۱۰ پاسخ

خدا پسرتون رو حفظ کنه
التماس دعا

چقدر خوشحال شدم الهی شکر الان حال روحیت خوبه و همگی سالمید
نذرت قبول التماس دعا

قبول باشه التماس دعا

مگه فرداس ؟مراسم شیرخوارگان؟

مامان رادمهر شما ک بچت زوددنیا اومده الان چندکیلوعع و چ کارای انجام میتونه بده اگ دوست داشتی بگو

الهییی پسر منم شیر پرید به گلوش نذر کردم به خیر بگذره شیر و کیک میخام بدم فردا

منم پارسال باردار بودم مراسم شیر خوارگان نذر کردم شیر پخش کنم انشالله فردا بین بچه ها پخش میکنم

خیلی خیلی برای مامان منم دعا کن💔😘

ای خدااا😍 دست آقارادمهر و مامانش درد نکنه جوراب هدیه خریده👌

ممنون که انقد مهربونی خدا پسر گلتو برات ببخشه

سوال های مرتبط

مامان ماهلین و تودلی مامان ماهلین و تودلی ۱۱ ماهگی
سلام سلااام . بیاید میخوام از تجربه ام تو بیمارستان قائم کرج بگم . البته توجه کنید که هنوز زایمان نکردم . فشارم بالا رفته بود و مشکوک به مسمومیت بارداری بودم یک‌روز تحت نظر بستری کردن .
باید بگم که تو قسمت زایشگاه رسیدگی ماما ها و کمک پرستار عالی بود ، تند تند سر میزدن . برخورد و اخلاقشون عالی بود . چه اونا که جوون بودن و چه اونا که سنشون بیشتر بود . غذای هم خوب بود . اصلا بیمارستان کثیفی نبود . من چون بستری بودم خیلی کارا سریع برام انجام شد ، سونوگرافی و اکوی قلب و آزمایشات و ... بعدم که رفتم بخش ، اتاقم دو تخته بود تنها بودم ، اونجا هم رسیدگی خوب بود .
در کل بخوام بگم
اگر برگردم عقب پارسال هم برای زایمان ماهلین میرفتم قائم ، نه که برم آرام و الکی کلی هزینه کنم ، چون دقیقا همون خدمات رو گرفتم فقط زایمان نکرده بودم😂😂 این عکس هم اتاق تحت نظر بود پره اکلامیسی ،تو زایشگاه .
اینجا فقط تو زایشگاه باید گوشی و طلا و اینا رو بدید به همراهتون ، دلایلی که آوردن برای من قانع کننده بود الته تا حدودی . لباسشون هم قشنگ بود😂
مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۷ ماهگی
دیروز پیش دکترم بودم
قرار شد از 10خرداد تا 14خرداد بستگی به شرایطم داره تاریخ عملم باشه
بیمارستان امام حسین با بیمه 11تومن از اونجایی که من خیلی ترسو ام و وحشت دارم از سوند گفت زیر میزی میگیرم که سوند و برات تو اتاق عمل بعد بیهوشی وصل کنن سه تومن هم زیر میزی واسعه سوند یک تومنم برداشتن جای بخیه کلا شد 15از اونجایی که همراهی ندارم و فقط همسرم باهام هست باید اتاق خصوصی بگیرم که اونم تقریبا میشه 3یا 4تومن
توی این اواضاع که میگن بچه بیارید فلان ووبهمان یه سزارین اجباری برام راحت تا 20تومن فقط بیمارستانش اب خورد
بدون گرفتن دارو ها بماند که هنوز یه تیکه لباسم نگرفتم واسعه بچه
مجبورم قبل به دنیا امدنش گوشوارمو بفروشم 🥲ولی اشکالی نداره طلا زمانی ارزش داره که من سالم باشم ان شاءالله بعد دوباره میخرم
با تمام این پستی و بلندی ها یه حس عجیبی دارم خیلی عجیب از یه طرف ازالان فکرم پیش بچهامه کع اون یک شب و روزی که من بیمارستانم چطوری بدون من میگذره براشون
از یه طرف میگم با بچه جدید کنار میان یا نه بهار هنوز خیلی کوچیکه محمد سدرا بشدت حساس شد اینقدر فکر تو سرمه ولی از یه طرف به اون لحظه ای فک میکنم که قرار زیر گرن فسقلی و بو کنم اخ اخ همه ی این 9ماه سختی یادم میره
