پارت دوم
حتی پمپ دردم نگرفتم و با شیاف اوکی بودم البته بدن با بدن خیلی فرق داره
همش منتظر بودم که بهم بگن پاشو راه برو شنیده بودم که میگن خیلی سخته ولی لینجوری شو دیگه نه به پرستار گفتم کی میاید منو راه ببرید گف میخای راه بری گفتم اره اومد سوند و کشید و ببین وقتی بلند شدم چنااااااان فشارم افتاد از درد که پاهام سر شد پرستار گف چیزی خوردی گفتم نه گفت پس چرا گفتی بلندت کنم گفتم من چه بدونم خب شما باید بگیر که من چیزی بخورم یا نه تن تن سرپا به من چیزای شیرین میدادن بخورم تا بتونم وایسم بخیه هااااام میسوختاااااا نمیتونسم پا بندازم راه برم پرستار گفت دردت همین بود دیگه تموم شد دو قدم دیگه راه برو خوب میشی.و واقعا هم همین بود و پرستار بهم گفت شکمتو با دستت جمع کن راه برو دیگه راحت راه میرفتم گف هرچه قدر بیشتر راه بری زود تر خوب میشی و همونم شد برای سختش همین بود و الان راحت همه کارامو میکنم ولی خب استراحت میکنم و چیزای مقوی میخورم تا بعدا اذیت نشم ولی در کل میگم نترسید خیلی راحته خیلی😘❤️

۱۶ پاسخ

ولی بدن با بدن فرق داره من رو اول اصلا نمی تونستم سر پا وایستم با اینکه همش چیزای مقوی میخوردم

واقعا درد و بلای سزارین بزنه تو‌جون‌ طبیعی که منو کشت صد تا بخیه خوردم اخرشم بخیه هام باز شد با پماد تا ۴۰ روز زدم بهشون تا خوب بشن نابود شدم قسم خوردم بچه بعدی طبیعی نیارم پول بدم عملم کنن

اره بابا سزارین عالیه

ولی اون قسمت بی حسی پا وحشتناک ترین بود برام از سزارین متنفرم

چقدر حس خوب داشت مرسی ک انتقال دادی ب ما😍

ممنونم انقد با معرفتي اومدي به ما از تجربه ات گفتي😍

الهی عزیزم مبارک باشه گل دخترت خداروشکر بسلامتی زایمان کردی و بغل میگیری بوش میکنی 🌹🌹🌹

مبارکتون باشه گلم منم سزارین خیلی خوب و راحتی داشتم و خوشحالم از انتخابم. البته موقع راه رفتن هم درد نداشتم من. فقط یکم سختم بود اولین بار از تخت بلند شم ک اونم با کمک مامانم انجامش دادم و اصلا اذیت نشدم

ممنون از تجربه هات من تو انتخاب موندم انشاالله بتونم بهترین انتخاب داسته باشم

عزیزم میشه بگی دکترت چقدر زیرمیزی گرفت ازت؟

مبارک باشه مامان سلن 😍 از هزینه هاتم بگو

ممنون بابت تایپ قشنگت
کلی امید گرفتم
خدا به خودت و بچت سلامتی بده❤️❤️

بدنت عالی مقاوم و قوی بوده آفرین.

بله سزارین اول خیلی اوکی تره من سزارین دوم بودم خیلی درد کشیدم اولی اینقد راحت گذشت ولی دومی پدر جدم دراومد

من خیلی سختممممم بود موقع راه رفتن واقعا واقعا درد کشیدم اما رفته رفته بهتررشد درکل سزارین عمل سنگینه 🥲 عوارض بعدشممم ب کناررررر اما بازم بهتر از طبیعیه😅😅

