⛔️(این تجربه منه اگه بارداری اولته و قراره طبیعی زایمان کنی خواهش میکنم ازت تاپیکهای منو نبین
مگر اینکه بین طبیعی و سزارین دوبه شک باشی )⛔️

بچه ها اوووول بگم که هر بدنی نسخه خودشو داره یعنی برای یکی طبیعی خوبه برای یکی سزارین پس علم یزید نکنید تجربمو و باز به همه بگین فقط سزارین
من هیچ نسخه ای نمیپیچم و فقط دارم میگم خودتون انتخاب کنید و به حرف کسی گوش نکنید




تقریبا نود درصد اطرافیانم زایمانشون طبیعی بود
بنا بر تحقیقایی که کرده بودم میدونستم اگه لگنم جوابگوی طبیعی باشه این بهترینه برای منی که مامانم یه شهر دیگه ست و خیلی زود باید سرپابشم
چون بابامم سرکار میره و زیاد نمیتونه تنها بمونه


خلاصه که شروع کردم تحقیقات
مشورتها
علم مدرن رو شخم زدم
جزوه خوندم
کلاس شرکت کردم
رفتم سراغ طب سنتی اسلامی
کلاساشو شرکت کردم
ورزشهامو شروع کردم
همزمان دکترشخصی گرفتم و بهش زیرمیزی دادم که ببین اگه دیدی من نمیتونم طبیعی زایمان کنم سریع سزارینم گفت ایشونم با کلام مهربون و بانفوذی که داشتن کنیا
من تحمل دردم زیاده ولی اگ کم اوردم منو ببر اتاق عمل
ایشونم گفتن عزیزمممممم من کارم همینه من جراحم نگران چی هستی؟!

با خیااال راحت مطمئن شدم که میخوام طبیعی رو امتحان کنم اگر نشد سزارین میکنم دیگه

همه چی سرجاش بود به هیچ عنوان استراحت نداشتم دائم خونه تکونی کردم تا روز اخر اشپزی کردم کارامو خودم کردم
ورزش کردم
رقصیدم و حسابی انرژی داشتم
حتی پیش قابله هم رفتم چندین بار ماساژ داشتم معاینه شدم و همه گفتن لگنت جواب میده

۵ پاسخ

بچه ها من همینجا تایپ میکردم و غلط املایی زیاده شرمندتون شدم چون همزمان داشت همه چی یادم میومد دیگ تمرکز کافی نداشتم🤦🏻‍♀️

آخرش چی شد

مرتب ورزشایی میگن رو رفتی؟
ورزشای خانوم ابادی
پیاده روی
پله نوردی؟

خبببببب

خب؟؟؟؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان آقاکمیل 🤍✨ مامان آقاکمیل 🤍✨ ۹ ماهگی
سونوی سینا هم هفته اخر بود فکر میکنم وزن پسرمو ۲۴۰۰ تشخیص داد پس طبیعی دور از ذهن نبود
من وارد چهل و یک هفته شدم ولی از نینی کوچولوی ما خبری نبود
دیگه قرار شد برم بستری شم
از صبح که بستری شدم انقباضای کوچولو کوچولوی من شروع شد همزمان امپول فشار دریافت کردم
ساعت شیش شروع شد
تا ده میتونستم تحمل کنم بهم سرم وصل بود و اجازه حرکت نداشتم چون ان اس تی هم به من وصل بود

جونم براتون بگه همونجا دو سه نفر دیگه با من بستری شدن که یکیشون هم سن سال من بود منظورم اینه ظریف و کوچولو بود بهش گفتم شما دکترت کیه گفتن فخرکاظمی یعنی همون دکتر من
گفتم شماهم طبیعی هستین؟! گفتن نه عزیزم سزارین اختیاری
گفتم چه جالب چقدر هزینه شد گفت والا ایشون دوست مامانم هستن چیزی نگرفتن

(تو پرانتز بگم اینجا یکم شک به دلم افتاد که ایشون اگه اصرار به طبیعی داشتن چرا به اشنای خودشون پیشنهاد سزارین دادن؟)

گفتم خب منم پول دادم دیگه اگه طبیعی نشد سزارینم میکنه نگرانی وجود نداره

دکتر عملای اون روزش رو انجام داد اومد بالاسرم معاینه کرد و گفت سه سانت بازی
من خوشحال بودم چون واقعا میتونستم تحمل کنم همون جا کیسه ابم رو سوراخ کردن و شتتت دردام شروع شد وحشتنااااک
جوری که داشتم التماس میکردم توروخدا یکاری بکنید من نمیتونم تحمل کنم
مامای بخش اومد بالاسرم و گفت ببین من نمیتونم برات کاری بکنم اگه درد داری ماماخصوصی بگیر 😐😐😐😐😐😐
از بیرونم نمیتونه بیاد فقط از بیمارستان خودمون(دکون باز کردن)

