پارت سوم #
تا اینکه روزی که سنو ان تی گفته بود فرا رسید و چهل هفته من تموم شد( تاریخ سنو ان تی با پریودیم دقیقا یکی بود ) درد داشتم اما منظم نبود و شدت هم زیاد نبود زنگ ماما همراهم زدم گفت راهکار بده واسه باز شدن دهانه رحم و منظم شدن درد ها که گفت یه قاشق روغن کرچک بریزاب داخل اناناس بخور دمنوش گل گاوزبان بخور دوش ابگرم بگیر اسکات و پله برو همه اینکارو کردم کلی هم پیاده روی کردم بازم دردام منظم نبود حرکتهاشم کمتر حس میکردم رفتم بیمارستان نوارقلب گرفتم زیاد جالب نبود باتوجه ب اینکه قند و کم کاری تیروییدداشتم بستریم کردن و دکتر بخش برام سنو نوشت خلاصه رفتم سنو بدم که دردام قوی تر شده بود اما بازم منظم نبود توی سنو ماهان حرکت نمیکرد دکتره کلی ضربه ب شکمم وارد کرد که خیلی دردم رفت بخوام تعداد ضربه هاشو بگم بیشتر 50 60 تا ضربه وارد کرد که با هر ضربه من یه متر میپریدم هوا درنهایت جواب سنو خوب بود و دکتربخش گفت فعلا بستری بمون تافرداصبح تصمیم بگیریم ختم بارداری بهت بدیم یا نه

تصویر
۲ پاسخ

انشاالله خدا کمکت کنه و نی نی قشنگت رو بسلامت بغل کنی

عزیزم مبارکت باشه

سوال های مرتبط

مامان مهلا و ماهلین💞 مامان مهلا و ماهلین💞 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما شبتون
تجربه زایمانمو بهتون بگم
۴۰هفته بودم رفتم پیش ماما گفت هنوز دهانه رحم باز نشده
چون من از ماه اول آمپول انوکسا میزدم انگار دهانه رحم بسته شده بود
ماما که معاینه کرده یکسانت باز کرد
گفت برو دو روز دیگه بیا ولی حسابی پله برو
منم همش در حال پله و پیاده روی بودم
دو روز بعد که رفتم بعد این همه پیاده روی گفت تازه دو سانته
ماما گفت برو فردا ساعت ۴بعدازظهر بیا که دیگه بستری بشی
منم اومدم خونه قرار بود فردا برم بیمارستان که ساعت ۱۲شب خیلی کم دردام شروع شد
بعداز چند ساعت فاصله دردام کمتر شد
خلاصه دیگه هر یکربع درد داشتم به ماما که پیام دادم گفت تا جایی که میتونی تحمل کن نرو بیمارستان که اذیت میشی
دیگه ساعت ۷صبح هر کاری کردم نتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان معاینه که کرد گفت ۵سانت باز شده سریع بستری شدمو کارامو انجام دادن رفتم داخل اتاق که ماما رسید کلی حرکات ورزشی انجام دادیم
دیگه دردام قابل تحمل نبود اومدن واسم آمپول بی حسی زدن خیلی خوب بود دیگه متوجه درد نمی‌شدم فقط حرف ماما رو گوش میدادم که چی میگه وگرنه چیزی حس نمی‌کردم
هر جا که می‌گفت زور بزن منم تمام تلاشمو میکردم تا اینکه دختر خوشگلم دنیا اومد
من همچنان بی حس بودم کلا سه تا بخیه داخلی خوردم چهار تا بیرون
از بی حسی فقط بعد زایمان کلی خارش داشتم با یک آمپول خوب شد
در کل زایمانم راحت بود خداروشکر
مامان جان جان مامان جان جان روزهای ابتدایی تولد
من واقعا دارم از درد زایمان طبیعی میترسم ،من از دیروز صبح انقباض داشتم از هر ۱۲ دقیقه ساعت ۲ نصفه شب به ۵ دقیقه رسید و رفتم بیمارستان و معاینه شدم و گفت هنوز همون یک سانتی و خیلی کم رشد کرده درحدی که نمیشه بهش گفت دو سانت ولی بیشتر از یک سانته ، ازم ان اس تی گرفتن اولی خوب نبود گفت برو پایین محوطه راه برو پله بالا پایین کن صبحانه بخور دوباره بیا ان اس تی بگیرم ازت رفتم اینکاررو کردم و دوباره رفتم ان اس تی گرفتم ولی بازم خوب نبود بهم دستور بستری دادن تا تحت مراقبت باشم ، دوباره برای آخرین بار ازم ان اس تی گرفتن خوب بود دکترا که جمع شدن دیدن نتایجو از بستری کردنم پشیمون شدن و گفتن لازم نیست بستری شی یه سونو بیوفیزیکال می‌نویسیم اگر خوب بود میتونی بری فقط یک روز درمیون بیا ان اس تی بده و من تو کل این مدت انقباض داشتم و درد میکشیدم اما چیزی که داخل ان اس تی ثبت میشد یه درد معمولی بود نه درد زیاد ،خلاصه من ساعت۱ ظهر بعد اینکه سونو شدم و خوب بود اومدم خونه ولی دردام بدتر شده یعنی وقتی میگیره شدت و تایمش از دیروز بیشتر شده ولی هیچ کدوم از اینا درد زایمان نیست خیلی کلافه شدم از نظر روحی و جسمی خستم هر روزم سر ان اس تی بهم استرس میدن دلم میخواد دنیا بیاد و بغل بگیرمش ...
کسی مثل من بوده چیکار کنم دردای واقعی بیاد سراغم
من پیاده روی دارم ورزش رو توپ و ورزشای لگنی دارم و...
مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ ماهگی