مرسی بابت به اشتراک گذاشتن تجربه تون😍❤️

سوال های مرتبط

مامان پسریم مامان پسریم ۱ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۲ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان آرسام🥹❤️ مامان آرسام🥹❤️ روزهای ابتدایی تولد
پارت پنجم
فقط شیافت گذاشتم دردم رفت یکم درد نسبتاً پریددی خفیف داشتم اونم ک گفتم بخاطر رحم هست بعدش مامانم اومد بالا سرم گوشیمو آورد همه پیام میدادن و اینا خلاصه تو این حین یه پرستار اومد دست زد ب شکمم دردم گرفت 🥴 گفت همش بخاطر خودت هست وگرنه واسه من فرقی نمیکنه منم هیچی نگفتم تحمل کردم باز دوباره یکی دیگه اومد اونم فشار داد دیگه فشار ندادن و منم راحت شدم
شاید خنده دار باشه ولی واقعن شاید باورتون نشه من اصلن نه به بچه نه به درد ها نه ب خودم به هیچی فکر نمیکرد فقط ب اونی ک تخت بغلیم بود و موز داشت فکر میکردم😂😂🤦‍♀️در این حد گشنه بودم ولی تحمل کردم چاره ای نبود شاید سخت ترین قسمت سزارین واسع من همین بود🥴😂 تو اون موقعیت هم ب فکر شکمم بودم چون خیلی گشنه بودم خدایی😁
بعدش گذشت و بچه رو آوردن و شیرش دادم قرص خوردم شیاف گذاشتم مایعات و نسکافه و چای و کمپوت خوردم خیلی خوب بود بعد اونهمه گشنگی چسبید😁 اینم بگم شب شد و من دلم میخاست راه برم ب پرستار گفتم میخام راه برم گفت مشکلی نداره سوند در آوردن منم راه رفتم شربت و دارو هامم با شیاف استفاده کردم حس مدفوع داشتم ولی نمیومد ب پرستار گفتم گفت عادیه اشکال نداره . فقط اینو بگم اولین جیش بعد سوند یکم میسوزه اونجا و زیر دل هم یکم میگیره چون باید توالت استفاده بشه وقتی فشار جیش ب مثتانه میاد یکم درد پریودی میگیره نفس عمیق بکشید موقع درد هاتون خیلی کمک میکنه . بعدش من نیم ساعت راه رفتم دیگه پرستاره میگفت تو خسته نشدی اینقد راه رفتی 😂😂گفتم هرچی راه برم واس خودم بهتره گفت خیلی خوبه پس این تجربه من بود سوالی داشتین بگید
مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت پنجم
صبح شد حالت تهوع شدید داشتم به پرستار شب هم گفته بودم تهوع دارم میخوام استفراغ کنم با این ک بیمارستان خصوصی بود اهمیتی نمیدادن گفتن پمپ درد داری توش تهوع هست نمیدیدم دگ ،عادیه تحمل کن گفتم نمیتونم الان بالا میارم دستشو تکون داد و بی اعتنا رفت بعد نیم ساعت ۵تا پرستار و سر پرستار و ماما اومدن گفتن تا نیم ساعت دگ باید راه بری، گفتم باشه بعدش شیاف گذاشت همراهم برام از دستم گرفت گفت اروم بلند شو بریم تو قوی هسی نترس ب امید خدا اروم سرمو تکون دادم نشستم رو تخت تا اینجاش قابل تحمل بود درد داشت ولی نه اونقدر ک مث تخت کناریم از حال برم یا .. کم کم بلند شدم تا سرویس هم خواست بیاد دوستم گفتم نمیخواد اکیم خودم میرم و برمیگردم گفت مطمنی گفتم اره بلند شد از سرویس یکم سخت بود بوی خون حال ادمو بهم میزد ولی تحمل کردم بلند شدم پوشکمو عوض کردمو و اومدم بیرون دیذم دوستم بیرونه در واساده کمک کنه گفتم نمیخواد ولی اصرار ک تکیه بده تکیه دادمو برگشتم تختم ک مادر تخت کناریم گفت دختر من سنش کوچیکه مشکل روده فلان هم داره دردش فقط درد بخیه نبود و نفخ داشتو از این حرفا گفتم منک چیزی نگفتم بدن هر کی یجوریه طفلک دخترتم درد کشید، حرفی نزد رفت نشست تا اینک یه ساعت گذشت دخترش داشت حرف میزد یهوی قفسع سینظپ کرفت گف مامان نفسم نمیاد خس خس میکرد صورتشم قرمز زنه گف برو بابا خوبی هیچیتم نیست اب بخور گفتم خانوم دخترت هلاک شد بگو پرستار بیاد گف نه بابا خوب میشه خلاصه ک اهمیتی نداد ب همراهم گفتم برو ب پرستار بگو بیاد ببینش رفت اوردش دی د وضعش بده اکسیژن بهش وصل کرذن خلاصه این این مادرو دختر جریان زیاد دارن اینو ولش همین ک پرستارا ماماها اومدن یهویی وسطشون استفراغ کرذم رو یکیشون
