تجربه زایمان ۵
بعدش رفتن بیرون و دو سه دقیقه بعد دوتا مامای دیگه اومدن و افتادن ب جونم
یکی افتاد رو شکمم یکی هم دستش تو بدنم ب معاینه وحشیاااانه
اون یکی شکمم فشااااااار میداد محکمممم هی میگفتن زور بده زور بده
ولی نشد و نشد و نشدددد و من هی زجر کشیدم
و هررر لحظه مردم و زنده شدم🥲بعد ک دیدن این روش ک ظاهرا آخرین روش‌شون بود هم حواب نداد
بازم متخصص اومد معانیه کرد و ب خاهر شوهرم گف نمیشه
اماده ش کنین برای سزارین🥲
و من بعد از ۸/۹ ساعت درد شدید و زجر و عذاب
رفتم اتاق عمل و ده دقیقه بعدش ساعت ۱۱ و نیم شب تاریخ ۶ خرداد دخترم به دنیا اومد صدای گریه محیا جانم رو شنیدم که مثل معنی اسمش زندگی دوباره بهم بخشید🥲🥺👼🏻 اینم از تجربه زایمان من که واقعا زجر آور بود اما ارزشش رو داشت🩷. الانم سز شدم درد داشتم بعد و دارم همچنان ولی اصلاااا قابل مقایسه با طبیعی نیست و اگر صدبار برگزدم به عقب اصلا دیگه ب طبیعی فکر نمیکنم و شده میرم هزینه میدم و سز اختیاری میشدم…
اینم از این.. و در اخر بگم قرار نیست همه مثل هم باشن بدن کاااملا با بدن فرق داره و ممکنه برای یکی دبگه طبیعی مثل اب خوردن باشه..
تمام🥰

۸ پاسخ

واقعا سزارین بهتره

وای چقدر سخت

وای چقدر اذیت شدی🤦🏻‍♀️
خب نگفتن چرا ایجوری شده ؟
مشگل از چی بوده ؟

دقیقااااا منم همین بلا سرم اومد تازه من بدون آمپول فشار بودم و خیلی زود دهانه رحمم باز شد من ۱۱شب بستری شدم۴صبح ۱۰سانت بودم ولی هر کاری کردن نشد طبیعی به دنیا بیاد همش بچه می‌رفت بالا و منم اگه بمیرم دیگه حاضر نیستم درد طبیعی و تجربه کنم سزارین خیلییی راحت تره من اصلا از سزارین اذیت نشدم عاالی بود

واای من تو س ساعت فول شدم و بارس تا زور دخترم دنیا اومد ولی مرگو جلو چشام دیدم تو چ کشیدی

دقیق مثل من هستی شما
تجربه زایمانم و بخونی متوجه میشی
هشت سانت شدم ولی آخرش سز کردن

بیمارستان دولتی بود یا خصوصی ؟

الهی بگردممم🫠❤️

سوال های مرتبط

مامان آراز مامان آراز ۲ ماهگی
سلام دوستان میخوام تجربه خودم برا زایمان طبیعی بگم ب صورت خلاصه ۰۰۰من از اول بارداری انتخابم سزارین بوو د اصلا ب طبیعی فک نمیکردم همه تلاشم میکردم واسه سزارین ۳۷ هفته ۲ روز م بود همینجوری گفتم برم بیمارستان ببینم قبول میکنن برا سزارین اختیاری رفتم وقتی فشارم گرفت گفت یکم بالاس بعد تست آمینو شور گرفت جوابش مثبت بود بعد اومد معاینه م کرد گفت ۲ ثانت باز هستی زود برو آماده شو برا زایمان من گفتم میخوام سزارین کنم گفتن باشه ۰ بعد منو بردن زایشگاه دیگ شروع کردن معاینه هر نیم ساعت میگفتم معاینه نکنین من سزارین میخوام گفتن نمیشه از شب شروع کردن معاینه ک ساعت ۸صب بود ک دردام شروع شد دهانه رحمم با آمپول فشار همینجور باز می‌شد ک وقتی رسید ب ۱۰ دوتا زور ک زدم نی نی اومد ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه کلا ۲ ساعت من درد کشیدم وقتی بچه ب دنیا اومد انگار ن انگار درد کشیدم ۰ میخواستم بگم ک با این ک اصلا اصلا ب طبیعی فکر نمیکردم و ی ترسی از طبیعی داشتم ۰ کلا از زایمانم راضی هستم ۰ گفتم تجربه م بگم ک طبیعی اونقدر ها هم ترس نداره ۰بیمارستان هرکس سزارین کرده بود ب من می‌گفت خوشحال ب حالت ک طبیعی آوردی ۰۰ ایشالا شما هم زایمان خوبی داشته باشین
پسر منم ²/²ب دنیا اومد 🥰
مامان هامین مامان هامین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم
مامان جوجه رنگی 🎀 مامان جوجه رنگی 🎀 روزهای ابتدایی تولد
پارت سه

