پارت یازدهم زایمان سزارین.طبیعی


اینحرفتو جوابتو چی بدم دیدم ابروهاشو انداخت بالا رفت بیرونبع   گزاشت تو تختم بعد بچمو گزاشت رو تختم ک شیر بدم بعد رفتم تخت خود بچه رو آورد بعد منم یکم شیرمو با شیردوش برقی دوشیدم بعد سینمودادم بچه  بخوره بعد خالم بچمو گزاشت تو تخت خودش گفت من برم ک بیمارستان امروز خیلی شلوغه بد رفت منم نیم ساعت دراز کشیدم مادرم رفت آبجوش بیاره ک چایی خرما بده برام با نبات .وغذا ما میگیم زیرتو یا همون کاچی بد منو دستشویی گرفت دوباره بلند شودم دیدم نه دردی دارم نه هیچی راحت رفتم دستشویی اومدم بالا سر بچم بعد یکم راه رفتم از کجا اتاق بغلیم ۶نفر سزارین بودن ک هر۶نفر ناله میکردن گریه وایییی کلا وقتی این صحنه رو دیدم ازشون پرسیدم چرا سزارین شودین گفتن بخاطر همون لحظه ب دنیا اومدن بچه سختی نکشیم اگه میفهمیدیم آنقدر بعدش درد داریم سزارین نمیشودیم بعدیهوع همونجا جلوی چشام عطسه سرفه قاطی شود ۲تا از بخیه هاش پارشود اینقدر جیغ کشید ک همه بچه های اونجا جیغ میزدن منم سریع اومدم پیش بچم دیدم پسرم تخت گرفته خوابیده دورش بگردم و واقعا خدارو شکر میکنم با وجود این همه تجربه طبیعی زایمان کردم من تا لحظه ای آخر بریچ بودم بچم یهو چرخید کارای خدا

۱۸ پاسخ

😂😂😂😂
تخیلاتت خیلی بالاس چنتا داستان تخیلی دیگ هم بنویس فقط قبلش تحقیق کن آنقدر واضح تخیلی نباشه

فیلم سینمایی بود؟

من خودم سزارین بودم راضی بودم چون خونسرد و در آرامش بودم موقع بدنیا آوردن بچم و این بنظرم بستگی به انتخاب و بدن هرکس داره برگردم عقب لازم انتخابم همینه.
خداروشکر به سلامتی این دوران رو هم رد کردی

🤣🤣🤣🤣میگی رمان ترسناکه

دمت گرم هم تو دوران اقدام هم بارداری هم زایمان کلی اطلاعات مفیدی برامون میزاشتی میگفتی توضیح می‌دادی فدات شم مهربونم

من خودم سزارین اختیاری بودم
من اگه بگی سالی یکی به دنیا بیار ولی ما نگه میدارم بخدا بدنیا میارم من اندازه سر سوزن تو سزارین درد نکشیدم تخت بغلیم هم اصلا درد نداشت من فقط چون بیحس بودنی تختمو گفتم بالا بیارن بشینم بعدش سر درد گرفتم وگرنه ادم زمین خوردنی بیشتر دردش میگیره تا منی که زایمان کردم
سه روز بعد زایمان از فشار سر درد بالا آوردم و سرفه کردم همون روز زایمان از اتاق عمل اومدم بخش باز بالا آوردم و عطسه زدم از بوی عطر پرستار
ولی بخیم پاره نشد 😕😕

من میترسم ازطبیعی
خداحفظش کنه گل پسرو

چرا اول دوشیدی شیرتو بعددادی

مبارکه عزیزم عکس نی نی روبزاربرامون😍😍منم دوتابچم طبیعی بودخداروشکر

خیلی ممنون که وقت گذاشتی و زحمت دادی به خودت و گفتی گلمم خیلی خوشحالمون کردی ❤️

عزیزم کاری کردی بچت چرخید
منم بچم بریچ دوست دارم بچرخه طبیعی بشم

والا من یدونه طبیعی اوردم یدونه سزارین.از سزهرین با تمام درداش راضی ترم

مبارک باشه ایشالا پاقدمش خیر باشه برات، علت این که زایمان زودرس کردی چی بود؟
و این که چند ساعت درد کشیدی،وزنش چقد بود؟

وزن بچت چقد بود!؟

من که از طبیعی راضی ام امیدوارم این دفعه هم طبیعی باشه

والا برای من که خوب بود. فهمیدم 34هفته ورزش کنم.