اره خلاصه اول که گفتم نه من این همه هزینه دکتر و بیمارستان خصوصی دادم اگه قرار به ماماخصوصی بود که میرفتم بیمارستان دولتی لعنتیاا😒
مامان آقاکمیل 🤍✨ مامان آقاکمیل 🤍✨ ۹ ماهگی
یادمه وقتی وارد اتاق زایمان شدم ماماخصوصی هم همزمان با من رسید و همون اول که منو دید گفت این همه شکمش بچه ست 😳
وزن بچه رو‌سونو چند زده؟!
با اینک توحال نبودم ولی کاملا صداشو میشنیدم
سونوگرافی رو چک کرد و گفت امکان نداره بچه ش دوونیم باشه
با دستاش زیر قفسه سینه مو فشار داد و گفت این هیچی چربی نداره باور کنید همش بچه ست
ازم پرسید قدت چنده؟؛
گفتم ۱۵۶
کااملا متعجب شد
گفت ایشون مریض کدوم خانم دکتره.با این قد کوتاه و‌این شکم گفتن طبیعی؟!

بقیه ماماها که بالاسرم بودن گفتن دیگه دکترشون گفته 🤦‍♀

من نای حرف زدن نداشتم
شروع کرد بهم گفت ببین نفس بکش
ولی بازم نزاشتن تکون بخورم
نهایتا سجده میشدم که بچه بیاد پایین
بازم تو انقباضا دستاشون داخل واژن من میچرخید :)

من نیاز به اپیدرال داشتم ولی میگفتن وقتش نیست
اگه اپیدرال بگیری زایمانت طولانی میشه
میگفتم بشه من نیاز به تنفس دااارم
نمیتونم اینجوری زور بزنم

همش نگاهشون به ساعت بود
واقعا نمیدونم میخواستن زایمان من سرعتش بیشتر شه که تو شیفت اونا طبیعی زایمان کنم؟!
امتیاز خاصی میگرفتن؟!
چرا ازارم دادن اخه
بگذریم به من فقط مخدر تزریق میکردن که بدترم میکرد
ساعت یک ظهر شده بود دهانه رحم کامل باز بود
ده سانت
دکتر ساعت یک ونیم بالاسرم بود
هی میگفتن زور بزن و من با تماممممم وجودممممم زور میزدم ولی هیچ خبری نبود
اینقدری زور میزدم که بواسیرم بیرون زد
بجای انرژی سرم غر میزدن
به خواهرهمسرم میگفتن این کیه دیگه با خودت اوردی( اخه بز حیف که حالم خوب نبود پاشم چارتا بارت کنم )
هوف خلاصه اخلاق ماماها صفرررر بود
فقط اونیک پول داده بودیم خصوصی اومده بود یکم هوامو داشت
مامان آقاکمیل 🤍✨ مامان آقاکمیل 🤍✨ ۹ ماهگی
الحمدالله که تموومممم شد
ولی ماماهای عزیزم گفتن کورخوندی کو بیا ادرار کن
گفتم ندارممممم گفتن ععع باید بکنی

وای یادم رفت وسط انقباضاتمم دوبار سوند بهم زدن
از ترس همه چیم بند شده بود😂⛔️

بعد یکیشون اومد رو شکمم فشار داد به اون یکی گفت وا چرا نیست
اون یکی ماما گفت یعنی چی که نیست😐

منم این وسط دیگ هول کردم گفتم توروخدا ولم کنین دیگ زاییدم بسه دیگه
گفتن صبر کن بابا
دست کردن داخل و یه مقدار لخته خون کشیدن بیرون بعد از رو شکم محکمممم فشار دادن گفتن اهاا اینجاست
رحمم رفته بود سمت کلیه چپم😐
پشماممممم
رحمم تو‌شکمم راه رفته بود مگه میشه؟!
خلاصه دونفری افتادن رو شکمم و‌رحم رو به سمت و سوی اصلیش هدایت کردن
و باز دست کردن و لخته خون کشیدن بیرون
بعدشم دیدن ادرار نمیکنم سوند زدن باز بهم😒🤦‍♀

بعدشم گفتن اگه دفع نداشته باشی مرخص نمیشی و باز میبریمت اتاق عمل
سعی کن تا فردا دفع داشته باشی
و منی که تا صبح از ترس هر یکساعت با اون دردا میرفتم توالت تا دفع داشته باشم 😭
دیوانم کردن دیگه
تو اون اوج ناله هام میگفتم وای خدا مردم من دیگ طبیعی نمیارم
یه بهیار احمق برگشت گفت ههه فکر کردی اولی طبیعی باشه بعدی رو میزارن سزارین کنی؟!
احمققققققق من عقده ایم کثافت😒

