرونه این طفلک خیلی گریه میکنه نمی‌بره خودم لباسش تن میکنم میفرستم یا میبرم پیشش موندم چرا مردا اصلا جهت بزرگ شدن کودک همکاری نمیکنن

یه

سوال های مرتبط

مامان آیلین مامان آیلین ۴ سالگی
مادرای عزیز من هر وقت سوال میپرسم خیلی کم پاسخ میدین ولی اگه امکانش هست به این سوالم(اگه تجربه ای دارین)جواب بدین، دخترم جدیدا خیلی به من وابسته شده در حدی که اصلا ازم جدا نمیشه اوایل خیلی بهتر بود با باباش میرفت خونه مادر شوهرم و چند ساعتی میموند یا اینکه خیلی وابسته مادرم بود خونه اونا تنهایی میموند و من و مادرم و خواهرم تو یه ساختمونیم صب که از خواب بیدار میشد میرفت خونه خواهرم و با بچه هاش بازی می‌کرد حتی برا شام و ناهار هم صداش میکردیم دوست نداشت بیاد بعضی وقتا شبا با گریه می‌آوردمش خونه الان اصلا بدون من بالا نمیره خونشون نمیمونه حتی دیروز با همسرم بیرون برا خرید میوه هم نرفت گفت اگه مامان بیاد منم میام،یه هفته بردمش مهد ولی اصلا ازم جدا نشد با اینکه خیلی دوست داشت با بچه بازی کنه ولی از کنار من جم نمی‌خورد فقط با حسرت بچه هارد نگا میکرد خیلی خجالتی و اعتماد به نفسش پایینه اگه کسی کنارش با صدای بلند حرف بزنه اگه با اینم نباشه زود گریه میکنه البته این اخلاقا رو از اول داشت ولی وابسته به من نبود الان خیلی وابسته شده نمیدونم چیکار کنم