۹ پاسخ

چرا من عفت کلام ندارم
اگه من بودم میگفتم هی سلیطه کوچولو تو کی ر پسرمم نیسی گم شو برو اونور بازی کن
وقتی بقیه وقت نزاشتن بچشون و تربیت کنن من بشینم تو دو دیقه تربیتش کنم

تشویقش کن بهش جایزه بده
بگو تو قوی هستی
میتونی از پس فلان کار بربیای
مامان بهت افتخار میکنه
و از این حرفا
باهاش بازی کن تو بازی خودت عمدا بباز
ک فکر کنه واقعا میتونه
بچن دیگه
باز اون بچه عجیبتر ک این حرفا رو زده

ازش بپرسید چی باعث شده این فکر رو بکنی
بعد بگید به نظرت برای اینکه این حس درست بشه باید چیکار کنیم مثلا یکم کمک میخوای
باهاش همدردی کنید بگید گاهی وقتها پیش میاد حتی آدم بزرگا نمیتونن یه کاری رو بکنن ولی بعدش که تلاش میکنن و سعیشونو میکنن میتونن انجامش بدن

من بودم بچه مو برمی‌داشتم از جای اون حالا یکم درجواب بگو تو قوی هستی بزرگ هستی زیبا هستی شجاع هستی خودش خوب میشه

اره واقعا حس بدیه برا مادر
چون حرف همسالان هم بیشتر باور پذیره براشون
به نظرم اگه دختر خاله پسر خاله و....داره مثلا هفت سال و اینا باشن ببر بازی کنه باهاش و قبلش به همبازیش بگو امروز فقط اونو تشویق کنه بگه عجب دختر قویه و...

مادران عقده ای بچهای عقده ای بار میارن

تو قصه بهش بگو.
فردا شب موقع خواب بگو یه فسقلی بود میره پارک بعد بچه بی ادبی به اون گفت من بزرگترم و اینا(با اب و تاب بگو)
بعد فسقلی اومد خونه به مامانش گفت من کوچیکم ضعیفم و اینا....
مامانش گفت نه عزیزم ضعیف بودن به این معنیه نیست و ضعیف بودن یعنی این....تهشم فسقلی خوشحال شد که وااااای یعنی من ضعیف نیستم مامانش گفت معلومه که نه تو بهترینی و اینا
من یه خلاصه گفتم خودت درستش کن

اشکالی نداره یه مدت که باهاش حرف بزنی و تشویقش کنی فراموش میکنه

همون لحظه بايد دخترت مياوردي كنار نميشناسي باهاش بازي كنه وقتي حرفشون شنيدي

سوال های مرتبط

مامان قلبم 💖💖 مامان قلبم 💖💖 ۲ سالگی
دیروز بردیم دختری ثبت نام مهد کودک کردیم
امروز اولین روزی بود که رفت از ساعت ۸ تا ۱۲ ما ساعت ۹ اونجا بودیم اولش ۱۰ دیقه تاب بازی کرد بعدش راضی شد بره تو من کلا نیم ساعت تو مهد کنارش بودم توی این نیم ساعت خداروشکر با بچه ها سریع دوست شد و انس گرفت چون از قبلم جمع بچه هارو خیلی دوس داش ارتباط اجتماعیش خوب بود ولی نمیدونستم در این حد
تامن اونجا بودم ۳تا بچه اومده بودن خواب‌آلود و بی انرژی اصن نه حرکتی
ولی این دختر ما دس میزد به همه چی همه بازارو امتحان کرد تو کمد چن تا ماشین چوبی که سرهم میشدن رو دید میگفت از اینا میخایم مربی براش آورد بعد با یکی از دخترا همشونو ریختن دوباره ساختن بعد رفت با یکی از پسرا الاکلنگ بازی کرد در کل بچها ی اونجا رو به تحرک و بازی انداخت
من دیگه نیم س بودم گفتم به مربیش میرم فک کنم مشغول شده و اومدم باباش ظهر رفته بوده دنبالش گفت به زور آوردمش بیرون همه از جنب وجوشش خوششون اومده بود باعث انگیزه تو بقیه بچه ها م شده بود
اونجا مادریارم دارن بچه هارد هر نیم ساعت میبره دستشویی گفتن یه دست لباس اضافه هم بزارین اگه خدانکرده کثیف کردن ما عوض میکنیم و میشوریم
درکل تاالان ۲میلیون هزینه ثبت نام و وسایلی بود که تا این پایه براش گرفتیم
ماهی یکی و نیمم شهریه
ولی بنظرم می ارزه هم بچه ها باهوش تر میشن تو محیط اجتماعی قرار میگیرن هم من تا ظهر سر آرامی دارمو به کارام میرسم و تو خونه ورزش میکنم
اینم عکس حیاط مهده وقتی همه ی بچه بودن