سوال های مرتبط

مامان امیرعلی وزهرا مامان امیرعلی وزهرا ۱۲ ماهگی
پارسال همین شب ساکمو بستم تا دو نصف شب کارکردم اون لباسو بزار یخچالو دسمال بکش همه جارو مرتب کردم سه ازخونه حرکت کردیم به سمت بیمارستان میلاد
رفتیم پذیرش کارهای بستری رو انجام دادیم منو بردن طبقه بالا یه اتاق دادن گفتن منتظر باش ساعت شش میان سوند وصل کنن بعد بری عمل وایی چه حسی بود ازاون حس های غرور وناب مادرشدن پسرم من ثانیه هارو میشمردم برای دیدنت برای بغل کردنت بالاخره بردن اتاق عمل با شش هفتا آمپول بزور تونستن بی حسم کنن وایی چقدر اون آمپول ها دردناک بودن هنوزم که هنوزه اثر اون آمپول هاروحس میکنم بالاخره شکمم روبریدن وتو داشتی جیغ میزدی
آوردن نشونم دادنت چقدر کوچولو بودی دوباره داشتن شکمم رو میدوختن عملم وحشتناک سخت بود چون چسبندگی هم داشتم وبا خون ریزی جزئی
پسرعزیزترازجانم من تمام دردهارو بخاطر تو تحمل کردم چون بخاطر عشقی که بهت داشتم ودارم والان تو یک سالت شده من مدام دنبال تو میدوعم
عزیزترازجانم باتمام وجودم دوستت دارم تولدت مبارک انشالاه هزارساله بشی❤❤❤
مامان yara🧡 مامان yara🧡 ۱۴ ماهگی
مامانا میخام از تجربه مریضی دخترم بگم
دخترم من چند روز پیش تب کرد من بردمش بیمارستان آزمایش خون گرفتم ازش و ادرار گفتن احتمالا عفونت ادراریه آخه اصلا ادرار نداشت ماز آزمایش دادم اومدیم خونه ک از بیمارستان زنگ زدن گفتن دخترت آپاندیس داره سریع بیارینش دیگ شوهرم گفت این بیمارستان دولتیه بدرد نمیخوره یچی برا خودش میگه بیا ببرمش خصوصی آخه بچم اصلا درد نداشت فقط وقتی می‌خواست مدفوع کنه خیلی ب خودش می‌پیچید بردیمش بیمارستان خصوصی دیگ ک اونجا دو ساعت بچه منو سوراخ سوراخ کردن یه رگ پیدا نکردن ک سرم وصل کنم ب بچه من دیگ گفتن فعلا برید عکس بگیرید عکس ک گرفتیم گفتن پیچ خوردگیه رودس علائمش مدعوف خونیو خلطی تب و اینکه مدفوعم ک می‌خاست بکنه خیلی درد داشت ادارام بچم اصلا نداشت دیگ بچو بردن از مقعدش یه لوله کردن تو رودهاش یه سیصد سیسی ای یه مایع مخصوص زدن تو رودهاش ک رودها از هم باز بشه
بجا سرمم اومدن از بینیش لوله کردن تو معدش ک نشد در میومد بعد لوله از دهانش کردن تو معدش خلاصه دکتر ک اومد گفت دخترم تنبلی روده داره واسه همین رودهاش پیچ خورده الان درست شده ولی داروهارو مصرف کن بعد عید حتما بیار تا درمان بشه
و من دخترمو ک می‌بردم پیش دکتر خودش چون خون تو مدفوعش بود می‌گفت حساسیت ب پروتئینه گاویه و هر دفعه شیر دختر منو عوض میکرد بجا اینکه یه درصد فک کنه بچه من این مشکلو داشته باشه
دکتر گفت اصلا ربطی ب حساسیت نداره همش بخاطر همین رودهااشه
دختر خیلی نفخ میکرد و رفلاکس داشت و همه اینا بخاطر رودهاش بوده....
مامان گل پسر و بانو مامان گل پسر و بانو ۱۱ ماهگی
سلام سلام
این روزا هم خوشحالم هم استرس دارم هم میترسم هم ناراحتم هم سر درگمم حالا بیایین تعریف کنم چرا
قرار بود شنبه عمل بشم که دکترم گفت بزار یکشنبه گفتم اوکی
خوشحالم بابت اینکه قراره کوچولو را ببینم یه ذوق خاصی دارم
استرسم بخاطر بچهاست کع قرار دو روز منو باباشونو نبینن یکم شاید سخت بگذره بهشون ولی الان از شنبه امدم خونه مامانم تا یکم با مامانم اینا عادت کنن
ناراحتم چون دکتر خیلی پولکیه و فقط میخواد تیغ بزنه متاسفانه ولی چون کارشو خیلی قبول دارم مجبورم قبول کنم هرچی میگه
استرسم واسعه اتاق عمله که خداکنه قبول کنن بیهوشم کنن و اینکه بهم اتاق خصوصی بدن اخه میگن باید همون روز بیایی بستری که شدی درخواست اتاق خصوصی بدی اگه خالی بود بهت میدیم نمیتونی جلوتر رزرو کنی 🥲
سردرگمم نمیدونم چیکار کنم کلا گیجم واسعه رفتن و انجام دادن کارام همه چی تو هم توهمه
ان شاءالله خدا بخواد همه چی به خیر و خوشی تموم شه برگردم پیش بچهام استرسم بیشتر واسعه پسرمه که داداش 14سالم خیلی اذیتش میکنه اونم ابجیشو اذیت میکنه 😓
واسعه بیمارستان برای خودم میخوام
کمپوت اناناس انجیر خشک. نسکافه.کاپو چینو. ابجوش. کاچی. ابمیوه یه دست لباس واسعه برگشت شرت سرجی فکس و شورت نخی. نوار بهداشتی بزرگ. شارژ و هنسفری. لوازم آرایشی.
برای بچه هم دو دست لباس تیکه ای پوشاک. شیر خشک. شیشه. پستونک. دستما مرطوب دستمال کاغذی پنبه سرهمی دستکش و جوراب و کلاه