دختر قشنگم چندروز دیگه یک سالش میشه
بارداری برام ی حس قشنگ و خاصی بود که تا کسی تجربه نکنه نمیتونه احساسی که ادم داره رو حس کنه،ولی من از اون دسته مامانایی بودم که موقع بارداری زیاد ارتباط نمیگرفتم با بچه فقط تو سرم به خودم افتخارمیکردم که ی انسان رو دارم پرورش میدم،منی که عزیزدوردونه بودم و دست به سیاه وسفید نمیزدم الان یه دختر زیبا خدا بهم داده که حتی خوابه شبانه ام ندارم به حدکافی استراحت انچنانی ندارم دروغ چرا دلم برای خودمم تنگ میشه گاهی گریه میکنم گاهی میخندم بعد یکی دوساعت باز به خودم میام شیفت مادریمو تحویل میگیرم🤣،ولی خداروهزاران مرتبه شکر بهم ی بچه سالم داده ی دختر ناز که همیشه تو رویاهام بود دختر داشته باشم منو بابایی خیلییی عاشق دخترمونیم هر روزم برای شیرین کاریاش میمیریم الانم که داره کم کم ی سالش میشه و تاتی میکنه حرف میزنه از ذوق نفسمونو بند میاره نمکدون، نمیگما اعصبانی شدم داد زدم حرص خوردم از خستگی ولی ی تار موشو با دنیا عوض نمیکنم عذاب وجدانه بعدشم امونمو بریده و میبره،میخوام بگم خدا همه بچه هاتونو حفظ کنه عاقبت به خیر باشن الهی،الهی اونایی ام که نی نی میخوان خدا صداشونو بشنوه و خوشحالشون کنه این دعای هر لحظه منه....❤️این دختر گله من نیهان خانمه🥰م

تصویر
۵ پاسخ

الهی عزیزم 😍😍لباسش خیلی قشنگه از کجا خریدیش پیج نداره؟

انشالله ،انشاالله

خدا حافظش باشه عزیزم

خدا حفظش کنه عزیزم دقیقا حس و حال منو توصیف کردی😍

ای جونم خدا حفظش کنه عزیزم 😍🧿🧿

سوال های مرتبط

مامان آسیه💜 مامان آسیه💜 ۱۲ ماهگی
دختر عزیزم لحظه هایی که صدای خنده های تو، تو خونه مون می پیچه انگار دارم از خوشحالی پرواز می کنم. می خوام همیشه شاد ببینمت عزیزم و برای شادی تو هر کاری می کنم

هر روز که از خونه بیرون می رم به این فکر می کنم که چه کاری می تونم انجام بدم که تو خوشبخت تر باشی، تمام تلاشی که می کنم برای اینه که تو بهترین ها رو داشته باشی

هیچ وقت حتی ذره ای از این حس عاشقانه ای که به تو دارم کم نمیشه عشق همیشگی من تو بزرگ ترین بهانه ی زندگی هستی

دختر مهربونم، لبخندت تمام خستگی های دنیا رو از بین می بره

وجود تو دخترم منو به زندگی دلگرم می کنه

عزیزترینم تمام احساسات خوب دنیا را زمانی تجربه کردم که تو به دنیا اومدی

شادی و خوشبختی من، قلب من برای تو می تپه، تو مفهوم زندگی منی

ممکنه سال ها بگذره، من پیر شده باشم و تو بزرگ، اما چیزی که هیچ وقت تغییر نمی کنه عشق من نسبت به توئه دختر قشنگم

بمونه به یادگار 1404/3/7
خدای خوبم بخاطر وجود دختر قشنگم سلدا پرنسس کوچولوم آسیه شکرت😘🌿
مامان 🫀Maneli🧿 مامان 🫀Maneli🧿 ۱۲ ماهگی
اَندکی درد و دل….
من بعد از ۶سال بچه دار شدم
دوست داشتم زمانی تجربه کنم حس مادری رو که با تمام سختی هاش کنار بیام و برام قابل تحمل باشه

همیشه با بچه های فامیل انقدر بازی میکردم
که بچه ها همه وقتی میفهمیدن من دارم میرم پیششون خیلی خوشحال میشدن(به گفته ی مادراشون)
توی عید دیدنی ها من همیشه با بچه ها توی اتاق در حال بازی بودم
همیشه با خودم میگفتم مگه میشه برای بازی با بچه وقت نداشت؟؟!!
مگه میشه آدم حوصله ی بازی با بچه رو نداشته باشه؟؟!!

