سوال های مرتبط

مامان 🌸زهرا+محمدحیدر مامان 🌸زهرا+محمدحیدر ۴ سالگی
همه خوابن بیدار شدم به بچه شیر بدم الان از فکرو خیال و ناراحتی خوابم نمیبره
یه سوال دارم شما اگه دوستان و اقوام خانواده شوهرتون تو شرایط مریضی شما میومدن خونتون ناهار و شام و اینکه مادرهمسر و همسر بهت میگفتن فلانیا شب برای خواب هم میمونن
درصورتی که خونتون ۱ خواب و کوچیک باشه
در واقع سالن پذیرایی هم خودش اندازه یه اتاق خواب هست
و بگن تو با بچه شب برو خونه مادرت اینا
که اونا اینجا بخوابن
ناراحت نمیشدین؟
من چرا انقدر بهم برخورده
هی میگم یعنی من که خودم صاحب خونه هستم
من و دوتا بچه هام اضافه هستیم؟
خب آخه مهمون نباید این درک رو داشته باشه
خودش نمیبینه خونمون کوچیکه
من حتی دلم مونده چطور اینهمه آدم موقع غذاخوردن ناهار و شام جا بشیم، چون تعداد به فضا نمیخوره
اگه ب شرایط من بود هیچوقت این تایم دعوت نمیکردم چون هم سرماخوردیم مخصوصا زهرا خانوم و اقا محمدحیدرم که ۳ ماهشه بچم بدجور مریض شده و از طرفی
بچه هایی که تو لیست دوستام هستن میدونن
دچار سرگیجه هستم و اخیرا شدید و پشت هم شده همین چند روز پیش مجددا دکتر مغز و اعصاب رفتم و معلوم نیست چه مشکلی دارم و قراره ام آر آی مغز بدم... حتی گاهی تو کارهای ساده و پیش و پا افتاده ی معمولی خودم میمونم و از پسش برنمیام مثلا (ادامه کامنت)
مامان دریا مامان دریا ۴ سالگی
سلام ی درد دل مادرانه شبا میشه دخترم میخابونم تا یکم بدنم اروم میشه عذاب وجدانم شروع میشه برای مظلوم بودن دخترم دلم میسوزه طفلک خیلی مظلومه از خودش دفاع نمیکنه تو این دنیای کثیف ک ماها ادم گنده اییم موندیم من چند روز دندون درد دارم حوصله ندارم 😔بچم دعوا کردم الکی نبود سر این ک دست ب گاز نزنه گوشی زیاذ نگاه نکن یکم بازی کن خودت از وقتی دنیا اومد براش هم مادر هم رفبق هم خواهرم مغزم برای بازی کرذن کم اورده خیلی باهاش خرف میزنم سر هر مساله با بازی بهش میفهمونم باز انکار ن انگاز 😔 شهربازی میبرم بچها ازیتش میکنن نمیدونم چرا دفاع نمیکنه بخدا ن میزنمش ن انچنان برای هر چی دعوا کنم هر چی بخاذ از خودم میگذرم براش فراهم میکنم ی مادر تنها خودم بزرکش میکنم با ی پدر ک همش میکه بچه چیزیش نشه بشه خدای نکرذه تقصیر منه🥲کنترل اعصابم ضعیف شده درد دل ما مادرا عین تراپیه من دارم اب مبشم نکران دخترممم 😔 همش ذعا میکنم خدایا مراقبش باش خیلی مظلومه بعضی وقتا میگم جنبه نداشتم چرا بچه دار شدم خیلی مادر دل نازکیم 🦋♥️
مامان کشمش (نازنین)🤭 مامان کشمش (نازنین)🤭 ۴ سالگی
نمیدونم ناشکریه یا نه
من و همسرم زمانیکه کرونا شد تصمیم گرفتیم که هیچ وقت به بچه فکر نکنیم
هیچ وقت نه قبل نه بعد کرونا برای بچه دار شدن اقدام نکردیم خواست خدا بود و اردیبهشت متوجه شدم باردارم
تمام بارداری با استرس گذشت هماتوم امنیو بی اشتهایی در حدی که وعده های اصلی رو به زور میخوردم و مرسانا وزن نمی‌گرفت و خدا میدونه چقدر سونو رفتم ان اس تی رفتم هر سری هم که میرفتم یکی دوماه از همسن و سالهاش از نظر قد و وزن عقب‌تر بود تا بالاخره به زور در چهل هفته با وزن 2500 به دنیا اومد
از روزی هم که به دنیا اومد با هزاران مشکل دست و پنجه نرم کردیم رشد کند قد و وزن .بی اشتهایی .پنومونی
مدام هم زیر نظر هر دکتری که فکرش رو بکنید بود تغذیه کودکان اطفال و...
دیروز جواب آزمایشش اومد دیددیم آنزیم‌های کبدیش بهم ریخته تروییدش پرکاره و ارجاع دادن متخصص گوارش که جذب مواد غذایی به خوبی انجام نمیشه
میدونم شرایط خیلی ها از من سختتره
اما احساس میکنم دیگه کم آوردم
ما که از خدا بچه نخواسته بودیم چرا زمانیکه خودش تصمیم گرفت بهمون بچه بده یه بچه سالم نداد
بخدا اینقدر با مرسانا از این دکتر به اون دکتر رفتم رسما کم اوردم