دیروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود😭.
پسرم از صبحش اسهال استفراغ داشت و یکم‌بی‌حال بود. ولی ظهر حالش خوب شده بود شب خونه آبجیم دعوت شدیم دیدم حالش بهتره بچه رفتیم
شوهرم هنوز‌نیومده بود تو اتاق بچها بازی میکردن رو دستگاه تردمیل ،،،منو و پسرمم همونجا بودیم‌علی خوشش میومد بچها‌رو نگاه می‌کرد چشم ازش بر نمیدارم همیشه مراقبشم ولی ی لحظه دستشو گزاشت ته تردمیل دوتا انگشش یکم زخم شد پوستش ی کوچولو کنده شد زخمش خیلی خیلی کوچیک و خفیف بود در حدی ک‌ اصلا من‌ندیدم گریه میکرد یک ساعتی ب گریه انداخت و دستشو می‌گرفت دوباره بالا هم می‌آورد بدنش یکم‌داغ شد زنگ زدم ب شوهرم ک‌بیا دنبالم بریم دکتر تا شوهرم اومد هنوز نرسیده بود تو خونه بچها داد زدن گفتن دست علی رفته لای تردمیل،،،خلاصه اومد و هرکاری کردیم بچه ساکت نشد دستشو می‌گرفت گریه میکرد رفتیم‌بیمارستان عکس بگیریم فقط خدا میدونه ک چی ب من گذشت دیشب😭شوهرم کلی سر صدا و مگه تردمیل وسیله بازی بچه یه تو حواست کجا بوده چرا مراقبش نبودی و چرا از من‌پنهون کردی چرا نگفتی انگشتش زخم‌شده حالا ب جان پسرم من زخمشو نیدیدم این قد زخمش کوچیک و سطحی بود اصلا ب زور دیده می‌شد خلاصه بیمارستان شلوغ تا نوبتمون شد فقط بحث کرد و غر زد منم‌گریه کردم عکس گرفتیم دکتر‌گفت چیز خاصی نیس احتمالا ضرب دیده اصلا نمیزاشت درست عکس بگیرن
دارو هاشو گرفتیم و اومدیم خونه از صبح یکم بیقراره میل ب هیچی نداره اسهال هم هست و گاهی یکم داغ میشه انگشتشم میسوزه انگار
این قد دیشب شوهرم دلمو شکست با حرفاش ک حدی نداره هیچ وقت حرفاشو فراموش نمیکنم😭

۴ پاسخ

اخی عزیزم شوهر منم همین جوره یه جوری رفتار میکنه انگار اون از من دلسوزتره منم خیلی ناراحت میشم

والا مردا همشون همینن بخدا شوهر منن دیشب دلمو شکست جوری که صدای شکسته شدن قلبمو شنیدم بیخیال توجه نکن بچه است دیگه خداروشکر چیزی نشده

ناراحت نباش مردها توعصبانیت یه چیزهایی میگن که تا مغز واستخون میسوزی ولی بعدش پشیمون میشن حتی اگه به زبون نیارن

🥲🥲اخی عزیزم میگذره خودت اخلاقشو بهتر میدونی یادش میره از شدت ناراحتیش بوده اونحا هم نبوده دیگه سرت خالی کرده و صد البته ک حق اینو نداره

