هیچ وقت نمیبخشم کسایی ک قضاوتم کردن تو این دوماه فکرکردن من ازقصد شیر خودمو ندادم بخصوص مامان همسرمو بخدا قسم اینقد درد کشیدم سر شیر دادن سر زایمان نکشیدم بچم نخورد الان هی میاد میگه ماشاالله بچه فلانی تپل شیر مادر میخوره نمیدونم فلانی بچش درشته شیرمادر میخوره دیگ نمیکشم بخدا هیچ مادری دلش نمیاد بچه رو از شیر بگیره از قصد😭😭😭😭

اتفاقا بچای شیرخشکی از اوناییکه شیرمادر میخورن تپل ترن چون شیرخشک شکر داره پف میکنن بچا بگو الکی زر نزن😂

اصصصلا برفرض بخاطر راحتی خودت شیرندادی به بچه یاهرچیزی.به هیچکس ربطی نداره و هیچ اهمیتی نباید برات داشته باسه.من واقعاازشیردادن بدم میومد وشیرندادم دیگ و هرکی هرچی گفت اصن نمیشنیدم انگار چون مطمعن بودم از تصمیمم

من دخترم خیلی گریه میکنه میگن از شیر خودته،شیرت خوب نیست🙁

خدارا شکر خانواده همسر من جرأت ندارن درباره این چیزا نظر بدن از همون اول با متانت به همه فهموندم که هرکسی سرش تولاک خودش باشه

منم پسره اولم تا ۵ماهگی شیره خودمو خورد اون موقع شیرم کم شده بود رفتم شیرخشک دادم بهش دیگه سینمو پس زد چه قدر که از مادرشوهرم خواهر شوهرم حرف شنیدم شماکه خوبه شوهرتون پشتتون بوده گفته گوش نده منکه اون اوایل شوهرم انقدر دهن بین خانوادش بود اونو پرمیکردن برام حرف درست میکرد بهم میزد همشون منو خیلی اذیت کردن مخصوصا شوهرم که هوامو نداشت پرش کرده بودن شوهرمو که اومد بهم گفت میخوای شیرندی تا سینه ها شل آویز نشه لاغر نشی اندامت بهم نریزه خیلی حرفای دیگه من اون زمان که برام نشون عروس اوردن ۱۲سالم بود خواهرشوهرم ۲۳سالش بود که دادنش به دایمم اونم بابای خدابیامرزه
م واسطش شد که داییم رفت گرفتش اون زمان سنش زیاد شده بود توخونه مونده بود من وقتی عروسشون شدم خودشو بامن مقایسه میکرد انقدر دوران عقد رابطه منو همسرم بهم میزد یاهرموقع دعوامون میشد سره این بود چون خیلی دهن بین بود منکه واگذارشون کردم بخدا دسته فراموش کردن ولی حرفایی که میزدن تو دلم مونده مگه من میخواستم که به بچم شیرخشک بدم بهشم نساخت بچم خیلی اذیت شد البته چون ۱۸سالم بود سنم کم وقتی شیرخشک نساخت به بچه باید عوضش میکردم من نمیدونستم که به بچه می‌سازه یانه همونجوری فقط هی به بچم شیرخشک نان دادم یبوست شد دل درد الانم که بزرگ شده زور دل درد معده درد میگیره ولی در کل حرفی نزنید که دله ادمو بشکنید

بخوایی بخاطر حرف مادر شوهر خودتو عذاب بدی تا آخر باید خودتو داغون کنی سر کوچیک ترین موضوع همیشه کاسه داغ تر از آش میشن همه پ بیخیالی طی کن اصلا اهمییت نده عزیزم

درکت میکنم ناراحت بشی،ولی این مسئله بجز خودت ب هیچکس مربوط نمیشه

عزیزم من شیر خودمو میدم بچم لاغره خانواده شوهر آرامش نزاشتن واسم میگن شیرت بی خاصیته و... بخدا حس بی ارزش بپدن و کم بودن بهم دست میده حساسیت پروتئینی داره اگه بخوام کمکی بدم تلخن نمیخوره وزن دهی هم ندارن
تنها نیستی بهشون توجه نکن
حالا تو خوبه تلاش کردی و نشده بخدا دور و بریام همه از همون بیمارستان شیر خشک دادن حتی آغوزم ندادن بچه بخوره
خودتو سرزنش نکن حرف اونام اهمیت نده بیخیال

بیخیال توروخدا اهمیت نده بابا

عزیزم بیخیال میدونم سخته ولی تو تلاشتو کردی پس غصه نخور