تجربه زایمان

پارت یک
من بیمارستان کوثر زایمان کردم روز قبلش رفتم تشکیل پرونده همون اول 20تومن گرفتن وگفتن روز ترخیص تصفیه کامل میکنیم من هیچ دفترچه ای نداشتم وگمان میکردم باید بیشتر بدیم ولی روز ترخیص 600پس دادن و19/400/000گرفتن سرجمع روز بعدش هفت صبح بیمارستان بودم دیدم همه نوبتای عمل تو صفن وبه نوبت پرونده میدن من خیال کردم هر زمان برم مستقیم میرم وبعدش اتاق عمل🤣خلاصه نفر 19ام بودم پرونده دادن رفتم داخل زایشگاه دیدم همه چرا اروپایی حامله شدن فقط شکم من بزرگ🤣رفتم لباس عوض کردم ورفتم برای قسمت سوند که یه خانم بداخلاق بود ومن دوسش نداشتم سوندم خیلی اذیت نداشت وصلش یه سوز کوچولو بود ولی چون پیچ خورده بود من مثانه ام احساس انفجار بود وانگار تخلیه نمیشد بعدش که درستش کردن خوب شد وراحت شدم خلاصه تا ساعت 11توی اون اتاق منتظر بودم
تا یازده ونیم که اماده شدم وپیش بسوی اتاق عمل اونجا که رفتم نمیدونم ترس گرفت منو یا چی لرز غیر قابل کنترل داشتم طوری که نمیتونستم حرف بزنم

۴ پاسخ

بنظرتون بیمارستان قائم بهتره یا کوثر؟

پارت 3
کارام انجام دادن داخل اتاق عمل ماساژ انجام گرفت هیچی نفهمیدم
ولی لرزم همچنان ادامه داشت
منو بردن ریکاوری اونجا سرم مطلقا بلند نکردم که بعدش سردرد نگیرم وچون تکونش ندادم اصلا سردرد نگرفتم حتی نسکافه ام نخوردم
تا یک ونیم داخل ریکاوری بودم هرچی به بخش زنان برا نحویل تماس گرفتن هیشکی نیومد وداشتم عصبی میشدم دلم میخواست زودتر برم کنار خانواده ونی نی من خیلی زود بی حسیم رفت همون داخل ریکاوری ولی اون درد طاقت فرسا نبود وقابل تحمل بود ولی گفتم بیاین برام مسکن بزنین که زدن ماما اومد چک کردن شکم فشار داد که دردش زیاد بود
بعدشم پرستاری که از بخش اومد دنبالم دوباره ماساژ داد که یه جیغ بنفش کشیدم 😥😥😥

ولی خانمی که مسول بی هوشی بود خیلی خوش اخلاق بود وکلی تعریف کرد ازم تعریف خود نباشه 🤣🤣که امروز یه مامان خوشکل موشکل دیدیدم صبحش کلی به خودم رسیده بودم
من که حرف دهنم نمیگرفت داشتم میمردم از لرز مسول تزریق اومد یه اقای مسن بود اینقدر سفت گرفته بودم خودم سه بار امپول تزریق کرد داخل تا داخل نخاع تزریق شد خلاصه پاهام کم کم داغ شد وحسشون نمیکردم
دکترم خانم خرمی عزیز ودوست داشتنیم اومد باهام حرف زد رفت سراغ عمل من خیال کردم هنوز شروع نشده در حال دعا بودم وتک تک سفارش بخدا که دیدم صدا گریه بچه اومد گفتم مگه شکمم باز کردین گفت کجا کاری پس کیه گریه میکنه 🤣منم اشکم درومد دخترم بردن تمیز کردن برش گردوندن کنار لپم گذاشتن وای از حس اون موجود نررررم هرچی بگم کم گفتم😍😍😍