همه چیز اوکیه فقط همین که دکترم یکم پولکی تشریف داره رو مخمه
مامان نبات خانم مامان نبات خانم ۱۳ ماهگی
یاد پارسال افتادم همین روزا بود تقریبا مادربزرگم ۵ روز بدد فوت شده بود رفته بودم پیش مامانم اینا توی مراسمات ک یهو سر گیجه و سر درد گرفتم فشارم ۱۶ بود اعزام شدم شهرکرد برای بیمارستان آزمایش گرفتن مشخص شد دفع پروتئین دارم گفتن باید آزمایش ۲۴ ساعته بدی و بستری بشی
دکترمم اصفهان بود رضایت دادیم نوبت گرفتم با شوهرم رفتیم پیش دکتر افقهی عزیز ک امیدوارم هرجا هست خدا براش خوش بخواد فقط
وضعیتم رو دید ظرف یک هفته ۵ کیلو اضافه کرده بودم منی که تا قبل اون نهایت نیم کیلو توی دوهفته وزنم بالا می‌رفت ایشونم تشخص داد باید آزمایش ۲۴ ساعته دفع پروتئین بدم و بستری
فشار خونم دوباره بالارفت مامانم خواهرم و برادرهام درگیر مراسم بودن
من تنها با شوهرم توی بیمارستان ماما و پرستارا باهم پچ پچ میکردن
من میترسیدم میگفتن نهایت بچتو درمیاریم و دنیا رو سر من خراب شد ...
تازه رفته بودم تو هفت ماه
مامانم نبود ،از طرفی این حرفارو می شنیدم فقط دعا میکردم خدا بچمو برام نگه داره
خیلی سخت بود شرایط آمپول ریه ها رو تزریق کردن
کلی خداروشکر فشارم کنترل شد و با یاری خدا و همت خانم دکتر بچم ۳۸ هفته و ۵ روز به دنیا اومد
دوماه تموم آمپول انوکساپارین تزریق کردم همه ی بازو و رونام کبود بود ولی ارزشش رو داشت
روزی دوبار فشارمو چک میکردم هر هفته میرفتم ویزیت توی اون شلوغی و گرما ولی بازم ارزششو داشت
خداروشکر خداروصدهزار مرتبه شکر ک. دخترم دسته ی گلم سالم ک سلامت الان روبه رومه و لذت میبرم از لحظه به لحظه ی کنا ش یودن
مامان 💗نیارا💗 مامان 💗نیارا💗 ۱۴ ماهگی
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم ۱۲ ماهگی
واقعا خدا به دل پدر و مادرایی که بچه مریض دارن خیلی رحم کنه خیلی براشون دعا کنید
امروز که پسرم اینجوری شد وحشتناک ترسیده بودم وقتی رفتیم بیمارستان حکیم خیلی بچه ها اونجا بود با مریضی های مختلف واقعا خدا به این مادرا صبر بده
ولی ما وقتی توی بیمارستان بودیم بیمارستانی که مخصوص کودکان هستش نه یه تب از بچه من گرفتن نه علائمش و چک کنن هیچ کاری برای بچه ی من نکردن
فقط وقتی تعریف کردم چه اتفاقی افتاد گفتن باید بستری بشی و فردا صبح آندوسکپی می کنیم
شروع کردن ما رو ترسوندن ولی خب پسرم علائم خاصی نداشت
خب اولش قبول کردیم که بستری بشه وقتی سرم میخواستن به پسرم بزنن کلی دست پسرمو سوراخ سوراخ کردن آخرم نتونستن که دیگه همسرم عصبی شد گفت اصلا نمیخوام بستریش کنید
بعد وقتی می خواستیم ببریم کلی ازمون امضا گرفتن آخرم یه برگه گذاشتن جلومون هفتصد هزار تومن
قبلشم سیصد و خورده ای ویزیت گرفته بودن وقتی بهشون میگیم این هفتصد هزار تومن مال چیه میگفتن که ما نمیدونیم باید پرداخت کنید
در صورتی که حتی یه تب بچه منو نگرفتن
هفتصد تومن چیزی نیستا هزار برابرش فدای یه تار موی پسرم
ولی اینکه هیچ کاری برای بچه من نکرده بودن و فقط انگار فکرش این بود که یه روز بچه رو بستری کنن الکی ببرن بفرستن آندوسکوپی و به گفته خودشون حداقل تو یه شب بیست سی تومن از ما بگیرن و آخرم بگن هیچی نبودش

