پارت ششم
بعدش هم من اون روز تا صبح رفتم سرویس فقط 😂چون مثانم پر بود خیلی کم کم میومد ادرارم و اینکه چون التهاب وورم واژنم خیلی زیاد بود واسه همین نمیومد ادرارم ولی خب با همین ادرار هم مشکلم حل نشد فرداش قرار شد مرخص کنن منو ظهر مرخص شدم ولی همچنان هم نمیتونم بشینم نمیتونم سرپا وایسم واسه همین خیلی غصه میخورم میگم کاش لااقل می‌تونستم بشینم به بچم شیر بدم 😓ولی با این وضعم شوهرم ی بار هم نپرسید ازم ک بخیه هات چطوره حال خودت چطوره الان من موندم خونه خودم با منت مادرشوهرم یدونه واسم کباب تابه پخته با روغن حیوانی خوردم چند تا سیر شدم بعدش حالت تهوع گرفتم الان میگه نه من واست پختم تو اصلا نخوردی اون حیفه انقد پول دادیم به گوشت قرمز فلان یعنی توبه کردم دیگ بگم چیزی واسم بپز فقط خدا خدا میکنم زود بتونم بشینم لاقل برم خونه مامانم اینا جون خودمو از اینجا نجات بدم خدا هیچکسیو. محتاج خانواده شوهر نکنه

۵ پاسخ

عزیزم کیسه آبت چطوری پاره شد مث ترشح بودن یاآب بودن ؟

سلام گلم خوبی خداروشکر زایمان کردی مبارک باشه بچت
ولی خیلی زجر کشیدی گلم ایشالله زدد تر خوب بشی

اصلا برا افتادن ناف صبر نکن برو خونه مادرت مادر شوهر دلش برا عروس نسوخته😐

خوب العان موقع استراحتگاه برو خونه مادرت دیگه خانواده شوهرمگه دلش بحال عروس میسوزه

خب خواهر همبن الان پاشو برو پیش مامانت
مگ خونشون خیلی ازت دوره ؟

سوال های مرتبط

مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 روزهای ابتدایی تولد
مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 روزهای ابتدایی تولد
خانوما من ک خودتون میدونید بارداریم چطور گذشت شوهرم چطور باهام رفتار کرد گریه کردم بیشتر وقتا فک میکردم بعد اینکه زایمان کنم دیگ کلا عوض میشه و منو خیلی دوست میداره چون زایمان خیلی دردناک و وحشتناکه ولی ولی همه چی برعکس شد شوهرم با اینکه من زایمان خیلی خیلی سختی داشتم ی بار هم چه تو بیمارستان روبرو چه تو گوشی با پیام یا زنگ حالمو نپرسید من بهش گفتم ک مردم زنده شدم گفت باش تموم شد تموم شد بعد زایمانم هم مادرش چند بار منو به گریه انداخت الآنم گ خونه خودم هستم مادرشوهرم ازم مراقبت می‌کنه ولی بخاطر نوه اش نه بخاطر من ک بخورم شیر داشته باشم بچمو سیر کنم وگرنه از من هم مراقبت نمی‌کرد الان میگین مامانت چرا نمیاد مامانم دوره و دو سه بار فقط تونست بیاد ولی واقعا الان ۱۲ روزه انگار اینجا تو زندان هستم و زیر فشار روحی هستم چندین بار منو به گریه انداخت همش ناراحت افسرده هستم شوهرمم شهرستان دانشگاهه یعنی صبح تا شب هم اینو دخترش پیشم میمونن یعنی الان تو ی وضعیتی هستم ک دارم میمیرم
مامان مهوا مامان مهوا ۲ ماهگی
میخام بنویسم واسه تموم کسایی که تازه زایمان کردن یا قراره زیمان کنن ولی مثل من بی تجربه هستن
روزی که مهوا زردی داشت و رفت روی ۱۷ دکتر گفت بستری بشه
از همه طرف فشار روم بود با هزارربهونه گریه کردم
شروع کردم شیر خشک دادم به مهوا هر ساعت صدتا تاپیک هم اینجا میزاشتم
هم کلی به جون شوهرم غر میزدم که من دلم نمیخاد بچم شیر خشکی بشه
من مامان خوبی نیستم فلان که شیر نمیدم به بچم
اون موقع خونه مادرشوهرم بودم حالا ب زور هم بود ۳ وعده غذای آماده بهم میدادن شیرم زیاد بود جوری که میریخت خب این خیلی بدتر میکرد حال منو
شیرم پر آغوز بود و سنگین و چرب زود سیرش میکرد واقعا زردیش اینجوری نمیومد پایین منم اصلا قبول نمیکردم
اینجا هم خیلی از دوستام گفتن
شیرخشک بده بعد ب جونم دعا کن
یا نمیدونم مگه مادر شدن فقط شیر دادنه اینقدر کار و زحمت داره این یکی توش گمه و کلی تجربه ... من هیچ کدوم رو گوش نکردم فقط غصه خوردم
تا اینکه زردیش خوب شد و دکتر اجازه داد شیرخودمم بخوره
حالا امروز ۱ هفته هس خونه خودمونم
طبیعتا کارم توی روز هزار برابر شده خوابم کمه کم
تا چند روز اول ک فقط آب میخوردم یا فوقش شربت ک غش نکنم
حالاهم ک مثلا اشتهام باز شده ی کم نهار ی کم شام
بازم نمیتونم درست حسابی غذا بخورم
با اینکه هر وعده دارم غذا میپزم خودم
همینه ک شیر آنچنانی ندارم
الان با تمایل خودم دارم به مهوا شیرخشک میدم
چون میبینم از توانم خارجه
ادامه کامنت
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۲ ماهگی
پارت ۳
من با خودم شیاف دیکلوفناک برده بودم ولی اصلا به کارم نیومد چون پمپ درد داشتم
من از بعد عمل شیر داشتم همون آغوز رو ولی بچه رو سیر نمیکرد و خودمم بلد نبودم درست شیر بدم بخاطر همین اون شب به بچه خیلی سخت گذشت و تا ساعت ۳ کلی گریه کرد و بیمارستان اصرار شدید داشتن که فقط شیر خودمو بخوره اخر عصبی شدم گفتم بهش شیر خشک دادن تا اروم بگیره و تخت خوابید تا صبح
منم راحت خوابیدم
توصیه م اینه که رو خودتون حتی اگه گرمتونه حتماااا پتو بندازین و گرم نگه دارید پا و کمرتونو .خیلی حساسه بعد عمل سرما بزنه دردتون چند برابر میشه
خلاصه فردا صبح دکتر خودم اومد و ویزیت کرد و ترخیص خودمو داد و بعد از شنوایی سنجی اومدن واسه بچه چکش کردن و بعد دکتر اطفال اومد نامه ترخیص داد و واکسن خوراکی بچه رو بهش دادن و ما مرخص شدیم و اومدیم خونه و واسه خونه به عنوان کمکی شیرخشک اپتانیل گرفتم و با خطره چکون میدادم به بچه ولی دفع ادرارش خیلی کم بود .
روز ۴ به دستور دکتر اطفال ما بردیمش بیمارستان برای غربالگری (چون تایم تولد پسرم یجور بود که بهداشت تعطیل بود مجبور شدم ببرم بیمارستان ولی خداروشکر میکنم بابت این قضیه چون) تو جواب آزمایش زردیش مشخص شد ۱۸ و همونجا تو بیمارستان دوشب بستری شد و اگه ما میبریم بهداشت خدا میدونه چقدر سردر گم می‌شدیم و چه بلایی سر بچم میومد ...