نکته هایی ک برای زایمان طبیعی یادم رفت بگم پارت ۲😁🙈
من چون استراحت مطلق بودم ورزش و پیاده روی رو دو هفته آخر شروع کردم ،تقریبا روزی ۲،نیم پیاده روی داشتم. البته تقسیم ش میکردم ساعات رو من ی مسیر جذاب رو برای پیاده روی انتخاب کردم ک خستگیام یادم بره😁 من مسیر بازار پاساژ ظرف فروشی لباس فروشی رو انتخاب کردم 😂😉البته بدون توقف عصر ها ساعت ۶ میرفتیم تا ساعت ۸ بعدش خونه شام و یه استراحت و بعدش آخرشب میرفتم پارک محلمون دور می‌زدم نزدیک ۴۰ دقیقه بعضی وقتا کم تر و بیشتر هم میشد ، و از ۳۸و. چند روز بودم ک شیاف گل مغربی رو شبی یکی میزاشتم ک یک هفته بعدش شبی دوتاش کردم
انقد ب خودم فشار آورده بودم ک روز زایمان نا نداشتم خیلی خسته بودم😩 سر زانوهام درد میکرد ساعت های آخر زایمانم دیگه نمی‌تونستم با ماما همراه ورزش کنم افتاده بودم رو تخت از خستگی حالت سجده ، ماماهمرا با بدنم ورزش میکرد تا بچه بیاد تو لگن
راستی واسه خودتون حتما خرما و آب میوه آناناس ببرید تا موقع ورزش اینا فشار تون نیوفته.و اینکه مثل من ب خودتون انقد فشار نیارید خوب استراحت تونو داشته باشید 🥰💗

۶ پاسخ

مرسی از تجربه هات استرسم برای زایمان کمتر شد❤️

مرسی از راهنماییت گلم انشالله منم زایمان راحتی داشته باشم واسم دعا کن لطفا

اطلاعات کامل و جامع ،تجربه های عالی و به دردبخور
ممنونم ازت اتفاقا من با وجود اینکه سزارین هستم ولی بازهم ورزش خودم رو انجام میدم