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
سلام ماماناامروز برا اولین بار خودم تنها از ساعت ۵ آرتین بردم پارک با کالاسکه کلی دورش دادم جوری ک تو کالسکه خوابش آورد نیم ساعتم آوردمش خونه تو پارک ی بچه ۳ سالش بودا زورش ب بچه های دیگه نمی‌رسید گیرش داده بود ب آرتین آرتین میخواست سر سره بازی کنه جیغ میزد می‌گفته ن نباید تو بازی کنی مال کنه اینجا انگار وسایل ارثیه پدری این بچه بود بردمش سمت تاب اونجام اومد پشت سرمون منم اعصابم نمی‌کشید مادر هم فقط میخندید بذبچش ک داره زور میگه منم بش گفتم مگه مال تو اومد آرتین هل بده من تا حالا آرتین کنارش بچه نبوده نمی‌دونستم عکس العمل آرتین چطوره ولش کردم ببینم چکار می‌کنه دیدم خداروشکر نموند ک کسی بخواد بزنش پسر ک اومد هلش بده آرتینم دست گذاشت رو سینشو گفت نه سری بعد ک باز اومد هلش بده دیدم آرتین هلش داد پسر ک بش دستشو گرفته بود جلو سر سره ک آرتین نره آرتین میزد زیر دستش بش غر میزد ک بره سوار بشه دردش ب جونم خداروشکر ک من نباشم از پس خودش برمیاد
مامان آروکو مامان آروکو ۱ سالگی
دوستان یه سوال دارم خواهشاااا هرکی میدونه بی‌جواب نذاره.
پسرم ۱۵ روز پیش واکسن ۱۸ماهگی زد و مثل اینکه یه ویروس تو بدنش بود ولی علایم نداشت. این دوتا باهم دست ب یکی کردن و پسرم دچار تب بالا شد ک اصلا هم نمیفتاد و بستری شد چند روزی و مشخص شد ویروس رفته توی خون و ریه‌ش.
با بستری تبش افتاد. ۳شنبه ترخیص شد. ۳شنبه و ۴شنبه اصلا تب نداشت اما از ۵شنبه باز تبش شروع شد و تو بازه‌ی ۳۷/۲ تا ۳۸/۵ نوسان داره البته بیشتر زیر ۳۸ هستش. سرفه‌هاشم ادامه داره و انگار بهتر شده بود اما امروز انگار بیشتر شده درحالیکه آنتی‌بیوتیکش تموم شد. اسهال مداوم داره هم داره. دیروز و امروز هم استفراغ داشت.
برای تمام این موارد هم دارو میخوره.
پیش دکترشم بردم و گفت چون تو بیمارستان موفق نشدم آزمایش مدفوع بگیرم شاید شک ب همون باشه و آزمایش مدفوع نوشت.
کسی تجربه مشابه داشته؟
تا سکته کردن فاصله‌ی زیادی ندارم انقد ک قلبم داره فشار زیاد و استرس تحمل میکنه.
۱۵روزه پسرم خوب نشده!!! چرا؟!
حرفب؟ سخنی؟ کمکی؟
مامان 3پسرا👶🏼👶🏻👶 مامان 3پسرا👶🏼👶🏻👶 ۱ سالگی
#تجربه واکسن هجده ماهگی

سلام مامانا صدای منو میشنوید از فردای واکسن 😁
ساعت نه صبح ک واکسن شونو زدیم اومدیم خونه بگفته ی یکی از مادرای گهواره ک گفت زرده تخم مرغ و بمال روی جای واکسن شون مالیدم چند بار و گذاشتم خشک بشه
قشنگ تا ساعت هشت شب عادی بودن و بازی میکردن فقط گاهی پاشو با دستش می‌گرفت میگفتن درد گریه و نق نق به اون صورتی هم نکردن هر چهار ساعت پاراکید میدادم
دیگه از هشت شب تب کردن هر دوتا قل که شیاف بروفن ۷۵ گذاشتم ک اب رو آتیش هست قبلا دکتر داده بود برا پسرم چون اصلا با شیاف استا تبش پایین نمیومد
یه مرحله هم ساعت دوزاده شب شربت ایبوپروفن دادم دیگه یه قلم ک کلا تنش سرد شد و خوابید ولی یه قل دیگم داغ بود همچنان تا پنج صبح ولی نه طوری ک کنترل نشه و نیاز ب پاشویه مدام باشه من خیلی میترسیدم میگفتم حتما تو خواب هی جیغ میزنن و میخوان رو پا باشن ولی نه مثل بقیه شبا خوابیدن
در طول روز هم بازی کردن تا شب شام و ناهار شونم مثل قبل خوردن فقط شیر شونو کامل نخوردن اما یکم انگار سر شون سنگین بود یا بیحال بودن چون همش بالش میاوردن میگفتن مارو رو پات بزار
مادرشوهرمم کمکم بود ولی امان از قل کوچیکم اون ک واکسن نخورده بود بیشتر از اونا گریه و بهونه گیری میکرد و نق میزد و هی بغل میخواست اون دوتا طفلی رو ک بسلامتی واکسن شونو گذروندیم اما از این قل اخریم میترسم عجیب چیز لوسی هست
فردا واکسن اونو میزنم خدا کنه اون تب نکنه زیاد چون ضعیف تره و معمولا زود تب می‌کنه