چی میشد بگی باشه عزیزم حالا اروم باش
نمیمردی که

خلاصه که بخیه هامم با کلی مراقبت باز شدن
تا دوماه نتونستم بشینم
پوشک و اروق و همه چی بچه با مامانم بود
تا چهار ماه بخاطر وکیوم عضلاتم اسیب دیده بود خونریزی داشتم
بخیه هامم باز شده بودن
و‌ صدرحمت به سزارین دوستان
مامان گلِ نرگس🐣🥹💛 مامان گلِ نرگس🐣🥹💛 ۱۱ ماهگی
من اعتقادی به غربالگری نداشتم
یعنی میگفتم بچه ام دور از جون اگر مشکل هم داشته باشه من اجازه سقط کردنش رو ندارم، شاید امتحان خدا باشه برام (مثل همین الان که این یکی رو خداخواسته باردار شدم و سقط نکردم)
(از نظر شرعی هم پرسیده بودم گفتن فقط زمانی میشه بچه رو سقط کرد که حضورش برای مادر ضرر داشته باشه وگرنه صرف مشکل داشتن جنین نمیشه سقطش کرد)
به علاوه میگفتم خب مثلا بگه بچه‌ات فلان مشکلو داره، من که اهل سقط هم نیستم، فقط قراره تا آخر بارداریم زجر بکشه و کارم بشه گریه؟ پس اصلا نمیرم که تا اون روز آخر از مشکلش خبر نداشته باشم
یادمه رفتم زایشگاه، مامائه اومد اطلاعاتمو ثبت کنه....من همه ی سونوگرافی هامو تو کلربوک گذاشته بودم مرتب و به ترتیب تاریخ...
بعد بهم گفت سونو‌ ان‌تی رو بده
گفتم نرفتم
یهو برداشت گفت چرا نرفتی؟ اگر بچه‌ات مشکل داشته باشه چی؟ اگر یه چیزیش باشه چی؟ تو چه مادری هستی و فلان؟!
ینی تصور کنین، زنی که اومده واسه زایمان، تو داری این حرفو بهش میزنی! اصلا عقل داری؟!
منم گفتم عزیزم فکر نمیکنین این حرفا الان مناسب نباشه و دیگه تاثیری هم نداشته باشه؟!
یعنی باورم نمیشه 🤌🏻 انقدر هم عقل نداشت!
حالا اصلا بچه طرف دور از جون سندروم داون! خب الان چیکار میتونی بکنی براش جز اینکه روحیه‌شو واسه زایمان طبیعی خراب کنی؟!
به خدا یادم افتاد اعصابم خورد شد کاش چارتا درشت دیگه بارش میکردم....
مامان آقا فراز💙 مامان آقا فراز💙 ۱۱ ماهگی
سلام خوبین؟
بچه ها به خواب هاتون اعتقاد دارید؟
من چند بار خواب های مذهبی دیدم درصورتی که اصللااااا آدم مذهبی نیستم.یعنی نه نماز میخونم نه روزه میگیرم نه حجاب دارم.
یه بار سر زایمان ام خواب دیدم.
من درگیر نامه سزارین بودم میگفتن طبیعی و اینا کلی داستان داشتم. شب خواب دیدم بهم میگن اگه سلامتیشو میخوای نظر سفره ی ام البنین کن اما باید تا قبل چهل روزگیش سفره رو بندازی.من اصلا نمیدونستم چیه تا حالا نشنیده بودم دیگه نذر کردم همون روز رفتم به صورت معجزه آسایی نامه سزارین دادن بهم ۴ روز بعد برم برای بستری و زایمان، اومدم خونه به مامانم گفتم همچین خوابی دیدم تو سفره ی ام البنین میدونی چیه؟ گفت نه تا حالا نشنیدم از خالم پرسیدیم نمیدونست خلاصه پرس و جو کردیم فهمیدیم باید چ کارهایی انجام بدیم دعا مخصوص و غذای مخصوص و اینا.
هیچی دیگه ۴ روز گذشت رفتم برای زایمان تو اتاق عمل گفتن ۴ روزه جفت آی یو جی آر شده خون رسانی به جنین قطع شده فقط اکسیژن میرسه بهش که اونم هر لحظه ممکن بوده قطع بشه. به من میگفتن تا ۴۰ هفته باید صبر کنی ولی ۳۸ هفته نامه سزارین دادن به صورت معجزه آسایی جون فراز نجات پیدا کرد. جالبیش اینجاست پرستارش که تحویل میداد فراز رو تو گوشش اذان گفت اسم تو گوش بهش محمد حسین گفت. در صورتی که شوهر من از قبل طی کرده بود اذان اینا کسی حق نداره تو گوش بچه بگه تو خونه ام مثل عقاب نشسته بود ک نگن مامانم یا مامانش ولی پرستارش گفته بود اول تو بیمارستان....