خانوما بیاین این جمله رو کامل کنید
من اگه مادر بزرگ بشم ........

خودم بکم من اگه مادر بزرگ بشم حتما روزای اول زایمان دخترم یا عروسم فرقی نمیکنه حالا روزی چند ساعت میزم کمکش تا یکی دوماه چون واقعا خیلی سخته بعد ۱۰ روز مامانا ول میکنن میرن مارو
من خیلی اذیت شدم تا قلق دخترم دستم بیاد
اگه واقعا عروسم یا دخترم خواستن شاغل بشن تو نگهداری بچه هاشون کمک میکنم چون افتخار اونا افتخار نوه های منه 🥰
هر چند وقتم بچه هاش نگه میدارم یه شب یه یه روز بتونن دوتایی باهم وقت بگذرونن 🥲

منم که یه عروس خواهم داشت ایشالا
از الانم براشون طلا پس انداز میکنم
سعی میکنم تا اون موقع کار و خونه ماشین پسرمم اماده باشه
همون اول بهشون میگم من ادم راحت و صادقی هستم و دوس دارم باهام راحت باشین،هروقت ازم اذیت شدین بگین،هروقت دوس داشتین من بیام هم خودتون دعوت کنید
اگه مادربزگ بشم هرجور اونا راحت بودن من همون کارو میکنم
چون ارامش و خوشبختی پسرم و خانوادش الویته برام

بیشتر ترجیح میدم برا خودم زندگی کنم بگردم و کمتر سربار عروس و نوه باشم حالا به بهانه کمک کردن
چون شاید اصلا دوس نداشتن من برم و کمک کنم

من اگه مادربزرگ بشم حوصله هیچکسو ندارم خخخخخخخ

من اگه روزی خدا خواست و مادرشوهر شدم هیچوقت تیکه نمیپرونم همیشه هوای عروس خواهم داشت مخصوص در بارداری

حتما هوای دخترم خواهم داشت و اگر عروسمم ناراحت نشه بهش کمک میکنم ،بچه هاشونم نگه میدارم و بهشون کمک مالی میکنم

منم اگه مادربزرگ بشم
خیلی هوای عروس یا دخترم رو دارم
حرف الکی و چرت نمیزنم براش غذا میزارم نمیگم به منچه

من سر دخملم اجیم امد ده روز نزاشت دست به کاری بزنم ولی الان فسقلیم دومم 20 روزه خونه مامانم هستم همه جوره مراقبم ومراقب فسقلیام هست ممنونم ازشون ولی هفته دیگه کم کم باید جم کنم برم خونمون

من اگه مادر بزرگ شم یه مادر بزرگ میشم مثل مادر خودم که کلی کمک دخترش کرد و نوش عاشقشه از بس براش وقت میزاره البته اگه بتونم نصف کاراش را بکنم هنر کردم

دقیقا اینایی که گفتی رو انجام میدم من که دختر ندارم عروس میارم طوری رفتار میکنم که انگار دخترمه و نه عروسم خودم خیلی اذیت شدم نمیزارم عروسم اذیت بشه البتع اگر عمرم کفاف بده من الان سر کارم مامانم بچمو نگه میداره از صبح تا شب مدیون مادرمم

من اگه مادربزرگ بشم به خواسته عروس یا دخترم احترام میزارم

مامان من دستش درد نکنه ۲ ماه پیشم بود بهم لطف داشت ولی من واقعا دوست نداشتم
دوست داشتم بره و منو زودتر با بچه تنها بزاره تا زودتر قلق بچه دستم بیاد
توی اون دوماه تمام کارای بچه رو خودش میکرد و الان انگار حسرت شده برام

من و مامانم توی یک ساختمون هستیم بعد دوماه هم تا صدای بچه رو میشنید که گریه شدید میکنه اصلا نمیزاشت خودم ساکتش کنم روز و نصف شب میومد سری بالا که بعد صدای من دراومد و بهش گفتم نیا و کاش زودتر میگفتم که نیاد. شاید تقصیر خودم هم بوده
از نظر خودش کمک به من بود ولی خب اعتناد به نفس منو توی بچه داری کم کرده بود
تا چندین ماه همه اش فکر میکردم من نمیتونم . من بلد نیستم

ببین نظرا با هم متفاوته
پس بهتره ببینیم بچه هامون چی میخوان و به نظرشون احترام بزاریم
یکی دوست داره زودتر تنها بشه
یکی دوست نداره تنها بشه

من اگه مادربزرگ بشم به عروسم پیشنهاد میدم اگه دوست داشت حداقل ۱ ماه اول زایمان و حداقل دو روز در هفته تو ماه های بعدش از ساعت ۴ صبح تا ۹ صبح بچه رو براش نگه دارم تا اون بره بخوابه.
چقدر دوست داشتم یه نفر این کار رو برای من انجام میداد. تا موقعی که بچه شیر می دادم مردم از بی خوابی.

اینایی ک گفتی همش تجربه کردم ...تنهایی یه سر بهم نزدن مادرشوهر بچم ک سه ماهه شد ما رفتیم خونشون اونا نیومدن ما شهر دیگه ایم خودمم ک نداشتم پدرمادر...اشکم دراومد این پیامت دیدم

ما یه همکاری چینی داریم ایرانن ک بچهاشون از ۷ سالگی پیش پدر مادراشونن میگن چون تجربه دارن بچهامون پیش اونا میزاریم بزرگ میشن برام جالب بود