۴ پاسخ

پیش کدوم دکتر؟بگواخه مجبوری چیزدبگه ای نمیتونستی بگی 🤦🏻‍♀️منظوری ندارن ولی گاهی ی حرفای ازسرنادانی انجام میدن

بیخیال مهم اینه بخاطر تو و پسرت اینکارو کرده و اگه واقعا قصدی داشت نمیومد به خودت بگه و تو ام نمی‌فهمیدی

اینطور مردا خاله زنکن
مرد باید غرور داشته باشه نکه پیش هرزنی از زنش بد بگه

چرا من خندم گرف🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان سه‌تاجوجه‌طلایی مامان سه‌تاجوجه‌طلایی ۱۱ ماهگی
امشب خونه ی مادرشوهرم بودیم. یهو شوهرم گفت پول تو حسابت هست فردا ساعت دوازده یادت نره برای دانیال نوبت دکتر بگیری. مادرشوهرم شنید گفت نوبت برای چی. منم گفتم به خاطر کج گذاشتن پاش بردم دکتر و عکس گرفتن گفتن از تو لگن پاش چرخش داره ببرین ارتوپد نوبت جراحی بده براتون. این خانوم از وقتی فهمید تا موقع برگشتمون پونصد بار گفت دکتر نبرین ها. گناه داره بچه مو جراحی نکنید ها.باباشم بچه بود پاش همینجوری بود. عیبی نداره مهم نیست .اصلا دکتر نبرین
جالبه که شوهرم به خاطر کج بودن پاش هم خیلی بد راه میره پاشو به لبه ی داخلی میزاره. جوری که کفی کفشاشم کج میشه. هم دائم کمر درده
منم حرصی شدم گفتم والا من مثل شما دل ندارم بچه ام تا اخر عمر کج راه بره و کمر درد بکشه و دائم منو نفرین کنه که چرا به فکرم نبودین.
تو راه هم که میومدیم دائم شوهرم میگفت اگه به فکر من میبودن این همه سال اذیت نمیشدم فقط منو مسخره میکردن که خاک تو سرت پاتو درست بزار یه بار دکتر نبردن. حالا برا بچه ام هم نظر میدن
مامان جوجه فلفلی🫑 مامان جوجه فلفلی🫑 ۸ ماهگی
منم هر دفعه هی میرفتم ان اس تی هی ۴۰۰تومن پول بده خلاصه جیبمون رو خالی کردن همش استرس همش ترس که نکنه زایمان زود رس باشه هی حرکت بچه کم میشد من باید یه چیز شیرین میخوردم که حرکت کنه دوباره حرکت نداشت باز بیمارستان ان اس تی دیگه دو ۳۸ هفته بودم رفتم ان اس تی بیمترستان تامین اجتماعی دیدم حرکت بچه خوبه صدای قلبش اوکی یکدفعه یه ماما اومد گفت خااااانم میخکوب شدم گفت سریع باید بری بیمارستان دولتی بستری بشی احتمال داره بچت خفه بشه حالا منو بگوووو دست پام میلرزید از ترس گفت چون انسولین میزنی بچه داره خفه میشه انقدر منو ترسوند گفتم نه دکترم ۱۷ شهریور بهم نوبت داده الان ۸شهریوره گفت نه سریع باید بری بستری بشی مامانم چند روز بود اومده بود پیشم خلاصه نمیزاشتن از بیمارستان بیرون بیام زنگ زدم به شوهرم اومد پرستارا گفتن بچه جونش در خطره سریع خانمت باید بستری بشه من قبول نمیکردم گفتم بابا بچه همه چیش خوبه اینا چرتو پرت میگن دکترم ۱۷ شهریور نوبت سزارین داده منم همینجوری اومدم ان اس تی کاشکی نمیومدم شوهرمم ترسیده بود خلاصه با رضایت دادن اومدیم بیرون دیدم گوشیم زنگخورد از بیمارستان بود گفتن خانم شما باید بستری بشی با ما تماس گرفتن که چون انسولین میزنی باید بچه رو سریع در بیاریم تو دلم گفتم چه غلطی کردم رفتم بیمارستان هی زنگ رو زنگ‌از بیمارستان دیگه شوهرمم گفت خانم بیا از خر شیطون پایین برو بستری شوو گفتم بمیرم بیمارستان دولتی نمیرم که به زور طبیعی بچمو در بیارن نمیخوام مامانم بنده خدا اعتقاد به استخاره داره گفت بزار استخاره بگیرم گرفت گفت بد در اومده بیمارستان دولتی .دیگه شبونه زنگ زدم منشی دکترم گفتم والا اینجوری شده زنگ زد به دکتر گفت فردا سریع بیاد بیمارستان خصوصی عملش کنم