تجربه زایمان من : من از اول بارداری جفتم سر راهی بود تا هفته ۳۵ بارداری تحت نظر دکترم استفاده کردم بعد میخواستم برم بیمارستان خصوصی ولی ایشون تو اون بیمارستانی که میخواستم برم کار نمیکرد منم دکترمو عوض کردم گفت شیاف رو قطع کن دیگه شروع کردم ورزش و پیاده روی برای زایمان طبیعی تمرین کردم موعدم فرا رسید ساعت ۶ روز سه شنبه رفتم بیمارستان سریع کارامو انجام دادند چون گفتم زایمان طبیعی هستم دیگه بستری شدم ساعت ۸ شد ۴ ساعت بعد آمپول فشار زدند بعد معاینه کردند گفتند دهانه رحم بسته است دوباره رفتن و اومدند ساعتی بعد اومدند معاینه باز بسته بودم یه ۶.۷ باری معاینه شدم میگفت تا پنج فینگر باز شدی دردام شروع شد چون ۳ بار آمپول فشار زدند وحشتناک شد دردا طاقتم تموم شد جیغ میزدم بدددد گفتم بگین دکتر بیاد طاقتم تموم شد میگفت بزار نزدیکه گفتم حداقل آمپول بزنید دردو حس نکنم گفتن فعلا زوده شوهرم صدا جیغامو شنیده بود چون پشت در بود داد و بیداد کرد گفت وقتی نمیشه بزور میخواین بکشینش ببرینش سزارین اینام گوش نمی‌کردند خلاصه بعد از ۱۲ ساعت درد کشیدن (۸ صبح تا ۸ شب) با امضای شوهرم بردند عمل و ساعت ۹:۴۰ دقیقه شب پسرم به دنیا اومد خدا خیرشون نده می‌دیدند دهانه بسته است عذابم دادند همههه خانواده پشت در توپیده بودند به هرچی پرستار و ماماعه همه عصبی گریون اصلا یه وضعی💔 خلاصه که تجربه خوبی نداشتم 🥲💔

۲۱ پاسخ

خوبه باز برش طبیعی و نخوردی

عزیزم مبارکت باشه قدمش برات خیر باشه خداروشکر حال دوتاتون خوبه و نینیتو بسلامتی بغل کردی ب اون فکر نکن ک زجر کشیدی ارزشش و داشت 🥹💙✨

معاینه که میکنن ببینن باز شده یا نه درد داره؟

سزارین شدی معلومه که نمیتونی بیشینی شکمتوبخیه زدن

بنظرمن بهتره من هرروزدارم دعامیکنم طبیعی زایمان کنم

طبیعی درد داره ولی بهتره

بعضی دکتراهمینجورین خداخیرشون نده

خدا لعنتشون کنه حتما باید مادر تا مرگ بره که سز کنن

الهی بگردم🥲
خدا قوت مامان قوی🦋
واقعا چرا این کارا رو میکنن؟ خدا خودش جواب این ادمارو بده😪
مبارک باشه قدم‌نورسیدت‌ خداحفظش‌کنه🤩✨️

بخاطر همین چیزاشه که اصلا طبیعی نمیپسندم هرچی خنگه تو بیمارستانه تو شهر ما پارسال یه مادر ۲۰ ساله رو سر زا کشتن بچش موند نفرت دارم از طبیعی خدا رو هزار بار شکر خودتو بچت سالمین باز بخدا زیر میزی بدی سزارین شی شرافت داره بخ این شرایط

من سز شدم در لحظه ولی اصلا از سزارین راضی نیستم خیلی درد و مرض اومده سراغم

عزیزم خوش قدم باشه انشالله تنتون سالم لبتون خندون باشه.یسری دکترا واقعا نامردن

چرا وقتی دهانه رحمت بسته بوده بستریت کردن؟اونم برای زایمان طبیعی؟کدوم بیمارستانی بود ک پرسنلش انقدر گاو بودن

الهی عزیزم

حالا بنظرت طبیعی خوبه یا سزارین ؟

من برا پسرم دقیقا اتفاقی که برا شما افتاد برا منم افتاد

اصلا از اول نباید بری سراغ طبیعی
باید بری سز تحت هر شرایطی
خانومای الان خیلی کم‌پیش میاد بتونن طبیعی بیارن

جفت سرراهی حتما باید سزارین بشه . چرا اصلا طبیعی!!!