بعد کلی گریه دردامم خیلی شدت گرفته بود و هر نیم ساعتی میومدن معاینه میکردن بعضیاش واقعا دردناک بودن ساعت شده بود ۸ شب به ماما گفتم چند سانتم گفت ۴ ۵ سانت گفتم امکانش هست قبل ۱۲ زایمان کنم گفت نمیدونم بستگی به خودت داره خیلی درد داشتم ولی اصلا جیغ و داد نکشیدم و فقط تو خودم ریختم و تو دلم ناله میکردم دیگه نای تکنیک تنفس نداشتم و از درد مثل مار به خودم میپیچیدم🫠 یه دوساعتی تحمل کردم و ماما اومد معاینه کرد دید ۸ سانتم دیگه فول شدم و کیسه آبو ترکوند و حالا یه حس زور زدن داشتم و بردنم اتاق زایمان و با چندتا زور ساعت ۱۰ و ۳۵ دقیقه شب دختر قشنگم بدنیا اومد و گذاشتن رو سینمم🥹🥹 خیلی حس خوبیه بعد کلی درد کشیدن انقد خوشحال بودم که زدم زیر گریه و کلی گریه کردم🥲🫠
خلاصه که یه چندتا بخیه خوردم و برد اتاق ریکاوری و دخترم شیر دادم و دو ساعتی اونجا بودم و بعدم از بخش زنان اومدن و بردنم یه اتاق دیگه
از درد زایمان اون فشار دادن شکم خیلی درد داره یعنی مردم من😑💔 کلی هم لخته اومد بیرون فردا صبح هم اومد فشار داد یعنی آدم زنده میشه و میمیره😑
ساعت ۴ صبح یه خانوم دیگه رو هم آورد تو اتاقی که من بودم ازش پرسیدم اون خانومی که بچه اولش بود چیشد گفت رفت سزارین بشه ۱۰ سانت باز شده بوده ولی نتونست طبیعی بیاره و سز شد دلم خیلی براش سوخت💔 بعد چند ساعت دیدمش و حالشو پرسیدم پسرش شیر نمیخورد و بردنش یه بیمارستان دیگه بستری بشه 🥲
خودمم بعد ۲۴ ساعت شوهرم اومد رضایت شخصی داد و مرخص شدم
ولی از زایمانم خیلی راضیم خداروشکر که بسلامتی تموم شد 🫠 با اینکه زایمان اولم خیلی سخت بود ولی این زایمانم خیلی راحت بود و حاضرم چندباری طبیعی باشم ولی سز نشم 🤝🏻❤️
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان حسین مامان حسین ۲ ماهگی
سلام خانما اومدم تجربمو بگم من ۳۹هفته و ۵روز بودم ک هیچ علائمی نداشتم ن درد ن هیچ ولی سر بچه پاین بود ولی دهانه رحمم باز نبود ی سانت باز بود با کلی پیاده روی ب دکتر گفتم اگر میدونید ک روند زایمان طبیعی سختع برام و اذیت میشم لطفا بگید سز اختیاری کنم و دکتر گفت تا لحظه زایمان این مشخص نیست رفتم زایشگا ی خانومی دو روز درد میکشید و خیلی جیغ میزد و میخاست طبیعی بچشو بیاره اونو ک دیدم خیلللللی ترسیدم و تصمبم گرفتم ک سزارین کنم چون واقعا سخت بود شرایطش با وجود همه بی پولیمون پولو از پدر شوهرم قرض گرفتیم و گفتم میخام سز اختیاری بشم ترسم خیلی کمتر بود براش نسبت ب طبیعی سی و یکم ساعت سه بعدازظهر این اتفاقا افتاد و ساعت۶تصمیم گرفتم سز بشم و دکترم گفت پولو بزن ک سریع بریم اتاق عمل پولو زدم و رفتم اصلا استرس نداشتم واسه طبیعی استرسم بیشتر بود ولی اینو اصلا نترسیدم و اماده شدم برا رفتن ب اتاق عمل تو اتاق عملم امپول بی حسیو برام زدن و سر شدم و بچه رو خیلی زود ب دنیا اوردن صداشو ک شنیدم خیلی حالم دگرگون شد وقتی ب دنیا اومد و کلی اشک شوق ریختم دیگ بچه رو بردن و منم رفتم ریکاوری بعدش پشیمون شدم ک این هزینه رو دادم ولی باز ترسم از طبیعی بیشتر بود الانم بین پشیمونیشم ولی خب
مامان دلژین مامان دلژین ۲ ماهگی
پارت دوم
تجربه زایمان طبیعی
عارضم که دردام شروع شد درد که چه عرض کنم بعد هر درد درد بعدی شروع می‌شد وسط جیغ و دادای من یه خانومی اومد 1800گرفت شد مامان همرای ما حالا چیز زیاد جالبیم نیست اما بدم نیست دائم پوزیشن و ورزش میداد خیلی به سختی دهانه رحمم باز شد تازه سرشب شده بودم پنج چون من فقط یک هفته بود که معاینه تحریکی شده بودم وپیاده روی خالی میکردم و اسکوات زیر دوش از ظهر تا غروب دو بار به زور التماس اجازه توالت بهم دادن هر دوبارم دفع داشتم یعنی فشار سر بچه نبود
جونم براتون بگه ساعت ده تازه شدیم7سانت همشم میگفتن جیغ نزن زور بزن
درد زایمان طبیعی غیرقابل وصفه البته اینم بگم خیلی به سن و بدن و شرایط و آمادگی اتاق کناری من یک دهم من داد و بیداد نکرد
من ورزش نکرده بودم رحمم هم ضخیم بود
خلاصه ساعت 11/30دکتر اومد گفت بلد نیستی زور بزنی و همکاری نمیکنی و این مهلت آخره بعد این9ساعت درد و زجر مجبورم ببرمت اتاق عمل
خلاصه کلی ماما و رزیدنت ریخت سرم با افتادن رو شکمم و برش زدنم دخترم بدنیا اومد خدارو شکر