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان من پارت سوم
تا یه بار دیگه هم معاینه کردن بازم من دو سانت بودم گفتم خب میخواین یکم راه برم بهم سرم وصل بود ولی نمیدونم سرم چی بود فکر کنم برای جبران کمبود مایعات بود چون من تند تند ادرار داشتم ، نوار قلبی که بهم وصل کرده بودن باز کرد گفت خب راه برو یکم راه رفتم و ورزش کردم و بعدش دراز کشیدم تا صبح شد هی ازشون میپرسیدم نوار قلبش چطوره میگفتن مشکلی نداره خوبه خیالم راحت میشد ، ساعت هفت که شد داشتم ضعف میکردم گشنم بود کولر خاموش کرده بودن خیلی هم گرم بود ، یه ماما اومد گفت گشنت نیس ؟ همراهت برات چیزی نیاورده ؟ از استرسی که برای بچه داشتم گفتم نه هیچی نمیخوام ، ساعت ۹ قرار بود امپول فشار بزنن ، که دوباره اومدن معاینه کردن و یکی دیگه اومد تو اتاق من بستری شد ، قسمت های بستریش دو تخته بود ، من دیگه داشتم ضعف میکردم و خیلی گرمم بود هرچی میگفتم کولر نمیزدن فقط الکی میگفتن روشنه گفتم دارم ضعف میکنم میگفتن باشه ، به ده نفر گفتم اخر سر یکیشون اومد گفت خونه ی خودتون مگه ساعت چند غذا میخوری ، دیگه هیچی نگفتم تا یکیشون اومد گفت امپول فشار ساعت ۸ میزنیم گفتم خیلی گرمه من واقعا ضعف دارم خیلی گشنمه گفت صبحونه نخوردی ؟ گفتم نه وقتی بخوان امپول فشار بزنن اشکالی نداره بخورم ؟ گفت نه اشکالی نداره میگم یکم زودتر بیارن
وقتی اوردن ک من بهم امپول فشار وصل بود و درد داشتم و کلا افتاده بودم رو تخت ، سه تا دونه خرما و یه خیار سبز با بی حالی تمام خوردم و حالم بد بود دیگه نتونستم بخورم ، برام توپ‌ اوردن یک ساعت و نیم رو توپ ورزش کردم شدم ۴ سانت ، دردام شروع شده بود و فقط نفس عمیق میکشیدم زنگ زدن ماما همراهم اومد
مامان ماهورا مامان ماهورا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت ۵
از قبل بهش سپرده بودم اول منو بعد عمل بغل کنیااا 😂😂
دیگه دمش گرم اول منو بغل کردو بعدش خوانواده شوهرم اومدن و همه رفتن سر بچه بابام فقط دورو ورم بود و تاحالا حقیقت بابامو انقدر احساسی ندیده بودم:) همینجوری داشتم گریه میکردم حس قشنگی بود اینکه میگن همه میان بچه رو ببینن و فقط باباعه که میاد دختر خودشو ببینه درست بود تو زندگیم اولین بار بود بابامو اینجوری احساسی دیدم 🥹🥹
دیگه قشنگیه کار تموم شد و دردت شروع شد پشت سرهم های بهم سرم وصل میکردن و برام شیاف گذاشتن هیچی ام نمیدادن بخورم من تا ساعت ۷ شب چیزی نخوردم نزاشتن البته دیگه فقط از درد داشتم گریه میکردم یه دوبارم خندم گرفت از درد مردمممممم اولین راه رفتنم خیلی وحشتناک بود ساعت ۹ شب منو بلند کردن برای راه رفتن پرستارم خسته بود فقط میخواستم منو بلند کرده باشه بعد بره شاید اگه میزاشت با آرامش آروم آروم راه برم درد کمتری داشت با گریه حال بدددددد راه رفتم و هنوزم درد دارم ولی خب هعی کم میشه درد ولی وقتی سرمو قطع میکنن دوباره اندازه ی بار اول درد داشت راه رفتن ایشالا که همه به سلامت با یه حال خوب این عمل و تموم کنین اینم از تجربه ی من ایشالا ارومتون کنه❤️