از روزای اول تولد دخترم تا همین الان هم انواع بازی هایی که بلد بودم و مناسب سنش بود رو باهاش بازی میکنم

ولی خیلی مواقع اصلا باهام همکاری نمیکنه
فقط میگه بغلم کن
حتی کنارش نشستم هم میگه بغلم کن
اصلا به بازی توجه نمیکنه زیاد

بعضی روزها انقدر خسته میشم از کارا و مسؤلیت های زیادی که گردنمه
که حوصله ی بازی باهاش رو ندارم واقعا
و شبها عذاب وجدان میگیرم 🥺🥺

از یه طرفم ناراحتم که خودمو کاملاً فراموش کردم و هیچکاری برای خودم نمیکنم
نه ورزش میکنم
نه به پوستم میرسم
نه قرصامو میخورم…..🥴🥴

میدونم به گفته ی کوثر یاوری داریم کار بزرگی میکنیم و مادری کردن رسالت بزرگیه که به عهده گرفتیم
ولی بیایید انگیزه بدید 🙏🏻به مادری که کم آورده و خسته اس و PMS عجیب داره براش سخت میگذره🤒🤒
مامان محمد مهدی مامان محمد مهدی ۱۳ ماهگی
من موندم چرا خدا خودکشیو گناه خیلی بدی میدونه و کسی که اینکارو میکنه رو به شدت اون دنیا مجازات میکنه چرا یه غمی رو میده که ادم نتونه تحملش کنه که مجبور به خودکشی بشه چرااااااا گاهی وقتا تنها راه نجات رفتنه که اونم از ادم گرفته وقتی نه راه پس داری نه پیش چرا آدم باید مجبور به گذروندن راهی باشه که خستش کرده که توانشو بریده چراااااا چرا باید راهیو بریم که دوسش نداریم چرا با ادما حداقل معامله نمیکنه بابا من حاظرم داراییمو بدم بچم خوب بشه یه بار بدون غصه خوردن بغلش کنم باید بچه های همسنشک ببینم راه میرن چهار دست و پا میرن فهم دارن درک دارن مامانشونو میشناسن تا یه ذره از بچه هاشون دور میشن میزنن زیر گریه دستاشونت دراز میکنن تا مامانشون یا باباشون بغلشون کنه چرا من باید حسرت این چیزلی ساده به دلم بمونهههههه چرا اخهههههه چرا با رورویکش راه نره واسه اسباب بازیاش کنجکاوی نکنه با چیزی بازی نکنه در عوضش بچه دختر خالم اینکارو بکنه گریه کنه که بزارنش تو رورویک بچم گریه کنه اسباب بازی میخواد چرااااااااا چرا بچه من نباید خوب باشه که از اسباب بازیاش مراقبت کنه و تا دست کسی دیدشون جیغ بزنه که بدش به خودم اون ماله منه چراااااااااااااااااا اگه الان داعش بیاد تیکه تیکم کنه وایم اسون تر میگذره تا اینکه از هم پاشیدن سلولای بدنمو احساس کنمممم اوووف خدااااا اوووووووف💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
دادم خفهههه میشممممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مامان nikan مامان nikan ۱۳ ماهگی
قبول دارین جوری که بچه آدم آبروی آدم می‌بره هیچکی نمیتونه همچین گندی بزنه🤣🤣🤣💩
من شوهرم ساعت. 6میره سر کار منم معمولاً از 4و نیم پنج بیدارم که هم برای شوهرم صبحونه آماده کنم و هم برای آقا نیکان
بعد مثلاً اگه سوپ یا حلیم یا عدسی باشه دیگه همون موقع درست میکنم که تا وقتی گل پسر بیدار بشه آماده باشه
بعد هم که بیدار میشه غذا میخوره باز ب فکر ناهارش باید باشم من چون همسرم ناهار نمیاد دیگه فقط برای نیکان ناهار درست میکنم بعد دیگه کار هر روزمه برای عصرانه یا کیک یا پنکیک یا هم آبمیوه میگیرم برای نیکان گاهی اوقات که حوصلم نمیکشه بهش شیرین عسل میدم بعد خلاصه بگم نصف روزم تو اشپزخونه ب سر می‌ره 🤠
بعد خدا نکنه ما ی جا بریم این نیکان ی تیکه نون خشک پیدا کنه چنان اونو میخوره یا وقتی میگیریم دنیا می‌ذاره رو سرش از بس جیغ میزنه بعد همه ی جوری ب من نگاه میکنن بعضی ها هم میگن چرا غذا بهش نمی‌دی یکم گوشی بذار ب بچه برس یعنی اون لحظه دلم میخواد اتیششون بزنم بگم منی که از پنج صبح بیدارم تا بوق سگ پای گازم بعد تو داری ب من میگی غذا درست کنم
بعضی اوقات میشینم گریه میکنم از دستشون
اما اون روز مادرشوهرم گفت نمیتونی برا بچه غذا درست کنی که هر جا میری نون خالی خونه بقیه رو میخوره
بعد منم گفتم اتفاقاً بیشتر از اون چیزی که شما به بچه هات رسیدی من ب بچم میرسم نمی‌خواد نصیحت کنی