عالی بود

مرسی عزیزم عالی بود

مرسی که تجربه هاتو ب اشتراک میزاری 🥰

سوال های مرتبط

مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۳ ماهگی
مامان آریان مامان آریان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان آهــو👣 مامان آهــو👣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
سلام به همه مامانا و دوستای قشنگم که تو این چند ماه همراه من بودن بعد یک ماه بلاخره تونستم بیام تجربمو براتون به اشتراک بزارم .
من از سزارین وحشتناک میترسیدم فوبیا داشتم از جراحی برا همین طبیعی انتخاب کردم همه هم میگفتن راحته شروع ورزش هام از هفته ۳۳ بود ورزش های مربوط به هفته ۳۷ رو هم همون ۳۳ شروع کردم که زودتر زایمان کنم به چهل هفته نکشه و دخترم اردیبهشت به دنیا بیاد چون همسرم اردیبهشتی بود دوست داشتم دخترمم همین باشه
خلاصه ورزش هامو هرروز انجام میدادم پیاده روی میکردم دوش آب گرم می‌گرفتم شیاف میزاشتم زعفرون دم شده تخم شربت و خاکشیر کمپوت آناناس می‌خوردم رابطه بدون جلوگیری داشتم خلاصه همه کار کردم که زایمانم راحت باشه و زودتر هم باشه هفته ۳۸ که شدم هرروز که میرفتم پیاده روی سعی میکردم حمام کنم اصلاح کنم لاک بزنم آرایش کنم موهامو اتم میکردم به خودم می‌پرسیدم میرفتم میگفتم شاید که تو مسیر دردم گرفت و رفتم هرروز آرایش میکردم مو اتو میکردم میرفتم پیاده روی دردم می‌گرفت نفسم بند میومد میگفتم الآنه که بیاد وسط خیابون یه دردی می‌گرفتم که نمی‌تونستم یه قدم بردارم بزور خودمو میرسونم خونه و نیم ساعت بعدش خوب میشدم چند بار این اتفاق برام افتاد عصرا که میشد درد شدید می‌گرفتم نیم ساعت چهل دقیقه بعدش خوب میشدم یه روز که خیلی ناراحت بودم تکونای بچم ضعیف بود
مامان گل یاسمـ🌸💖 مامان گل یاسمـ🌸💖 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (اولین بچه)👼🏻💗
۴۰ هفته و ۱ روز م بود دقیقا ۱۵ اردیبهشت ساعت ۴ اینا بود رفتم برای ان اس تی چون ان اس تی قبلی ک انجام داده بودم یک سانت بودم ، رفتم و معاینه کردن گفتن ک ۲ سانت شدم برم خونه آخرشب برگردم ، من نیم ساعتی پیاده روی کرده برگشتم خونه شام خوردم دوش گرفتم بعدش رفتم همش پله های خونه رو بالا پایین کردم 😩😖 بعد دیگه ساعت ۱۲ رفتم بستری شدم بعد دوباره معاینه شدم ۳ سانت شده بودم بعد چند ساعت ک چهار سانت شدم ماما همراه اومد ، کلی باهم ورزش کردیم اینا اما من دردهام شروع نمیشد و دهانه رحمم باز بود ۵،۶ سانت تا نزدیک صبح فایده نداشت بعد کیسه آب مو ترکوندن ک دردها بعدش شروع شد اما یه چیز عجیب تا دستگاه ان اس تی رو میزاشتن قد شکمم بی‌قرار میشدم و حالم بده میشد 😬🙁😑انگار ب اون دستگاه حساسیت داشتم 😐
حتی پرستارا میگفتن تا حالا همچین چیزی ندیدم ک یکی با این دستگاه اذیت شه. واقعا تا اون دستگاه رو میزاشتن رو شکمم گریه ها شروع می‌شد و منو خیلی بی قرار میگرد 🙄🥲
خلاصه ساعت ۱۱ نیم زایمان کردم کلش ۵ دقیقه تو اتاق زایمان بود هرچی در توانم بود زورررررررر زدم ک سریع راحت شم فقط😭😂حتی دکترمم گفت زور زدن هات عالی بود 😂😂خیلی خوب همراهی کردی .
بخیه رو نمدونم چندتا خوردم ولی تا ۶ تا افتاده
و اینکه هزینه ماما همراه بدون مشاوره شد ۲ تومن قرار بود یک نیم بگیره چون بیشتر کنار من بود بیشتر گرفت
مامان پناه👼🏻🩷 مامان پناه👼🏻🩷 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه شیرین و سخت زایمان طبیعی من...
حدود ساعت ۲شب بود احساس درد کردم قبلش تحرکم زیاد بود و میدونستم قرارع امشب یه اتفاقایی بیوفته پیاده روی رفته بود بعدش کلی پله نوردی و ورزش و بعدش دوش آب گرم و یه شیاف گل مغربی که تیر خلاص بود بعد شیاف یکم دراز کشیدم و به شوهرم ک ازش دور بودم زنگ زدم تو حیاط حدود دو ساعت باهاش حرف زدم و قدم زدم ک دردام از ۲کم کم شروع شد موندم تا منظم شدن و حدود ساعت۷,ک شدید تر هم شده بودن راهی بیمارستان شدم چک شدم نزدیک ۲.۳سانت باز بودم ک با معاینه کیسه اب رو پاره کردن و بستری‌م کردن...
ساعت۸:۲۶دقیقه بستری شدم و منتظر بودم ماما همراه بیاد ولی دردام باز عین درد پریودی بود و میتونستم تحمل کنم وقتی ماما اومد باهم ورزش لگنی کردیم و نی نی چون بیش از حد پایین اومده بود خیلی اذیت میشدم برا همین ورزش رو بیخیال شدیم ب فکر باز شدن دهانه رحم شدیم(چون پیاده روی خیلی زیاد داشتم بچه اومده بود پایین پایین ولی دهانه رحم اونقدر ک باید باز بود باز نبود).
حدود ۵سانت شدم ک ماما همراه پیشنهاد گاز بی حسی رو داد منم قبول کردم و برام وصل کردن وسطش خیلی پشیمون شدم چون مطمئن بودم بخاطر راحتی خودشون وصل کردن و بعدا مسلما سر درد هاش و سرگیجه میمونه باهام...
(ادامه تاپیک بعدی)
مامان آقا مهدیار💚 مامان آقا مهدیار💚 ۱ ماهگی
تا الان چند بار اومدم تجربه زایمان بگم ،وسط نوشتن یهو درگیر بچه شدم وقت نشد 🫡
پس بریم برای خواندن یه تجربه دیگه:
پارت ۱:زایمان طبیعی فیزیولوژیک:۳۹ هفته وشش روز
اول بگم من توی رویاهام همیشه ۳۷ هفته و پنج روز زایمان کرده بودم و همیشه اماده این تاریخ بودم😬
از قضا ۳۷ هفته و پنج روز رفتم معاینه لگن و دکتر گفت دهانه رحمت یک سانت بازه و کیسه آبت بمبه شده،با یه انگشت معاینه تحریکی کرد و گفت با این وضعیت اگر بیشتر ورزش کنی احتمالا تا آخر هفته زایمان میکنی،منم با تعجب و خوشحالی که اوو چه پیشرفتی قرار داشته باشم ورزش ها و پیاده روی هارو با شدت بیشتر شروع کردم.
البته بگم من همون شب دردام منظم شد و تا صبح درد داشتم و موکوس دفع کردم و فکر میکردم همین امروز فردا زایمان میکنم.اما صبح روز بعد دردام کامل قطع شد ولی خب من انرژی گرفته بود و روزانه یه ساعت نیم ورزش القایی و یه ساعت و نیم پیاده روی رو انجام میدادم.
اما خب روزهای هفته میگذشت و من دردی نداشتم دیگه با دکترم‌ تماس گرفتمو شرایط گفتم و گفت اگر دردت نگرفت بیا مطب.