۳ پاسخ

عزیزم منم دقیقا شرایط شمارو داشتم تمامی سونوها معتبری ک رفتم بچم صحیح و سالم یود اما بخاطر زایمان سخت بچم ۱۰ روز بستری بود شما ب چ علت بستری بود کوچولوتون ؟ برا تست شنوایی سنجیش ک تو بیمارستان بود ارجاع خورد؟ب صداها واکنش نشون میده؟

عزیزم تمام حالاتت طبیعیه و بخاطر تغییرات هورمونیه
قبل از هرچیز بخودت زمان بده
طی روز برای خودتم وقت بذار و کارایی که ازش لذت میبری انجام بده
حتما از یکی کمک بگیر و تمام کارها رو خودت نکن
در آخر اگه حس کردی گذشت و بهتر نشدی چه اشکال داره مراجعه کنی و دارو مصرف کنی؟
هیچی از خودت مهم تر نیست❤️

عزیزم تا یک ماه افسردگی زایمان طبیعیه بعد از اون اگه دیدی هنور اذیتی برو دکتر
ولی در کل بنظر من سعی کن خیلی تنها نباشی تا کمکت هم باشن به خودت سحت نگیر این حس ها همش تحت فشار هورمونه

سوال های مرتبط

مامان حسین و راستین🩵 مامان حسین و راستین🩵 ۲ ماهگی
بخش ششم🫄🩵
چی باید می گفتم😠
چیکار باید می کردم😭
آخه مگه فایده ای هم داره😓
اگه تاپیک های قبل زایمان منو بخونید تمام اتفاقاتی که سر من و بچه ام هوار شد رو من از قبل پیش بینی کرده بودم
زایمان طبیعی در اولویته،منم میگم باشه ،اصلا مگه خود من با شما هم عقیده نیستم ولی خوب مگر نه اینکه علت به وجود اومدن سزارین همین زایمان های پرخطر و موارد اورژانسی بوده
پس شما کی می‌خواین این ضرورت رو تشخیص بدین
فقط خدا می دونه که یه مادر چقدر توی نه ماه بارداریش استرس می‌کشه که خیالش از سلامت جگرگوشه راحت بشه،خدا یه دسته گل بهت میده بعد به خاطر این قوانین مسخره چه آسیب هایی که به این فرشته های کوچولو وارد نمیشه😔😔😔
من همه ی این حرفا رو توی بیمارستان گفتم،به همه
اما فکر می کنید فایده ای هم داره و یا اینکه آسیبی که به جسم و روح من وارد شده جبران میشه
پسرم تا روز پنجم بیمارستان بستری بود
روز اول نمی‌دونید واسم به چه سختی گذشت که بچه ام کنارم نبود و باید بدون پسر کوچولوم ترخیص می شدم
امیدوارم واسه هیچکدومتون اتفاق نیفته🥺و زایمان های خیلی راحتی داشته باشید😍
روزهای بعد هم که خودم با وجود اون زایمان سخت که نیاز به مراقبت شدید جسمی و استراحت داشتم توی بیمارستان سپری کردم
روزهای سختی بود اما سعی کردم بخاطر پسرام قوی باشم و به این فکر کنم که خیلی اتفاق های بدتری می تونست بیفته
و خدا رو شاکرم که راستین کوچولوم رو سلامت در کنارم دارم
مطمئنم که این پایان شیرین فقط از لطف خداوندم بوده🥹❤️
مامان حسین و راستین🩵 مامان حسین و راستین🩵 ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان طبیعی من بخش اول🫄🩵
من در اولین بارداریم به انتخاب خودم خواستم طبیعی زایمان کنم
من ذهنیتم همیشه این بود که پزشک ها معمولاً سر زایمان طبیعی حضور ندارند چونکه ماماها از پس این کار برمیان
زمان تولد پسر اولم از بس پروسه ی زایمان طولانی شد و زایمان سختی داشتم دکتر شیفت زایمانم رو انجام داد و خدا رو شکر بچه ام جز اینکه حدود یک ساعت بعلت مشکلات تنفسی که حین زایمان واسش پیش اومد داخل دستگاه موند مشکلی براش پیش نیومد
این دفعه از دخترعمه ام که تحت نظر دکتر بدری بیمارستان حضرت ابوالفضل زایمان کرده بود شنیدم که معمولا خود خانم دکتر زمان زایمان حضور دارند و انقدر راضی بود که منم تصمیم گرفتم تحت نظر ایشون باشم
خانم دکتر از همون اول بخاطر شرایط بارداری پرخطرم گفتند که بچه زودتر از موعد به دنیا میاد اما به لطف خداوند من هفته های بارداری رو به سلامت از سرگذروندم و چون که از اول بارداری استراحت بودم،هفته های آخر بارداری چند جلسه ای کلاس های آمادگی زایمان شرکت کردم
می خواستم این بار با آمادگی بیشتری زایمان کنم
هفته ی ۳۶ بارداری قرار بود آخرین سونو رو بدم