ناگفته نمونه هر جا میرم براش خوراکی میبرم با خودم اما نمیخوره🤣🤣😎
شوهرم میگه کون لقشون بزار بگن
مامان ماهی🐠🌹 مامان ماهی🐠🌹 ۱۲ ماهگی
دلم میخواد اینستا و گهواره رو پاک کنم .وقتی پیج یا صفحه مامانایی که بچه بیمار دارن میبینم نابود میشم 😭نمیدونم چرا شب ها قبل خواب این چیزارو میبینم آخه دیشب دو ساعت داشتم گریه میکردم😞
خدایا هیچ کس با بچه اش امتحان نکن سخته.منی که دخترم برگشت ادرار شدید داره دکتر احتمال عمل داده و هزار بار دکترها بهم گفتم یه مشکل ساده هست و حل. شدنیه چقدر ناشکری کردم، چقدر هفته پیش که دکترش گفت به هیچ عنوان تو تشت آب نشینه استخر نبرش بغض کردم اونوقت اون مامانی که بچه اش حتی نمیتونه بشینه نمیتونه دستش تکون بده چی بگه؟!خدا همه ی فرشته هایی که بهمون داده رو برامون سالم حفظ کنه🙏🏻😭
چند وقتی هست که دارم فکر میکنم به اینکه وقتی دخترم۲/۳ سالش شد اقدام کنم برای بچه دوم ولی واقعیتش اینه از استرس دوران بارداری از اینکه خدایی نکرده سالم نباشه ترس دارم
دلم میخواست یه خواهر یا برادر داشته باشه اگه روزی منو باباش نبودیم تنها نمونه.وقتی عروس شد خواهر یا برادرش کمکش باشه ...
اما من اصلااااا آدم قوی نیستم میترسم از این محدوده امن خارج بشم
دلم میخواد یه مشاوره برم. ممنون میشم اگر کسی مشاور درجهههه یک تهران میشناسه معرفی کنه بهم🙏🏻
مامان نیکا جون مامان نیکا جون ۱۳ ماهگی
نیکای من
یکسال با همه شیرینی ها و سختی هاگذشت
یک ساله که شدی
🩷قلب خونمون 🩷
🌺گل تو گلدون🌺
آخه من هرچی از زیباییت بگم کم گفتم دختر نازم نیکای من ضربان قلبم وقتی برای اولین بار دیدمت انگار هزاران ساله عاشقتم و مادرتم و هیچوقت از مادری کردن برات خسته نمیشم
من و بابا و داداش طاها خیلی دوستت داریم و همیشه به این فکر میکنیم که زندگی قبل از تو برامون معنی نداشت
البته که زندگی برای من از وقتی اولین بار مامان شدم معنی گرفت وقتی اولین بار صدای یه پسر کوچولو تو خونم پیچید
الان هم که برای بار دوم مادر شدم و با وجود تو دختر کوچولوی نازم کامل تر شدم و خدارو شکر میکنم بابت بودن تون وجودتون و نفساتون 🌈
مادرشدن برام تجربه ی قشنگی بود و اگه هزار بار دیگه هم به دنیا بیام میخام مادر شما دوتا فرشته ی قشنگم باشم
🩷💕تولدت مبارک هستی من داروندارم 🩷💕
۱۴۰۴/۱/۲۷
این متن دلنوشته ای برای دخترکم بود که هرروز و هرثانیه باخودم تکرار میکنم و هرلحظه بابت وجود بچه هام خدارو شکر میکنم💝
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۳ ماهگی
از دیروز که اومدم گهواره دیدم همه پستا شده مامان عماد ،
من ندارمشون ولی یکی دوتا از عزیزان عکساشو گذاشتن خواستم بگم مامان عزیز منم ۷۰ روز توی ای سیو بودم ، بشدت بچم عفونت ریه و قلب و کلیه از خود بیمارستان گرفت بشدت درگیر بودم ، ولی خواستم بگم بیاین قبول کنیم این بچه ها هدیه ی خدای بزرگمونن درسته خار بدستشون بره نمیتونیم ببینیم ، ولی بیایین حداقل کمی از این زجه زدنا کم کنیم ، بجاش امید جایگزین کنیم ،

از بچگی تو گوشم خوندن اگه دلت بشکنه با گریه از خدا چیزیو بخوایی خدا بهت میده ، اشک بندشو بی جواب نمیزاره ، ولی هروقت گریه کردم جواب نگرفتم،
ی بار با دل اروم و خنده ازش بخوایین ببین چجوری بهت میده ، ی بار بسپرین به خودش ، اگه صلاح باشه میده ،

ولی ناامید نشین ، منم بعد ۷۰ روز که هر روز بهم گفتن بچه نمیمونه خدا بهم بخشید ، یکم دلتو اروم کن . من دوقلو دارم ، ی قل تو خونه ی قل تو بیمارستان ، این وسط وقتی میرفتم قل دیگه رو ببینم از لباسهای من ویروس گرفت با اینکه کلی زدعفونی کردم ، اونم تو ۶ ساعت بندش از تب و اسهال دهیدراته شد ، بستری شد تو ی بیمارستان دیگ ، ی پام این بیمارستان ی پام ی بیمارستان دیگ ، روزای سختی گذروندم ولی هیچوقت ناامید نشدم .