چه ورزشایی میکردی برای زایمان ؟

خیلی درد داشت؟

سوال های مرتبط

مامان بچه اولم آرتین مامان بچه اولم آرتین ۳ ماهگی
پارت دهم زایمان سزارین.طبیعی


بعد زور زدم ک خدای نکرده نکشن باز بچم کاریش بشه بعد در آوردن لای دستمال سبز گزاشتن رو سینم باورتون نمیشه اصلا نفهمیدم هیچی رو فقد محکم بغلش کردم بهش میگفتم چشم انتظاری ۳سالو خورده ب علاوه این ۹ ماه تویی پسرنازم اشک هایم می‌ریخت با خنده یکی شده بود همش میگفتم الاهی شکر خداجون مرسی بابت کادویی ک بهم دادی بعد بچمو برداشتن گزاشت کنار داشتن قدوزن معاینه میکردن بعد گفت میخوام برات بدوزم برش هارو بعد من بهش گفتم تورو خدا بخیه هارو مرتب خوب بزن گشاد نمونه🤣😂 گفت دهنت سرویس دختر ب کجا داری فک میکنی نه ب اون چند دقیقه ک داشتی جیغ میزدی نه ب این ک میگی تنگ بدوز خلاصه کارشون تموم شود خالم کمک پرستار بود اومد ازمنو بچم تو اتاق عکس گرفت بعدلباس های بچم رو تنش کرد بعد رفت شیر خشک گرفت تا وقتی داشتن میدوختن خالم ب پسرم با سرنگ کوچیک ب بچم شیرخشک میداد ک قند بچم نیوفته بعد کارشون تموم شود ویلچر آورد منو شون بچمو با پروند خالم داد بغلم ۳نفری اومدیم بخش خالم منواتاق خصوصی برد بعدب همکارهاش گفت این اتاق دخترخواهرم هست با خواهرم بعد واسه مادرمم یه تخت آورد ک مادرم راحت باشه
مامان بچه اولم آرتین مامان بچه اولم آرتین ۳ ماهگی
پارت هشتم زایمان سزارین.طبیعی


کردن گفتن ۲سانت هست باز درد داشتم اومدن مایعنه کردن گفتم ۲سانت هست ولی دهانه رحمت نرم شوده نازک رفتن یهوع دردام شدید شود جیغ زدم اومدن سروم وصل کردن نوارقلب بچه رو کندن بعد گفتن ب شونه باش بعد گفتم دستشویی دارم رفتم ادرار داشتم با مدفوع ببخشید اینقدر واضح توضیح دادم بعد اومد راه رفتم بعد خم راست شودم بشین پاشو دردام بیشترشود رفتم رو تخت جیغ میزدم ببرین سزارین کنین من طبیعی نمیتونم واقعا اینقدر جیغ میزدم ک صدام تا طبقه بالا رفته بود ک هرکی منو میدید می‌گفت صدات تا ناکجاآباد می‌آمد ولی خدای کار ندارم مامای زایشگاه با اون ۳نفری ک گفتم اینقدر خوش اخلاق مهربون بودن هی میومدن منو راهنمایی میکردن خلاصه یه قرص گزاشتن واژنم بعد همونا بهم گفتن ببین چون سنت کمه ب صلاحت نیست سوزن فشار بزنیم چون عوارض داره خلاصه  بعد دردام هر ۵دقیقه ای می‌گرفت ۳بار ۵دقیقه بود ۳بار ۴دقیقه ۳بار ۳دقیقت ۳بار ۲دقیقه منم یهوه دردا گرفت ول کن نشود جیغ میزدم
مامان بچه اولم آرتین مامان بچه اولم آرتین ۳ ماهگی
پارت هفتم زایمان سزارین.طبیعی