دکتر بابلی بعد از سونو گفتند وزن بچه ات ۳۳۰۰ و اگر وزن گیریش به همین روال ادامه داشته باشه احتمالا نتونی طبیعی زایمان کنی
همون روز پیش دکتر بدری برای معاینه ی لگن رفتم،گفت دهانه ی رحمت باز شده
گفتم آقای دکتر نظرشون چی بوده ولی گفتند چون قدت بلنده و لگنت خوبه جای نگرانی نیست
بهم گفتند که از هفته ی آینده شروع به پیاده روی و اقدامات دیگه کنم که بچه به دنیا بیاد اما من چون هنوز یه هفته مونده بود به رشد کامل بچه گذاشتم واسه بعد هفته ی ۳۷
بخاطر تحریکی که شدم ترشحات همراه خونریزی داشتم که با دو سه روز شیاف گذاشتن برطرف شد...
مامان حسین و راستین🩵 مامان حسین و راستین🩵 ۲ ماهگی
تجربه ی من از ختنه ی پسر کوچولوم
گفتم شاید واسه گل پسراتون مفید واقع بشه😍
حقیقتش قبل ختنه ی پسرم از بس تو همین گهواره از نگرانی مامانا خوندم که منم با اینکه یک بار دیگه هم تجربه اشو داشتم حسابی دچار دلهره و اضطراب شدم🥺😓
ولی زمانی که فکر می کردم این هم مرحله‌ای از رشد راستین کوچولومه و باید طی بشه تا پسرم یه قدم دیگه جلوتر بره حس خوبی بهم دست می‌داد🥰
✨با مشورت پزشک پسرم روش حلقه و پزشک مناسب برای این کار رو انتخاب کردم
✨خانم دکتر نظرشون این بود که زمان طلایی ختنه برای پسربچه ها از بدو تولد تا دو ماهگیشونه
✨(راستش پسر اولم رو به روش بخیه ختنه کرده بودیم نمی‌گم همیشه ولی خب متاسفانه نتیجه ی کار براش خیلی جالب نشد و مجبور به ترمیم شدیم)
✨زمان خیلی کوتاهی طول کشید یه آمپول بی‌حسی و بعدشم چند دقیقه کل زمان ختنه بود
✨بعد از ختنه محدودیتی برای پوشک کردن یا آروغ گرفتن نوزاد وجود نداره و همچنین شستشو و استحمامشم مشکلی نداره
روز اول خیلی سخت نبود ولی نمیدونم چرا روز دوم خیلی بی تابی کرد
✨حلقه هم گفتند که معمولاً تا ده روز می افته
✨من از پوشک یک سایز بزرگتر استفاده کردم که پسرم راحت تر باشه
✨هر موقع دیدم بی تابی می کنه بهش استامینوفن دادم شاید کلا سه مرتبه شد
✨و بعنوان آخرین نکته به نظر من بهترین لباس برای این روزها زیردکمه ی یک سایز بزرگتره
چون شلوار رو مجبوری بکشی بالا و محل ختنه اش اذیت میشه و همچنین چون پوشکش رو بهتره شل ببندی زیر دکمه که بپوشه دیگه پوشکش هم پایین نمیاد
امروز پنجمین روز از ختنه ی پسرم بود یکی،دو روز اول حس خوبی نداشتم زمان شستن و پماد زدن اما سعی کردم قوی تر باشم که این دوره رو هم بتونم بهتر کنار پسرم باشم❤️
مامان حسین و راستین🩵 مامان حسین و راستین🩵 ۲ ماهگی
بخش دوم🫄🩵
چون نگران بودم که زایمانم سخت نباشه و تهدیدی برای سلامت پسرکوچولوم نباشه تصمیم گرفتم ۳۹ هفته هم سونو بدم
حتی برای همون روز پیش یکی ،دو دکتر دیگه هم وقت گرفتم که اگر وزن بچه ام بیشتر از ۴ باشه زیر بار زایمان طبیعی نرم
اما سونوی ۳۹ هفته رو که دادم وزن بچه ام ۳۸۰۰بود و من که دیگه استرس وزنش رو نداشتم مجدد پیش دکترم رفتم
دوباره باید معاینه می شدم ،خانم دکتر گفتند ۴ سانت هستی،همین الان میتونی بیمارستان بستری بشی ،کیسه آبت رو پاره کنیم دو ساعته زایمان می کنی من که خیالم تقریباً راحت شده بود که زایمانم زمان کوتاهی طول می کشه به دکترم گفتم الان آمادگیش رو ندارم ولی زمانی میام که خودتون حتما بیمارستان حضور داشته باشید
دکترم بخاطر معاینه ای که انجام داده بود حتی احتمال داد که همون شب زایمان می کنم اما گفت اگه زایمان نکردی فردا ساعت ۲ بیا خودم هم میام
مجدد مشابه سری قبل ترشحات همراه خونریزی داشتم و دل دردی که از چندین هفته قبل نامنظم شروع شده بود خیلی شدیدتر شد
رفتم خونه،دوش گرفتم و منتظر فردا بودم،دوست داشتم خودم با حال خوب و مرتب بیمارستان برم و حس غریبی هم داشتم قرار بود فردا انتظارم به سر بیادو پسر کوچولوم رو در آغوش بگیرم لبریز از عشق دیدنش بودم🥹❤️
البته خیلی استرس زایمان هم داشتم، اما حس قشنگم به همه ی حس های دیگه غلبه داشت🫣☹️🥺❤️