سلام مامانا مشاوره میخوام ازتون
ما با خانواده ی شوهر تو یه ساختمونیم من بالا اونا پایین حالا از بچگی مرصادو هی میومون میبردن بازی میکردن باهاش میاوردن الان پسرم عادت کرده تا میخوان برن از خونمون گریه میکنه خودشو میکوبه زمین چندباری مادرشوهرم بردتش تو کتچه بدون اینیکه من بدونم(چون دوس ندارم عادت کنه به بیرون بعدا خونه نمیتونم نگهش دارم)الان تا میخواد مادرشوهرم از خونمکن بره فقط گریه میکنه که باز ببر من دوس ندارم بچه پشت سر همه گریه کنه چیکارش کنم🤦‍♀️

چقدر شما حرفهای دل منو زدی
من دقیقا همین مشکل دارم
دیگه حالم از خانواده شوهرم بهم میخوره
همشم میگن بچه دلش میخواد پیش ما باشه برای ما گریه میکنه
ازشون متنفرم
کی میشه از اون ساختمون لعنتی بیام بیرون

عزیزم کلابچه اینجوریه شوهرم بخوادبره جایی اویزون شوهرم میشه

من خودم میفرستم خونه مادرشوهرم 😂 همسایه روبروی من هستش. کوچه هم یکی دوبار برده ولی اکثرا تو حیاط بازی میکنه.

وا مگه زندونیه برا رشد بچه خوبه

کار ب هیچی ندارم اما تو این سن بیرون رفتن ب شدت برای هوش و مغز بچه شما مفیده
حداقل درباره این ی مورد داره بهتون لطف میشه
بچه باید حداقل یک روز درمیان بیرون بره .

مادر شوهر من از 2 ماهگی کیاشا همین بود
تا 8 صبح میشد شوهرم پاشو بیرون نزاشته میرسید
کیاشا رو بده ببرم پایین (جالب اینکه کیاشا اصلا شیر خشک قبول نکرد)
دو سه روز اومد برد اعصابم بهم میریخت از طرفی ام میگفتم عیبی نداره از دوست داشتنه
ولی طاقت نیوردم روز چهارم گفتم نبر از الان ک بچس عادت کنه تا بیدار میشه بیاد پایین و به تونمون عادت نکنه نمیتونم اینو تحمل کنم
پاشد همون روز رفت خونش بهش هم بر خورده بود
ولی همون ی بار شد
عید قربان هم گفت کیاشا رو ببرم با خودم مهمونی باز دفعه اول هیچی نگفتم برد خونه داداشش
بعد اونم ی بار دوست داشت ببره گفتم ناراحت نشو لطفا ولی نمیتونم اجازه بدم روز ب روز داره عاقل تر میشه عادت میکنه ب جایی ک من نیستم راحت باشه و زمونه خ ر ا ب ه
الانم وقتی میاد خونمون کیاشا رو بغل میکنم موقع رفتن میگم با مامان جون بای بای کن
حساب کار به راحتی دستشون اومده🤪

کاریش نمیشه کرد کلا اگر مراقبش خب بذار ببره بازی کنه چون هیچ جوره نمیتونی جلوش بگیری

دقیقا شرایط شمارو دارم

پسرمنم پشت سرمامانم گریه میکنه کاریش نمیتونم کنم😑