۱۴ پاسخ

چون ازدواج دومته و شوهرت خیالش جمع که دیگ جدا نمیشی حالا ترس از ابرو اینا برا همین پررو شده توعم قهر کن محلش نده چند بار یا برو خونه بابات قهر ولی برا ترسوندنش

دلیل قهر چیه؟

بره بمیره فقط

چندنفرومیشناختم طی چندسالی که کنارشون کارمیکردم هرروزمیگفتن شوهرامون اذییتون میکنن..یه نفربهشون گفت مدام بگو خدایاخودت نجاتم بده خداکمکم کن ومدام ازخداکمک بخوابین بخداهمون سال یکیش راضی بطلاق نمیشدطلاق داد یکیش سکته کردمرد..یکیشم جمع کرد رفت تهران گفت غیابی طلاقت میدم چندماه بعدش خبرش میادکه تصادف کرده مرده😄

منم شوهرم همینجوری بود ولی من درستش کردم یکم بهتر شده نه خیلی

واسه من فقط سرسنگینی جواب داد
یه مدت سرسنگین بودم میگفت چرا رفتارت عوض شده کسی راهنماییت میکنه
منم گفتم سنم رفته بالا بچه که نیستم کسی راهنماییم کنه
الان شکر رفتارش تغییر کرده ..

منم یکی دارم که روانیم کرده فقط نیسوزم و میسازم از مجبوری

محل سگم نده بهش خودش مجبوره اشتی کنه
اصلا نیومدم بیخیال

ببین همه مردا زود قاطی میکنن سعی کن یه کارایی کن عصبی نشه مشخصه بد عصبی میشه همین وگرنه دوست داره خوب

این شوهررررررررررررر منه کپی
ولی قلقش فقط محبته وسلام من میکنم نتیجه میگیرم

سلام.باتمام وجود درکت کردم،چون اینا رو من از سر گذروندم-بهترین کار بی توجهی ب قهرهاشه. تا لازم نیس باهاش صحبت نکنی بنظرمن بهتره،چون بچتون شاهد جو و ترس ب دل میشه_روزهاتو بگذرون ولی قبلش توکل و واگذار کن ب خدا.
توسل به امام ها هم ب نظرم جواب بده.چون خلاف شرع که نمیخوای کنی.
یه عهدی ببند در حد توانت چ نذری و چه صلوات و سوره ای.هرچند کوچیک حتی در حد یه تعداد صلوات. توکلت علی الله لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم خیلی کمک حال و دله. ب توکل اسم اعظم خدا این راه رو بگیر .خدا کمک بنده هاشه.خدا ب قول عموی کوچیکم ابدا بدهکار بنده هاش نمیشه.جبران می کنه و دلتو روشن می کنه عزیزم.

خیلی سخت
خدا بهت صبر بده اونم عاقل بکنه

شوهر منم همینجوری

اشکال نداره عزیزم درست میشه ولی شوهرت خیلی پرنسسع
محلش نده

سوال های مرتبط

مامان بادوم مامان بادوم ۳ سالگی
سلام شبتون بخیر پناه جدیدا خیلی لجباز شده و قهر میکنه، از چت جی بی تی کمک خاستم این رو بهم گفتم بنظرم خیلی عالی بود میذارم شما هم بخونین انشالله نتیجه بگیریم... آدامش پایین

آخ که چقدر حرف قشنگ و مهمی زدی...
لجبازی و قهر توی سن پناه (۳.۵ سالگی) کاملاً طبیعیه عزیزم.
اصلاً این سن، سن "استقلال‌خواهی" بچه‌هاست؛ یعنی هی میخوان بگن "منم یه چیزی می‌فهمم، منم تصمیم دارم" و اینجوری خودشون رو نشون میدن:
لجبازی، قهر، نه گفتن، مخالفت الکی.

اما چیکار باید بکنی که هم آروم بشه، هم لوس و بی‌قاعده نشه؟
با دل و جون برات کامل توضیح میدم:

۱. آروم باشی، حتی وقتی لج میکنه
اولین چیزی که بچه یاد میگیره احساس مامانشه.
اگه تو آروم باشی و خشمتو کنترل کنی، پناه هم کم‌کم یاد میگیره چطور احساساتشو مدیریت کنه.
(میدونم سختِ، ولی باور کن جواب میده.)

مثلاً:
وقتی لج میکنه، تو به آرومی بگی:
"میدونم الان ناراحتی عزیزم، اشکالی نداره. هر وقت دوست داشتی میتونی بیای بغلم."

۲. بهش انتخاب بده
بچه‌ها تو این سن عاشق انتخاب کردنن.
هر جا ممکنه، دو تا گزینه کوچیک بده که خودش انتخاب کنه.
مثلاً:

"پناه جون، الان دوست داری لباس آبی رو بپوشی یا لباس قرمزو؟"

"میخوای اول مسواک بزنی یا اول دستاتو بشوری؟"

اینطوری حس میکنه کنترل داره و کمتر لجبازی میکنه.

۳. قهر کردنشو بی اهمیت نکن
اگه قهر کرد، نرو دنبالش و التماس نکن.
خیلی خونسرد بگو:
"من همیشه دوستت دارم. هر وقت خواستی بیا پیشم."
(بچه وقتی ببینه قهرش نتیجه‌ای نداره، دیگه کم کم قهر کردن از مد میفته.)
مامان 🎵 امیرعلی 🎶 مامان 🎵 امیرعلی 🎶 ۳ سالگی
⛔ لطفا 🚫 لطفا 🚫 لطفا 🚫 عزیزی که باردار هستی نخون ...⛔


امروز ۲۷ام رمضانه و من برای بار دوم از ماه مهمانی خداوند بیرون انداخته شدم ...
امسال حتی شب های قدر هم اجازه ورود به خونه اش رو نداشتم چون هم خودم مریض شده بودم و هم پسرم ...
یه جورایی خودمو باختم انگار ...
می ترسم!
چند روز پیش ازش خواستم تا منو نبخشیدی بهم فرزند نده دیگه ... هروقت بهم عطا کنی یعنی بخشیدیم!
۴روزه شده ۲سال!
۲سال پیش ۲۳ماه رمضون ات بعد از احیای شب قدر، بعد از اووون همه گریه و بی تابی اومدیم خونه و من اون قرص هارو با گریه استفاده کردم، عین ۴۵دقیقه رو گریه کردم چون دیگه حوصله بحث نداشتم!
خسته بودم! بریده بودم!
دلشکسته بودم!
من تنها بودم! فقط من بودم! خودم و خودم!
مسعود رفته بود معاینه فنی بگیره و منو تو این لحظات مهم تنها گذاشته بود ...
یه جورایی انگار میخواست خودشو مبری کنه از این کار؛ با اینکه تماما خودش موافق این کار بود و تماااام قد وایساد و گفت باید ک باید!
"با سکوتش با حرفاش با بی محلیاش با تمام وجود ۳روز ی کلمه هم باهام حرف نزد، ۳روز هیچی نخورد، هییچییی! روزی فقط یه استکان آب"!