۱ پاسخ

به پروتئین گاوی حساسیت نشون نداد؟!

سوال های مرتبط

مامان بچه مامان بچه ۲ ماهگی
تجربه زردی پسرمو به اشتراک میذارم. شاید بدردتون بخوره. برای زردی اول ببینید زردیش کمه متوسطه یا زیاده. اگه فقط صورته ینی کمه. اگه صورت و سینه و شکمه متوسطه و اگه به دست و پا هم رسیده ینی زیاده. برای زردی متوسط و زیاد حتما و حتما با دکتر صحبت کنین. احتمال زیاد بستری میکنن. پسر من زردی زیاد داشت. ازمایش خون گرفتیم 23بود. گفتن به 25 اگه برسه باید خونش رو عوض کنیم. ولی خدا رو شکر با 2روز بستری زردیش رسید به 9 و مرخصش کردن. من چون شیر خودمو میدم، شیرخشت ترنجبین روزی دو سه بار میخوردم و اب انار و ابلیمو که خون خودم خنک و صاف بشه. کاچی و روغن زرد و 4زیره هم کلا گذاشتم کنار تا وقتی زردیش خوب شه. عرق کاسنی میخوردم. گل بنفشه توی اب سرد میریختم رنگ اب ابی که میشد صاف میکردم میخوردم. از شیرخشد ترنجبینی که درست میکردم، یک قاشق چایخوری هم به پسرم میدادم دو بار در روز. تقریبا دو هفته طول کشید تا زردیش کم شد. ولی تا سفید سفید بشه، 40روزه شده بود دیگه
شما از تجربه هاتون بگین. برای درمان زردی چه کارای دیگه ای میشه کرد؟
مامان ماهلین🤍 مامان ماهلین🤍 ۲ ماهگی
تجربه بخیه زایمان طبیعی
بالاخره شاید ی نفرم مثل من بوده
من بعد از زایمانم چهار روز بیمارستان بستری بودم چون فشارم بالا بود و بعد زایمان خون ریزی شدید کردم، تو بیمارستان همش نشسته بچمو شیر میدادم و تو بیمارستان فقط با دستمال خودمو خشک میکردم گفتم میام خونه مراقبت هامو بهتر انجام میدم خلاصه اومدمد خونه روزی چند بار تو آب ولرم و شامپو بچه مینشستم و تند تند خودمو خشک میکردم دیدم روز به روز سوزشش بیشتر شد ،بعد ده روز باید می رفتم پیش ماما اما من دیگ تحمل نکردم روز هشتم رفتم بخیه های داخلیم عفونت کرد شدید با اینکه دارو میخوردم و بخیه های پرینه هم ی بند انگشت باز شده بود
رفتم ماما بهم چند تا آمپول پریسیلین و و آمپول های چرک خشک کن داد روزی دوتا میزدم و دارو هامو عوض کرد و گفت غقط با آب خالی بشور و با سشوار خشک کن ،کارم شده بود گریه و زاری آخه گفت بعد چند روز بهتر نشدی بیا دوباره بخیه کنیم منم طاقت نداشتم و مدام گریه میکردم الان ک یادم میاد واقعا ارزش نداشت اون گریه ها و بی طاقتی ها خالاصه کم کم بعد بعد شش روز مدام سشوار کشیدن و پماد زدن بخیه های پذینه ام جمع شد و بخیه های داخلیمم جم شد ،اما داخلی ها کمی گوشت اضافه آورده ،درکل بعد 3۰رور آخرین بخیه هم افتاد
مامان Karen 👶🏻🩵 مامان Karen 👶🏻🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۵
تقریبا ساعت ۱ بود که آوردنم بخش و یه چند لحظه بعد هم پسرمو آوردن
(بدی بیمارستانی که رفته بودم این بود که بچه رو به باباش نشون نمیدادن و شوهرم با بقیه ساعت ۳ موقع ملاقات تونست بچه رو ببینه.)
از موقعی که وارد بخش شدیم بی حسیم دیگه داشت میرفت و دردام شروع میشد که اومدن شکممو فشار دادن خیلی درد داشت دوبار هم تو ریکاوری ماساژ دادن اما اونجا درد نداشت بی حس بود کامل
پرستار هر ۶ ساعت میومد یه شیاف میذاشت و دردام زیاد بود همش باخودم میگفتم کاش پمپ درد میگرفتم
خیلی هم نفخ کرده بودم و بیشتر دردی که داشتم بخاطر همین نفخ بود که فشار میاورد به بخیه هام
حسابی ضعف کرده بودم اما میگفتن ساعت ۱۰ شب مایعات رو شروع کنم
ساعت ۱۰ شد و مایعات میخوردم از پرستار هم پرسیدیم فرقی نداره چقد بخوریم گفت نه منم نسکافه و چای و آبمیوه و .. درهم میخوردم که مثلا اثر مواد بی حسی زود بره
اینقد اون نفخ شکمم اذیتم میکرد همش از پرستار میپرسیدم کی باید راه برم میگفت ساعت ۱ میایم کمکت میکنیم راه بری
منم خوشحال بودم و به آبجیم میگفتم راه که برم حالم بهتر میشه
اما به این راحتیا که فکر میکردم نبود البته بدن با بدن فرق داره
اما واسه من اون شب خیلی سخت گذشت..