خدا لعنتشون کنه

بیمارستان خصوصی بودی عزیزم؟

اخر سز شدی؟🥲

مقالات مرتبط

زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین

سوال های مرتبط

مامان ِ ماهلین ساداتم مامان ِ ماهلین ساداتم ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی توی بیمارستان خصوصی مسعود گرگان
۹ اردیبهشت با خونریزی منتها کم بستری شدم البته به خواست خودم برای زایمان . بدون درد رفتم زایشگاه با لکه بینی
از ساعت ۹ بهم سرم فشار تزریق شد دهانه رحم یک فینگر از بالا بسته ولی ضربان قلب بچه خوب بود
تا ساعت ۹ شب درد های نامرتب داشتم و جدی نبود و واقعا عذاب میکشیدم از ترس سزارین شدن .
چون پیشرفت نداشتم از یک تا چهار و درد زیادی نداشتم
ولی کیسه آبمو که ساعت ۹ شب ترکوندن و دردام شروع شد ولی پیشرفت نداشتم ۴ مونده بود تاااا ۲ شب
از دو شب دردهای وحشتناک منظم بدون آمپول فشار داشتم پیشرفتم زیاد شد تا ساعت ۶ صبح دیگه داشتم زمین چنگ میزدم دهانه رحم از ۴ شد پنج شیش هفت هشت و نه
که دیگه دکترم اومد و با چنددقیقه زود فرشته منم دنیا اومم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان یک:
بلاخره بعد از ۶ روز فرصت شد بیام اینجا خب بخوام از تجربه ام بگم براتون اگه برگردم عقب هیچوقت زایمان طبیعی رو انتخاب نمیکردم.
توی ۳۹ هفته و پنج روز بودم سه شنبه ۲۷ فروردین از ساعت ۸:۳۰ دقیقه شب کم کم دردام شروع شد اولش با یک ربع یکبار شروع شد با ماما همراهم صحبت کردم گفت بیا بیمارستان معاینه ات کنم رفتم پیشش ۳ سانت بودم اومدم خونه ورزش و ماساژ و حموم کردم که کم کم دردام شد سه دقیقه یکبار خیلی وحشتناک بود دردا ساعت سه شب رفتم بیمارستان شده بودم چهارسانت با رضایت خودم بستری شدم …..
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان 💙شاهد💙 مامان 💙شاهد💙 ۱ ماهگی
سلام منم از دیشب دردام شروع شد بعد تا صبح درد کشیدم تا منظم شد ۲ دقیقه یه بار ساعت ۶ صبح رفتم زایشگاه تا معاینه گرفت گفت ۲سانتی منم اعصابم خورد شد که با این درد چرا ۲سانتم گفت برو شیرینی بخور تا نیم ساعت یک ساعت دیگه ان اس تی بدم دیگه ۴۰ بعد با چقدر درد رفتم زیر ان اس اتی بهم فشار اومد کیسه آبم پاره شد بعدش افتادم رو زور بردنم بخش میخواستن بهم آمپول فشار بزنن منتظر تعویض شیفت بودن که گفتم من مدفوع دارم برم دسشو فوری چکم کرد گفت بیاین داره زایمان میکنه تا ساعت ۸ به دنیا اومد خیلی راحت بود
انشالله زایمان راحت نصیب همتون بشه
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان نیکی✨️🐣 مامان نیکی✨️🐣 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نیکان 😍 مامان نیکان 😍 ۲ ماهگی
خوب خانوماااا تجربه زایمااااانم