ساعت ۵نیم باشدت خواب بیدارشودم قلنج های شدید میگرفتم مادرمم کنارم رو تخت خواب بود بیدارش نکردم ساعت ۷نیم خدمه بیمارستان صدا زد همراهی مریض بیا صبحانه مادرم بلندشو رفت صبحانه رو گرفت اومد رفت فلاکس رو آبجوش کرد بعد چایی دم کرد منم ۳تا پشت سرهم چون تشنه بودم خوردم بعد دستشوییم گرفت رفتم سرویس مامانم گفت حالت چطوره گفتم یکم درد دارم ولی قابل تحمل هست بعد مادرم داشت واسم صبحانه رو آماده میکرد منم دراز کشیدم یکم کمردردم بهتربشه با دلدردم قلنج ها ب کمر خوابیده بودم یهو احساس کردم تو مثانم مثل ک استخوان بشکنه اینجوری شود فکر کردم بچه طوری شدبعد ب شونه دراز کشیدم بعدیهو اندازه یک قطره احساس کردم ازم ترشح ریخت ولی مثل آب بود ب مادرم گفتم اندازه یه قطره پشتم خیسه گفت آره یهوع دیدم دارمادرار میکنم ولی قابل تحمل نیست زیاد شود ک کل شلوارم خیس خیس بودازم همچنان آب می‌ریخت مامانم دوید سمت دکترا پرستار اومدن بالاسرم تا شلوارمو دیدن دکتر گفت لعنتیا کیسه آبش ترکیده ببرینش زایشگاه بعد زیرم زیراندازه ۱بار مصرف انداختن اونم خیس خیس بود رفتم زایشگاه یه مامای زایشگاه سنش ۲۶سالشه بود با۳نفردیگه در همون سن بودن من اولش درد نداشتم آوردنم روی تخت گزاشتن بعد نوار قلب بچه رو گزاشتن معاینه
مامان فسقلی🥹💙 مامان فسقلی🥹💙 ۳ ماهگی
#پارت پنج: پارت اخر
خلاصه مارو بردن اتاق عمل و این دفه از شانس خوبم شب قبلش شیو کرده بودم و تمیز تمیز بودم😁😁
ولی اینکه چطوری اون لحظه اونقدرا ریلکس بودم خودمم در تعجب بودم 😳منو بردن سر تخت و امپول توی کمر رو بهم تزریق کردن ک اصلا دردش زیاد نبود اگه کمرت رو شل بگیری اصلا چیز زیادی حس نمیکنی و بی حسی قشنگ اثر میکنه🥰
بعد از انجام بی حسی منو بستن ب تخت و اون وسط من همش التماس دکتر میکردم بهش گفتم قبلا ک ای پی انجام دادم دکتر نزاشت سر بشم و باعث شد درد زیاد بکشم بزار سر بشم بعد ک خدا خیرش بده گزاشت کلی روم اسر کرد و بعد گذشت چند دقیقه گفتن ک بچه به دنیااومد(از برش و این چیزا چیزی حس نکردم ک بگم درد داشتم فقط زمانی ک فشار داد ب شکمم ک بچه رو در بیاره یه حس بدی بهم دست داد ک اگه ادم ریلکس باشه و استرس نده چیزی نمیشه ) اون وسط صدای گریه بچه نمیومد من استرس گرفتم و همش میگفتم چرا بچم گریه نمیکنه تا کلافه شدن و یکی از پرستارا نمیدونم چیکار بچم کرد ک جیغش رفت هوا گفت حالا راحت شدی😂😂😂
اون لحظه ک صدای گریش رو شنیدم و بچه رو اوردن گذاشتن کنارم و به صورتم چسبوندن انگار تمام دنیا رو بهم دو دستی هدیه دادن 😍
خلاصه بعد زدن بخیه خاستن منو از اتاق عمل ببرن بیرون التماس دکتر کردم ک ماساژ شکمی رو الان بهم بدن ک باز خدا خیرش بده توی ریکاوری پرستار فرستاد و منو ماساژ شکمی دادن ک زیاد دردی حس نکردم و بعد گذشت نیم ساعت منو بردن توی بخش ک دردام شروع شدن ک خدا خیرشون بده سریع اومدن بهم مسکن زدن و دردام ساکت شد 😁😁
خلاصه من از زایمان سزارین خیلی راضی بودم حتی اگه برگردم ب عقب باز انتخابش میکنم 😍😍
امیدوارم همتون ب سلامت زایمان کنید و بچه هاتون رو ب سلامت بغل کنید ❤❤
مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۶ سزارین تو بیمارستان آرمان :
ساعت ۳تا ۵تایم ملاقات بود همسرم اومد
اتاقی ک ما انتخاب کرده بودیم اتاق معمولی بیمارستان بود ک دو تخته بود و ی دستشویی فرنگی مشترک داشت
اما مریض تخت بغلی بخاطر حرکات جنین ۲شب بستری بود و شانسا من ک رفتم داخل بخش مرخص شد رفت اتاق موند برا منو دخترم و مامانم ک تقریبا اتاق خصوصی شد ۲ساعتی همسرم اونجا بود و بعد رفت ساعت ۵سوند منو جدا کردن زیاد سخت نبود فقط لحظه درومدنش انگار سینمو از دهن بچه بزور کشیدم بیرون بعدش پرستار اومد برام شورتکس پوشید و پوشاک گذاشت و کمک کرد کم کم راه برم دروغ نگم اولش ک اومدم پایین از تخت خیلی درد داشتم اصلا جای بخیه اینا رو ک حس نمیکنم هنوزم درد ماساژ رحم یا همون جای بچه درد میکرد یکم راه رفتم بهتر شدم و رفتم دسشویی بعدش دیگ هی اومدن حالمو پرسیدن پرستارا و مدام میومدم مسکن و شیاف میزدن خودمم تا صب هر یکی دو ساعت پاشدم راه رفتم و دسشویی رفتم و نینی شیر دادم هر بار ک راه میرفتم بهتر میشدم ی بار ساعت ۳برام سوپ آوردن ی بار ساعت ۶ساعت ۷ام جوجه بدون برنج و فاصله ی اینا چای و نسکافه اینا
مامان بچه اولم آرتین مامان بچه اولم آرتین ۳ ماهگی
پارت پنجم زایمان سزارین.طبیعی


دردام جوری شود ک هر۵ساعتی درد داشتم منم میگفتم من کجا هفته۳۶کجا زایمان سزارین کجا دیگه همچنین همون کارگاهی ک گفتم رو انجام دادم تا روزی رسید ک خونه عزیزجونم یعنی مادر مادرم بودیم ک شب رو تاصبح بیداربودیم صبح گرفتم خوابیدم دقیقا ظهر ساعت ۱۲نیم از شدت درد بیدارشودم یه قلنج شدید درد گرفته بودم با کمردردمیکرد تیرمیکشید شدید پاهام درد میکرد داغ داغ میشود بلندشودم رفتم دستشویی خیلی ببخشید ادرار کردم اومدم بیرون دیدم نه هنوز درد دارم دردم شدید شود سریع جیغ زدم مامانم عزیزم  یهواومدن دیدن من کمر راست نمیکنم گفتن وقتشه منم سریع یه میخ ب بیرون خونه زدن زنگ زدن ماشین منو سریع آوردن ب بیمارستان ودم در از مادرم پرسیدن منو سریع بردن اتاق زایشگاه سریع نوار قلب گرفتن دقیقا ۴۰ دقیقه طول کشیدبعد آزمایش خون ادرار گفتن تا وقتی جوابش میاد بستری میشی بعد بستریم کردن و همچنان هر۲ساعتی درد داشتم  بعد۲ساعت جواب آزمایش اومد گفتن عفونت داری تا وقتی داروهاتو بزنیم سروم ۴تا وصل کنم ک تموم بشه داروهاتو بزنیم باید باشی منم گفتم باشه
مامان دلوین🐣🪄 مامان دلوین🐣🪄 ۵ ماهگی
پارت دوم
وقتی به هوش اومدم یه درد پریودی شدید زیر دلم داشتم بهم گفتن
پمپ درد رفتی داخل بخش بهت وصل میکنن دیگه شوهرم صدا زدن اومد بردنم داخل اتاق لباسامو عوض کردن شیاف زدن برام و پمپ درد وصل کردن
پمپ درد واقعا معجزه بود حتی یذره دردم نداشتم دیگه شوهرم فرستادن دنبال بچه خدشون شیرش داده بودن اومدن اموزش دادن چطور سینه امو بزارم دهنش گفتن از ساعت ۱ شروع کن با مایعات یواش یواش من با نسکافه شروع کردم ولی من شیر نداشتم بچم خیلی اذیته سینه امو نمیگیره
فردا صبح ساعت ۷ اومدن گفتن بلند شو راه برو🥲🥲
شوهرم اومد کمکم اول کامل تختم دادم بالا همه وزنم رو شوهرم بود نشستم لبه تخت
درد داشتم ولی رفتم تا دستشویی ولی سرگیجه داشتم دیگه شوهرم چن بار اب زد صورتم تا ۵ دقیقه بعد یکم به خودم اومدم یکم راه رفتم دراز کشیدم نیم ساعت بعد بازم راه رفتم دوباره نیم ساعت دیگه بازم راه رفتم دیگه دراز کشیدم باید حتما مدفوع کنی تا مرخص بشی و میگن هر چی راه بری برات بهتره
دیگه تا ساعت ۳ دنبال کارای مرخصی بود شوهرم و مرخص شدیم سوند رو هم همون شب نصف شب اومدن در اوردن ازم همین
