امروز شش روزه زایمان کردم
از روزی که زایمان کردم نتونستم استراحت کنم...
شب اول تو بیمارستان بچم بالاآورد توش ترشحات قهوه ای بود بردن معدشو شستن...ازهمون شب اول گریه و بیقراری داره و منم ازهشت ساعت بعد زایمانم که پاشدم روپام...جز مامانم که اونم بنده خدا آخرین بچه ای که بزرگ کرده منم و نمیتونه راه بره کسی رو ندارم کمکم کنه همسرم بخاطر کارش شهرستانه و هفته ای یه بار میاد خانوادش قهرکردن و چون گفتیم خونه مادرم شرایط مهمان داری نداریم کلا فقط همون روز اول زنگ زدن به شوهرم تبریک گفتن...بچه م دل پیچه داره شبا تا صبح اینقدر گریه میکنه کبود میشه خودم شیرندارم و مجبورم بهش شیرخشک بدم خسته ام مایوسم مدام گریه میکنم عصبی ام و نمیدونم باید چیکار کنم...😔🫠🥲

خیلی سخته
چقد یاد خودم افتادم
باز خوبه مامانت هست عزیزم من مامانمم نبود و دست تنها و خسته بودم و هنوز هم گاهی هستم
خدا قوت بده بهت با تمام وجود درک میکنم

بعد من هزار تا دارو داره بخاطر این ک آروم باشه انقد دارو داره . اینا رو داره تو یخچال هم دو تا دیگه داره ک یخچالی ان. اینارو میخوره ک آرومه نخوره هی گریه می‌کنه

ببین هر زمانی ک به بچت شیر میدی اروغش رو حتما بگیر ک کولیک نگیره . هر زمانی ک بهش شیر میدی بزار سر بچه بالا تر باشه نسبت ب بدنش ک بازم رفلاکس نگیره .و تاکید میکنم همیشه اروغش رو بگیر تا خودت اذیت نشی . من اروغش رو نمی‌گرفتم رفلاکس و کولیک و نفخ و همه رو با هم داشت .شیر هم تا س روز اول نداری من هنوز ک‌ هنوزه قرص شیر افزا میخورم اب هویچ بخور خیلی خوبه چای رازیانه بخور . من هنوز دارم اینارو میخورم اما شیر خشک هم در کنارش بهش بده کمکی . من امشبم‌نخوابیدم ت ساعت ۸ صبح هشت خوابیدم تا ۱۰ . ۱۰ دخترم بیدار شد منم بیدار شدم ..من الا دارم درد بی شیری می‌کشم

عزیزم منم اینجوری بودم خودم تنها شوهرم هم با اینکه بود ولی کمک حالم نبود منم همش دل‌درد داشت دعا میکردم پنج دقیقه بخوابه ک منم بخوابم ‌
خودمم مینشستم با دخترم گریه میکردم .شبو روز نذاشت از ساعت ۱۲ شب تا صبح جیغ و داد میکرد فقط خودم بودم . اما تا چهلم بود بعد چهل روز اروم تر شد . الا ۵۹ روزشه چون شیرم کمه بازم شبا گریه می‌کنه . شیر خشکم نمیگیره هرکار. میکنم چون از اول بهش ندادم . خلاصه بچه داری اینجوریه فقط ت نیستی

خب دوست صمیمی خواهری زنداداشی نداری بیاد یکی دو روز کمک حالت باشه ؟؟😥😥

خدا بهت صبر و تحمل بده و کمکت کنه

عزیزم حق داری خسته باشی
شاید شیرخشکش بهش نمیسازه
ببرش دکتر شاید حساسیت داشته باشه باید نوع خاصی شیرخشک بخوره..بچه الکی که گریه نمیکنه
شاید کولیک داشته باشع که البته زوده بخواد بخاطر کولیک گریه کنه ولی از شیرخشک میتونه باشه
درمورد خانواده شوهرتم خب خودتون گفتین شرایط مهمون داری ندارین اوناهم نیومدن
مهم نیس
اونا بیان هم میخوان مث مهمون بیان و برن...کلا نیان آرامش آدم بیشتره😄

روزهای سخته ش همین اوله ، تموم میشه ....اصلا بخاطر شیر خشک دادان ناراحت نباش، هیچ عیبی نداره .... ببین خواهر اگه داری براش وسایل آشپزی رو ببر بگو دو مدل خورشت درست کنه برای چند وعده ت ، مثل قیمه و قورمه سبزی برای ۱۰ وعده ، که هی مزاحمش نشی ، یا مواد عدس پلو و ماکارونی ، غذا خوردن نباشه آدم کلی جلو میافته

الهی عزیزم🫠
منم بچم همونجوری بود بالا میاورد ولی هیچی نگفتم که معدشو شستشو ندن بالاحره بچه تازه متولد شده طبیعیه معدش بهم ریخته باشه خداروشکر فقط دو بار بالا اورد دیگه معدش پاک شد ولی درکت میکنم دست تنها خیلی سخته ولی میگذره خودتو توی فکرو خیال ننداز که شیر حرص به بچع ندی اون طفل معصوم گناه داره خدا خودش از این مرحلم عبور میده توکل کن فقط

شوهرم گفتم بیاد کمک دستش باش

من موندم واس چی آمد بخواب

امروز شوهرم رفت کاری ش انجام بده ب خواهر شوهرم گفت بیاد میشم از همون موقع تا حالا خوابید

میگذر منم تنهام هیچ کسی ندارم

این روز ها میگذر گلم

منم مثل تو کسی ندارم خودم تنها حتا مادرم نیست کپ کم عادت میکنی

بنظر من روزای اول بعد‌زایمان جز بدترین روزاست خیلی خیلی سخت و طاقت فرساست اصلا نمیدونی کجایی کی هستی داری چیکارمیکنی همه چی قاطی پاتیه من فقط گریه میکردم حالم خیلی بد بود درکت میکنم .بدون‌میگذره‌به‌شرایط رفته رفته عادت میکنی

خیلییی سخته ولی پنج سال دیگه که به امروز فکر کنی با خودت میگی تونستم 🥺🫂

همین فقط کاری که از دستت میاد انجام بده تا بگذره .شیر خشک و مراقبت بچه .کم کم پاشو راه برو کارهای کوچیک کن

روزای خوب هم میادتوکل برخدا.ان شاءالله خدابچتوبرات حفظ کنه😘

اخی الهی بگردم🙁

عزیزم این روزا میگزره. دست تنها بودن خیلی سخته. امیدوارم هرچه زودتر بچت از آب و گل دربیاد و بتونی یه نفس راحت بکشی