آقا من ۳۱ اردیبهشت خیلی دیگه عصبانی بودم
هفته چهلم بارداری بودم
دکترم گفت بسته ای و اینکه بچه بالاعه گفت همین جوری پیش بری
تا ۲ هفته دیگه ام زایمان نمیکنی
من حسابی عصبانی بودم رفتم ۵ ساعت فیکس پیاده روی کردم درزش کردم
شببش دل دردم شروع شد دو روز قبلشم معاینه شدم یه کم ترشحات خونی داشتم
دیگه روز یکم بود که دل دردم از صبح شدید تر شد شد نیم ساعت به نیم ساعت
رفتم‌خونه مامانم‌اینا
مامانم اسرار کرد که پاشو بریم‌بیمارستان
من میگفتم نه میخوام‌دردام بیشتر بشه بعد برم دیگه به اسرار مامانم حاضر شدم‌ساعت ۴ رفتم بیمارستان قدس
گفت باید ان اس بدی بعد معاینه کنم
دیگه آن اس دادم گفت انقباض داری باید معاینه ات کنم
معاینه کرد گفت دو سانت بازشدی
زنگ زدن به دکترم
دکترمم گفت دوباره معاینه تحریکی کنید بفرستید بره ۳ ساعت پیاده روی کنه بیاد دوباره معاینه کنید اگه شده بود ۴ سانت بستری بشه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان ماهان🩵 مامان ماهان🩵 ۱ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
از تجربه زایمان طبیعی م بگم
۳۸هفته و ۵ روز بودم دهانه رحمم بسته بود
شروع کردم پیاده روی یک ساعته ورزش اسکات و اردکی راه رفتن روزی بیس دیقه
دوبار رفتم کوه
۳۹هفته ۴ روز بودم رفتم معاینه تحریکی بشم ماما گفت ۴ سانتی خودت برسون بیمارستان
درد نداشتم اصلا حتی درد ماه
ساعت ۸ شب رسیدم بیمارستان معاینه و پرونده و آن اس تی اینا ساعت ۱۱و نیم شب بستری شدم با گاز بی دردی زود فول شدم یک و نیم شب دخترم به دنیا اومد
بیمارستان کاشانی زایمان کردم بخیه هام و هم عالی زدن تو قبلی نمیتونستم بشینم الان راحتم فعلا
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نورا و حسین مامان نورا و حسین ۲ ماهگی
سلام خانما منم بالاخره زایمان کردم . وزن بچم 3960 گرم بود خیلی اذیت شدم نسبت به زایمان دخترم .
بدون درد ساعت سه ظهر دیروز سه سانت باز بودم بستری شدم ماما همراهم ورزش داد بهم بدون آمپول فشار ولی چند بار معاینه تحریکی شدم ساعت هفت دردا شدیدم شروع شد ساعت ده زایمان کردم
مشاهده ۵۱ پاسخ دیگر
مامان اراد✨🎀 مامان اراد✨🎀 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان
من بدون درد رفتم بیمارستان با 41 هفته
منو بستری کردن برا زایمان طبیعی
هیچی رفتم تو زایشگاه میامدن منو معاینه میکردن
آمپول فشار نمیزدن میگفتن با معاینه تحریکی دهانه رحمت باز میشه
ساعت 1۰:۳۰صبح که بستری کردن ساعت 8 سه سانت شدم
بعد ساعت 10 که دوباره معاینه کردن کیسه ابم ترکید
دیگه معاینه کردن فقط 4 سانت بودم اصلا پیشرفت نکرد
داشتم از درد میمردم همش جیغ میزدم
بعد گفتم آمپول اسپینال برام بزنن
تا ساعت 8 صبح فردا درد می‌کشیدم ولی دهانه رحمم باز نمیشد ساعت 8
آمپول رو که زدن دهانه رحمم 8 سانت شد ولی بچه نیومد پایین آمپول ام اصلا بی حس نکرد
یک بار دیگه آمپول رو که زدن که بی حس بشم
اون آمپول قبلی ام اثر کرد کاملا بی حس شدم
ضربان قلب بچه افت کرد منم داشتم از جون میرفتم سری رد کرد
سزارین اورژانسی
سزارین شدم 5 دقیقه تو اتاق عمل بودم بچه به دنیا آمد