واقعا بعضیا وجدانشون رو به همه چی فروختن اصلا به این فکر نمیکنن که اون پدر و مادر الان کلی نگرانن، خلاصه که خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرشون حفظ کنه🥺🥺
مامان karen مامان karen ۱۶ ماهگی
سلام دخترا کسی هست بچش هشت نه ماهه باشه دوباره باردار شده باشه؟؟؟ من برا بارداری اولم کلی درمان کردم ،کلا از دوران مجردی تنبلی تخمدان داشتم و پریودم هم نامنظم بود بعد از زایمانم پریود نمی‌شدم از چن نفر هم پرسیدم میگفتن که طبیعیه و ممکنه تا یکسال هم پریود نشی چون سابقه هم داشتم خیلی پیگیر نبودم خلاصه وقتی به خودم اومدم حامله بودم تو ماه پنجم و زمان غربالگری دومم بود الان شدیداً استرس دارم از اینکه چطوری به دوتا بچه برسم چون تو شهری زندگی میکنم که کسی نیست کمکم باشه موقع بیرون رفتن و اینا شوهرم هم همش سر کاره پدر و مادر هم نداره ،خلاصه استرس ایتچنو دارم که بعد زایمان با دوران افسردگی و مسولیت دوتا بچه تنهایی چه کنم ؟؟چطوری از پس دوتاشون بر بیام از الان نگران اون شبی ام که باید بیمارستان باشم و کارنو تنها میگذارم بعدش هم که میام خونه با شکم پاره تا چن وقت نمیتونم درست بغلش کنم بچمو این وسط به این خیلی بی توجهی میشه،لطفا کسایی که تجربه این شکلی دارن بیان بگن چیکار کردن مخصوصا روزای اولو🥹🥲😔
مامان مسیحا مامان مسیحا ۱۵ ماهگی
سلام، یه درد دل دارم به عنوان یه پرستار اطفال با شما مادر ها.
خدای نکرده اگر بچه خودتون یا اشناتون پیش اومد که بستری شدن تو بیمارستان.
اگه به بیمارستان و پرستار ها اعتماد ندارین کلا بستری نکنین. اگر بستری کردین باید صبور باشین. پرستار ها فقط دستورات رو اجرا می کنن کاری رو سرخود انجام نمیدن باید حتما دستور داشته باشه. پس اگه آزمایش یا هرچی هست دکتر نوشته خون بچه شما به چه درد پرستار میخوره. برای تعویض رگ و انژیوکت زدن بچه اینقدر استرس نداشته باشین و فضا رو متشنج نکنین که پرستار هم مضطرب و عصبی بشه. رگ گیری اطفال با بزرگسال فرق داره مخصوصا زیر سه سال. اکثرشون رگ مشخصی ندارند و پرستار طبق تجربه می‌ره تا رگ پیدا کنه. پرستار که با شما و بچه شما مشکل نداره که بخواد اذیت بشه. همه دوست داریم با اولین انژیوکت رگ بچه پیدا بشه و کار ما هم کمتر باشه. پس بی احترامی به پرستار فقط باعث دل شکستن این قشر بی پناه میشه. شما از بیرون به پرستار ها نگاه می کنین. ولی تو این سیستم فعلی هیچ کس هوای پرستارا رو نداره و قدرشون دونسته نمیشه. همه از کار زیاد خسته و از قدر نشناسی مراجعه کننده و بالا دستی ها دل شکسته و از حقوق کم و پرداختی های عقب افتاده کلافه هستن. درسته بچه عزیزه و شما تو اون شرایط نگران بچه هستین ولی یاد تون باشه که پرستار هم مثل شما آدمه...
# روز پرستار
مامان فندوق مامان فندوق ۱۱ ماهگی
تجربه من بعد از ضربه به سره پسرم
شاید بدردتون خورد
اگه خورد یه صلوات برای سلامتی قلبه پسرم که سوراخ داره بفرستید ❤️
البته که ضربه به شدت و جایی که ضربه میخوره هم بستگی داره.
پَ خیلی نمیشه همه شرایطمون را مثله هم در نظر بگیریم
حرفای دکتره پسرم بعد از معاینه
پسرم از پشت سر افتاد رو سرامیک بلافاصله بعد از اینکه زمین خود استفراغ کرد ولی کاملا هوشیار بود و زود گریه اش قطع شد و به بازی ادامه داد چون قلبش سوراخه و الان آنفلوآنزا هست تقریبا قرنتینه هست برا همین ترسیدم که ببرمش دکتر که این کاره خیلی اشتباهی هست جتنا باید با هر شرایطی می‌بردم همین شانس با ما نیست چهار ساعت نذاشتم بخابه روزه بعد بعد از غذا چون دارو را خیلی بد میخوره به زور بهش مولتی دادم یه جوری بد خورد که از تو بینیش نزدیک بود بزنه بیرون و بالا آورد ومن خیلی نگران و گمراه شدم که به خاطر ضربه بود یا بد خوردن دارو بعد از غذا بردمش دکتر گفت بعد از استفراغ حما اورژانس برید و چند ساعتی بستری بشه ولی گفت چون بیهوش نشده و هوشیار بوده خاب نبوده و استفراغ جهشی نکرده به خیر. گذشته البته ب ای مطمئن شدنش باید ام آر آی انجام داد که با توجه به شرایط پسرم گفت اگه علائم نداشت لازم نیست
گفت استفراغ جهشی روزی سه چهار مرتبه در روز تکرار میشه منگی گیجی تشنج تب بیهوشی همه علائمش هستن که ممکنه کسی همه این علائم را نداشته باشه
خلاصه اینکه به خیر گذشت شما هم اگه همچین اتفاقی افتاد سریعا برید دکتر تا خیالتون راحت بشه