عزیزم پارت بعدیم بزار لطفا🥹

سوال های مرتبط

مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 روزهای ابتدایی تولد
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین
پارت ۱
سلام قشنگا از اولش براتون بگم دکتر بهم نوبت عمل داد برای ۳ خرداد شنبه بود گفت ۶ صبح بیمارستان باش دوستم چون قبلا همونجا زایمان کرده بود گفت زودتر بری زودترم نوبتت میشه واسه همین من گفتم زودتر میرم بیمارستان ک روز قبلش باز زنگ زدن ک ۴ ونیم صبح بیمارستان باش و فیلم بردار اتاق عمل هم زنگ زد هماهنگ کردم ک حتما فیلمبرداری اتاق عملو میخوام دیگه تصمیم بر این شد ساعت ۳ونیم صبح حرکت کردیم سمت بیمارستان ساعت ۴ نشده بود رسیدیم و رفتیم برای تشکیل پرونده کارا انجام شد دیدم نفر بعدی واسه سزارین هم اومد برای تشکیل پرونده دیگه رفتم بلوک زایمان برای آماده شدن زیاد استرس نداشتم وقتی استرسم بیشتر شد ک قبول نکردن سوند رو تو اتاق عمل موقع بی حسی بزنن و تو بلوک زایمان برام زدن دردش قابل تحمل بود ولی ی حس بدی داره من اونو ک بهم زدن فشارم از ۹ رفت رو ۱۳ برای اولین بار و چندتا حس بد باهم داشتم احساس میکردم تکرر ادرار گرفتم😅و چندبار با همون سوند رفتم دستشویی ولی خب یکم بگذره بهش عادت میکنی و بعد عملم ک سری چیزی متوجه نمیشی خلاصه لباسامو پوشوندن سوند زدن فشارم و گرفتن دکتر بیهوشی اومد حالمو چک کرد و چندتا سرم زدن و نوار قلب گرفتن ازم و ساعت تقریبا ۶ بود ک رفتیم به سمت اتاق عمل
بقیه اش پارت بعد😀🥰
مامان حبه قند🫀 مامان حبه قند🫀 روزهای ابتدایی تولد
اومدم اینجا تا تجربه مو از زایمان سزارین بگم واقعااااا خیلی خوشحالم که سزارین کردم برگردم عقب بازم انتخابم همینه
من روز ۵خرداد زایمانم بود از ساعت ۱۲شب به بعد هیچی نخوردم صب ساعت هفت باید بیمارستان میبودم رفتم اونجا اول پروندم و کامل کردن بعد یه نمونه ازم گرفتن و رفتم توی اتاق برای آماده شدن اومدن دستگاه nst وصل کردن و با یه سروم قندی بعد از نیم ساعت اومدن سوند وصل کردن که‌من مثل سگگگگ ازش میترسیدم ولی واقعا هیچی نداشت خیلی راحت بود بعد دونه دونه میبردنمون اتاق عمل که من و ساعت ده بردن اتاق عمل و دکتر بیهوشی اومد تا بی حسی بزنه برام من استرس گرفتم ولی اونم چیزی نبود یکم کمرم سوخت بعد کم کم پاهام داغ شد حس بدی بود ولی دیگه پاهامو حس نمیکردم 🥲
بعد بی حسی یکم حالمو بد کرد که چون استرس داشتم بالا آوردم بعد که داشتن شکممو بتادین میزدن حس میکردم تا دیگه کلا چیزی نفهمیدم تا اون آقا پسری که بالا سرم وایساده بود تا حواسش به من باشه گف مبارک باشه دیدم سلن گریه کرد🥹😭😍
همون لحظه اشک چشمم ریخت و از خدا خاستم به همه بچه بده تا این حسو تجربه کنن خیلی خیلی حس قشنگیه😍
بعد آوردن چسبوندش به صورتم و اون قیافه ماهش و دیدم😭🧿😍
بعد من کم کم نفسم سنگین شد که خواب مصنوعی دادن بهم و چشم باز کردم دیدم ریکاوری ام هنوزم بی حس ام خلاصه اتاقی ام که من رزرو کرده بودم خالی نشده بود من چهار ساعت موندم تو ریکاوری و بعد چهل ساعت رفتم تو اتاقم و دخترم اومد پیشم چون من تو اتاق عمل بالا آورده بودم دکترم گفته بود چیزی ندین بخوره که بالا نیاره چون فشار میاد بخیه هاش باز میشه من و ۲۴ساعت گشنه نگه داشته بودن و من اصلااااااا درد نداشتم اصلاااااا
مامان پندار مامان پندار ۲ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی