پای الان یه اتفاقی برام افتاده تقریبا دارم خودمو. میخورم ینی از هرس انقددددد اعصبانیم خدا بدونه چقد بعضی ادما دهاااتی احمققق و گاااووو هستن فقد خدا بدونه...خونه مامانمینا هستم بعد عموم بغل خونه ایناس تو حیاطشون عمم دخترعموهام دخترعمم با زنداداش زنعموم و خاهرش و مادرشم بودن‌‌..خلاصه شلوغ بود منم رفتم فلان زنداداش این زنعموم ی پسر داره چهل شب از دخترمم کوچیکتره بعد از دسته ادماس ک بچه تکون بخوره از پیشش قیامت میکنه همیشه هم بچش مریضه لاغرر مونده چطور.دخترمن اومد باهاش بازی کنه بعد دستشو کشید این بشینه دیدم مامانش داد زد وای وای فلان..رفت پسرشو اورد بعد موهای دخترم خیلیی فره قشنگ دستشو دیدم موهاشو از پشت کلش کشید دخترم با بغض نگاش کرد همینطور موند..دیگ هیچی نگفتم بهش..میرفت نزدیک نرگسم بچه چشماشو میزد بهم فک میکرد میخاد بزنتش ازش میترسید دوباره یکم بعد دخترم اومد با دمپایی بچههه ور رفت اونم یه مصنوعیه حالا هیچ زمینم نخورد مادرش کنارش بود گرفتش.بعددد خداا دوباره دیدم دستشو برد پشت سر دخترم موهاشو کشید🤬🤬🤬گفتم اونا بچن مگ توهم بچه ای موشو چرا میکشی بچه رو زدم زیر بغلم اومدم خونه مامانم.زنعموم نیم ساعت دیگش اومد ناااراااخت زنداداشم گفته شماچرا اینجوری هستین دیگ غلط بکنم بیام اینجا.گفتم چرا موهاشو کشید گف نه گفته داشتم نازش میکردم گفتم حالا خوبه اونجا بودید دوبار یان کارو کرد نمیدونم چطور باید گذاتش تو روی بعضیاااا الهی دستاش بشکنه بحق علی موی دختر یک سالو نیمه کشیدن داره

۴ پاسخ

سلام ببخشیدا اینو میگم الان اگه طایفه شوهرت بود اینقدر پرخاشگری می‌کردی تا دلت آروم بشه طایفه خودت بود چیزی نتونستی بگی

وای چه بد آدم میمونه چیکار کنه

به جهنم قهر کنه بره تو باید همون اول که گیس دخترت رو کشید دنیا رو به هم میریختی

والا بعضبا شانس دارن،،،،بنظرم نرو تو اینطور جمعا

سوال های مرتبط

مامان 🧁 گل دخترم 🧁 مامان 🧁 گل دخترم 🧁 ۱ سالگی
مادر شوهرم فک کنم مریضه . براتون تعریف کنم اون روز پاشد اومد بالا دخترم خ جیغ میزد صداش رفته بود پایین ‌ اول ک هی میگفت حوصلش سر رفته بچه منم گفتم پارک بردمش بازیشو کرده توی تراسم بردمش آب بازیشو کرده الانم گشنشه و خوابش میاد باز میگفت وای ای حوصلش سر رفته😊دلم میخواست بزنم تو دهنش.
بعد سریع یه چیز داشتم درست میکردم بدم بخوره دخترم دراومده اینجوری میکنه برنجم بهش،میدی بخوره 🙄 قیافه من 😕 گفتم آره هرروز ظهر و هر شب برنج میخوره عصرانه نمیشه برنج داد دیگ شام نمیخوره .
بعد رفتم دخترمو گزاشتم رو زمین دراز بکشه چرت بزنه نق میزد دراومده میگه وای کاش پستونک می‌خورد 🫥🫥🫥🫥🫥🫥🫥 میگم تو این سن مگ احمقم ب بچه پستونک بدم میگ دختر فلانی هنوز داره پستونک میخوره😳 گفتم اون نتونسته از بچش پستونکو بگیره ک هنوز بچش داره میخوره ((( اون بچه دوماه از دختر منم بزرگتره یعنی تقریبا دوساله هست))) .
خلاصه دخترم بیهوش شد خوابش برد . اونم پاشد رفت پایین .

امشب پدر شوهرم اومد دنبال دخترم پسر برادرشوهرمم باهاش بود از دختر من بزرگتره ۳سالو خورده ایشه . بردش پایین رفتم پشت پنجره اتاق ک گوش بدم ببینم چی میگن دیدم مادر شوهرم داره ب جاریم میگ ای بچش از دست ما هیچی نمیخوره فقط مامانش باید بهش غذا بده وااای ماشالووو شاهان ( پسر برادرشوهرم) همسن ای بود ماهرچی میدادیمش میخورد🫥🫥
خب زنیکه عوضی پفیوز دختر من غذاشو سره موقع من بهش میدم عوضیکه تعریف کنی بگی بچش همیشه سیره هیچوقت گشنه نیس با یه لحن بد داری بیانش میکنی. یعنی متنفررررم از این اخلاقای مسخرش ک بچه هارو باهم مقایسه میکنه .‌




دلم میخواد یه تفنگ داشتم خلاصش میکردم 😊😊😊
مامان کیان مامان کیان ۱ سالگی