خداروشکر الان جفتمون سالمیمم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان علیسان🎀 مامان علیسان🎀 ۱ ماهگی
سلام مامانای گل
من امروز ساعت ۶ صبح زایمان کردم
دیشب ساعت ۱۱ شب دردم شروع شد تا ۳ خونه موندم دوش گرفتم و ورزش کردم
ساعت ۳ اومدم بیمارستان ۵ سانت باز شده بود دهانه رحمم و تو ۳ ساعت سریع فول شدم و پسرم بدنیا اومد و ۸ تا هم بخیه خوردم
دوستان اصلا نترسین واقعا خدا کمک میکنه ،من چون کلاسای بارداری رو رفته بودم خیلی بهم کمک کرد .
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان مهلا و ماهلین💞 مامان مهلا و ماهلین💞 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما شبتون
تجربه زایمانمو بهتون بگم
۴۰هفته بودم رفتم پیش ماما گفت هنوز دهانه رحم باز نشده
چون من از ماه اول آمپول انوکسا میزدم انگار دهانه رحم بسته شده بود
ماما که معاینه کرده یکسانت باز کرد
گفت برو دو روز دیگه بیا ولی حسابی پله برو
منم همش در حال پله و پیاده روی بودم
دو روز بعد که رفتم بعد این همه پیاده روی گفت تازه دو سانته
ماما گفت برو فردا ساعت ۴بعدازظهر بیا که دیگه بستری بشی
منم اومدم خونه قرار بود فردا برم بیمارستان که ساعت ۱۲شب خیلی کم دردام شروع شد
بعداز چند ساعت فاصله دردام کمتر شد
خلاصه دیگه هر یکربع درد داشتم به ماما که پیام دادم گفت تا جایی که میتونی تحمل کن نرو بیمارستان که اذیت میشی
دیگه ساعت ۷صبح هر کاری کردم نتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان معاینه که کرد گفت ۵سانت باز شده سریع بستری شدمو کارامو انجام دادن رفتم داخل اتاق که ماما رسید کلی حرکات ورزشی انجام دادیم
دیگه دردام قابل تحمل نبود اومدن واسم آمپول بی حسی زدن خیلی خوب بود دیگه متوجه درد نمی‌شدم فقط حرف ماما رو گوش میدادم که چی میگه وگرنه چیزی حس نمی‌کردم
هر جا که می‌گفت زور بزن منم تمام تلاشمو میکردم تا اینکه دختر خوشگلم دنیا اومد
من همچنان بی حس بودم کلا سه تا بخیه داخلی خوردم چهار تا بیرون
از بی حسی فقط بعد زایمان کلی خارش داشتم با یک آمپول خوب شد
در کل زایمانم راحت بود خداروشکر
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 مامان ♥️🎈امیر رضا 💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دیروز از ساعت ۷ دردم گرفت تا ساعت ۱۲ شب صبر کردم رفتم بیمارستان نگه داشتن ۲ سانت باز شده بودم انقباض زیاد بود تا ۵ صبح درد شدید داشتم پیاده راه رفتم ورزش کردم دوش اب گرم گرفتم ولی فرقی نکرد دیگه درام تموم شد خوابیدم ۲ ساعت بعدش دردم زیاد شد انقباض زیاد دهانه رحم ۳ سانت ولی آمپول و اینا نزدن درد خیلی شدید داشتم خدا نصیب چیکدومتون نکنه آنقدر گریه کردم داد زدم گلوم گرفته هر چقدرم گفتم می‌خوام سزارین بشم قبول نکردن ساعت ۶ بود ۷ سانت باز شدم آمپول زدن دردم زیاد شد ساعت ۷ وارد اتاق زایمان شدم و ۵ دقیقه ای بچه به دنیا اومد ولی بازم سر بخیه زدن ۱ ساعت موندم اونجا خیلی اذیت شدم ولی کل درد با اومدن بچه رقت با اینکه ماما همراه هم بود یه بار دیگه باردار شدم عمرا برم سمت طبیعی همونقدر که میگن ترسناک وحشتناک بود
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر