۵ پاسخ

عزیزم کیسه آبت چطوری پاره شد مث ترشح بودن یاآب بودن ؟

سلام گلم خوبی خداروشکر زایمان کردی مبارک باشه بچت
ولی خیلی زجر کشیدی گلم ایشالله زدد تر خوب بشی

اصلا برا افتادن ناف صبر نکن برو خونه مادرت مادر شوهر دلش برا عروس نسوخته😐

خوب العان موقع استراحتگاه برو خونه مادرت دیگه خانواده شوهرمگه دلش بحال عروس میسوزه

خب خواهر همبن الان پاشو برو پیش مامانت
مگ خونشون خیلی ازت دوره ؟

سوال های مرتبط

مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 ۳ ماهگی
مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 ۳ ماهگی
خانوما من ک خودتون میدونید بارداریم چطور گذشت شوهرم چطور باهام رفتار کرد گریه کردم بیشتر وقتا فک میکردم بعد اینکه زایمان کنم دیگ کلا عوض میشه و منو خیلی دوست میداره چون زایمان خیلی دردناک و وحشتناکه ولی ولی همه چی برعکس شد شوهرم با اینکه من زایمان خیلی خیلی سختی داشتم ی بار هم چه تو بیمارستان روبرو چه تو گوشی با پیام یا زنگ حالمو نپرسید من بهش گفتم ک مردم زنده شدم گفت باش تموم شد تموم شد بعد زایمانم هم مادرش چند بار منو به گریه انداخت الآنم گ خونه خودم هستم مادرشوهرم ازم مراقبت می‌کنه ولی بخاطر نوه اش نه بخاطر من ک بخورم شیر داشته باشم بچمو سیر کنم وگرنه از من هم مراقبت نمی‌کرد الان میگین مامانت چرا نمیاد مامانم دوره و دو سه بار فقط تونست بیاد ولی واقعا الان ۱۲ روزه انگار اینجا تو زندان هستم و زیر فشار روحی هستم چندین بار منو به گریه انداخت همش ناراحت افسرده هستم شوهرمم شهرستان دانشگاهه یعنی صبح تا شب هم اینو دخترش پیشم میمونن یعنی الان تو ی وضعیتی هستم ک دارم میمیرم
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۴
تا اوردنم تو بخش اومدن جا به جام کردن رو تخت و برام ۳تا شیاف زدن و پد گذاشتن اینم بگم من پمپ درد تصمیم داشتم بگیرم ولی یادم رفتو نفهمیدم کی بگم و کجا بگم دیگه نگرفتم فقط چند ساعت اول دردش زیاده مثلا منو تقریبا ساعت ۹ اوردن تو بخش ۳ تا شیاف زدن دردم تا ساعت ۲ ظهر هی داشتم هی کم و زیاد میشد دردمو داشتم حس میکردم جون باید ی حالت بخوابی و بدون بالش اینا من کتفم بشدت درد میکرد حتی درد بالای کتفم از بخیه بیشتر بود چون بخیه با شیاف دردش کم میشد ولی کتفم چون قبلنام درد میگرفت با این مدل خوابیدن بدتر میشد هیچی ساعت ۲ دوباره ک شیاف زدن دردم خیییلی کم شد ساعت ۵ بلند شدم واسه راه رفتن ک واسه پایین اومدن از تخت باید کمکت کنن چون درد داری واسه راه رفتن خیلی درد نداشتم بودا ولی واقعا قابل تحمل بود ولی تا میتونید نسکافه و مایعات بخورید من احساس میکنم کم خوردم و بعدشو براتون‌میگم ک بلایی از سرم گذشت دیگه اون شب هم هر جوری بود گذشت بچم گرسنه میموند دکتر گفت بهش شیرخشک بده چون هنوز شیرم اغوز بود و براش کافی نبود و نمیدونم بهش کم دادم چی بود ک تا صبح خیلی بیتابی کرد بچم تازه الان داره دستم میاد چقد شیر بدم چقد شیرخشک اینم بگم ی هم اتاقی داشتم تازه ساعت ۴ اوردنش تو اتاق براتون از حال اونم تو پارت های بعدی میگم ک ببینید طبیعی بهتره یا سزارین
مامان محمد مصطفی🐣🐥 مامان محمد مصطفی🐣🐥 ۱ ماهگی
بالاخره ماهم بعد ۵ زوز با رضایت شخصی مرخص شدیم اومدیم خونه
یعنی نگم چه روزای سختی بود امیدوارم هیچکس تجریه نکنه
حالا جریان زایمان براتون میگم
ولی بچم که دنیا اومد فردای روزی که قرار بود مرخص بشیم دکتر گفت زردی داره باید بستری بشه زدریش ۹ بود
من دیدم خیلیا با زردی ۱۸ اومدن گفتم ۹ چرا بستری کنید خب دستگاه بگیرم ببرم خونه گفت نه
چون گروه خونی مادر O و گروه خونی بچه A و این تفاوت باعث میشه بچه زردی بدی بگیره و‌زردی خیلی زود بالا بره برا همین باید تحت نظر باشه
و اجازه مرخصی ندادن یعنی انقدر این چند روز بخیه سزارینم زیر لباس بود و نرسیدم بهش نابود شدم انقدر درد دارم خدا میدونه
تخت هم نداشت برا همین خیلی به بخیم فشار اومد و الان درد دارم
زردیش از ۹ اومد ۷ ولی دیگه گفتم‌نمیتونم بمونم بچه هم اصلا داخل دستگاه نمی‌رفت دیگه بازداشت شخصی اومدیم خونه الان حس میکنم صورتش زده دستگاه گرفتم
خیلی دعام کنید انقدر این مدت اذیت شدم دلم آرامش و حال خوب میخواد
بیشترم استرس بچه دارم دکترا خیلی ترسوندن منو
مامان مهوا مامان مهوا ۴ ماهگی
میخام بنویسم واسه تموم کسایی که تازه زایمان کردن یا قراره زیمان کنن ولی مثل من بی تجربه هستن
روزی که مهوا زردی داشت و رفت روی ۱۷ دکتر گفت بستری بشه
از همه طرف فشار روم بود با هزارربهونه گریه کردم
شروع کردم شیر خشک دادم به مهوا هر ساعت صدتا تاپیک هم اینجا میزاشتم
هم کلی به جون شوهرم غر میزدم که من دلم نمیخاد بچم شیر خشکی بشه
من مامان خوبی نیستم فلان که شیر نمیدم به بچم
اون موقع خونه مادرشوهرم بودم حالا ب زور هم بود ۳ وعده غذای آماده بهم میدادن شیرم زیاد بود جوری که میریخت خب این خیلی بدتر میکرد حال منو
شیرم پر آغوز بود و سنگین و چرب زود سیرش میکرد واقعا زردیش اینجوری نمیومد پایین منم اصلا قبول نمیکردم
اینجا هم خیلی از دوستام گفتن
شیرخشک بده بعد ب جونم دعا کن
یا نمیدونم مگه مادر شدن فقط شیر دادنه اینقدر کار و زحمت داره این یکی توش گمه و کلی تجربه ... من هیچ کدوم رو گوش نکردم فقط غصه خوردم
تا اینکه زردیش خوب شد و دکتر اجازه داد شیرخودمم بخوره
حالا امروز ۱ هفته هس خونه خودمونم
طبیعتا کارم توی روز هزار برابر شده خوابم کمه کم
تا چند روز اول ک فقط آب میخوردم یا فوقش شربت ک غش نکنم
حالاهم ک مثلا اشتهام باز شده ی کم نهار ی کم شام
بازم نمیتونم درست حسابی غذا بخورم
با اینکه هر وعده دارم غذا میپزم خودم
همینه ک شیر آنچنانی ندارم
الان با تمایل خودم دارم به مهوا شیرخشک میدم
چون میبینم از توانم خارجه
ادامه کامنت