بخام کلی بگم هر نوع زایمان دردای خواسته خودش رو داره
و هیچ کدوم راحت نیستن ولی من واقعا تحمل از لحاظ روحی روانی طبیعی رو ندارم اصلا بهش فکر نکرده بودم تو این چن ماه
راضی بودم الانم روز دوم هستش دراز کشیده ک اصلا دردی ندارم یکم راه رفتن برام سخته ایشالله ک همگی زایمان های خوبی پیش رو داشته باشین و بچه هاتون بسلامتی بغلتون بیاد
مامان یارا🤍🫀❤️ مامان یارا🤍🫀❤️ ۱ ماهگی
.من رفتم دستشویی با گریه و بدبختی و کمک پرستار اومدم بیرون ملاقاتیام اومده بودن من انقدر حالم بد بود بایدم راه میرفتم از دستشویی ک اومدم بیرون رفتم با پرستار ک راه برم شاید تونستم پنج تا قدم برم انقدر گریه کردم نمیتونستمم گریه کنم شکمم میگرفت نفسم در نمیومد برگشتم تو اتاق ۴نفری کمکم میکردم من اصلا هیچکسو ندیدم فقط سرم پایین بود بقیه زیر بغلامو داشتن منم گریه میکردم همه ام ساکت فقط نگام میکردن دراز کشیدم تو تخت بعد ۴_۵دقیقه بهتر شدم دیگه تازه ملاقاتیامو دیدم.از بعد اون راه رفتن خیلییی بهتر شدم جوری ک بار دوم ک خواستم برم دستشویی خودم از تخت اومدم پایین و رفتم دستشویی و راه رفتم تو راهرو.دیگه درد شدید نداشتم اصلا با پمپ درد و شیاف خیلی اروم بودم اصلا خدایی بعد راه رفتن اولیه اذیت نشدم.
در مورد ماساژ رحمی تو اتاق عمل فشار دادن اومدم تو ریکاوری ۲بار فشار دادن سر بودم هیجی نفهمیدم بعدم که اومدم تو اون اتاق دو تخته هر بیست دقیقه یکبار اومدن تا سه بار فشار دادن سریم رفته بود ولی درد نداشتم چیزی نمیفهمیدم.
اون قسمت ک گفتم سوند و زدن هی خیس میشدم اونا هی میخندیدن میگفتن هیچی‌نیست.اونجا کیسه ابم سوراخ شده بود اون اب کیسه ابم بوده نمیخواستن من بفهمم برا همین انقدر بی اهمیت رفتار میکردن.خلاصه که تا فرداش ک شد ۳۱جمعه بیمارستان بودم منو ابجیم بودیم شوهرم شب رفت خونه نذاشتن بمونه.ساعت۸صبح عکاس اومد عکاسی کرد و منم تا ۲مرخص شدم. درمورد هزینه هام بیمارستان با اتاق خصوصی شد نزدیک ۶۰تومن.با فیلمبرداری و پمپ درد.دکترمم دستمزد ۲۰۰دلار گرفته بود تو مطب خط بخیه ام اصلا ندارم هرکی میبینه تعجب میکنه هیچی‌معلوم نیست اصلا خودم ک اصلا ندیدم شکمم فعلا اجازه نمیده😅