من یه تایپیک گذاشتم گفتم مادرایی که هیچی اطلاعااتی ندارن،راحتن،بچه هاشونم خیلی خوب بزرگ میشه،هیچ توهینی هم نکردم،ولی یه مامان نسبت به حرفم گارد گرفت،گفت همه ی مامانا خوبن،ولی من با اغراق میگم همه ی مامانا مثل هم نیستن،بین مامانی که کلی واسه بچه داری وقت میذاره و مامانی که بچه ش رو به امید خدا بزرگ میکنه،واقعا فرق هستش،جوابی که بهش دادم رو،الان میذارم...
من به هیچ مادری توهین نکردم،همه ی مادرا هم مثل هم نیستن،این و با اغراق میگم،همسایه ی روبرویی مادربزرگم یه خانمی هست ۴۰ و خورده ساله که ۳،۴ تا نوه همسن و سال دختر من داره،این روزا نذری میپزن،نوه هاشون توی کوچه هستن،من ۱ ثانیه ندیدم این بچه ها پیش مادرشون باشن،پیش لات های کوچه هستن،مدام دستشون پفک و چیپس و نوشمک و....هستش،میخورن زمین و و و...ماماناشون با افتخار میگن ما از اول براشون تلویزیون روشن کردیم،میگن همه چی میدیم بخوره،میگن پیش همه جاشون میذاریم...
این مثال و زدم که بگم نخیر با اغراق میگم همه ی مامانا مامان خوبی نیستن...
اگرم اون مامان و مثال زدم،هیچ توهینی بهش نکردم،فقط گفتم خوشبحالشون که خودشون رو درگیر چنین مسائلی نمیکنن و من از بس حساس بودم،همه ی چیزای بد رو جذب کردم...
بین منی که تمام پوست و گوشت و استخون و اعصاب و....گذاشتم پای دخترم و از اول شیر خودم و دادم(به مادرایی که شیرخشک دادن ،بی ادبی نمیکنم،این انتخاب خودم بود و سرش خیلی عذاب کشیدم بنابه دلایلی) و هیچ تفریحی نرفتم و ۶ وعده جدا برای دخترم درست کردم،صبح تا شب نشستم پاش بازی کردم و....با اون مادرای بیخیالی ک مثال زدم،خیییلی فرق هست...
هیچ منتی هم سر فرزندم ندارم،با افتخار این کار هارو کردم و قطعا هم نتیجه ش رو میبینم..‌‌

تصویر
۳۱ پاسخ

دو تا فرزندی که توسط یه مادر پرورش پیدا میکنن تمام خلق و خو و روحیاتشون با هم متفاوت میشه
چه برسه به دو تا مادری که زندگی و افکار متفاوتی دارن

نمیشه هیچ چیزی رو با هم مقایسه کرد
شاید اون مادری که همه چیو رها کرده بیشتر به فکر ارامش بچه شه تا مادری که همش داره با استرس و وسواس فکری بچه بزرگ میکنه
افراط و تفریط هیچ کدومش خوب نیست
چون هم به خود فرد اسیب میزنه هم اطرافیان

همشو باهات موافقم بجز قسمت شیرش
ما مامانایی که شیر خشک دادیم از دلخوشیمون نبوده یا شیر نداشتیم کلی غصه خوردیم یا چیز دیگه
تازه ما خیلی سختتره هر چند ساعت اب جوش درست کن اب سرد کت شیشه شیر بشور اخر شب ضدعفونی کن
در حالیکه شما راحت سینه در میاوردین میدادین دهن بچتون ما باید نصفه شب پامیشدیم شیر درست میکردیم

حساسیت بیش از حد هم مادر رو اذیت میکنه هم بچه رو.. بچه هم‌نیاز داره بین هم سن و سالاش باشه همش نباید ب مادر وصل باشه و چیز خاصی ام نمیشه بچه گهگاهی چیز ناسالم بخوره( چون از ی سنی از دست شما خارجه ک تغذیشو کنترل کنی) اینکه هر روز دستش چیپس پفک باشه هر روووز بچه بدون مادر تو کوچه خیابون باشه بله درست نیس‌ اما ایرادی نداره گهگاهی، و شیر دادن یا شیر خشک دادن ی مسئله شخصیه ک چ مادری ک شیر خودش میده چ خشک سخته و نمیشه گفت اون ک شیر خودش میده مادرتره بیشتر برا بچه وقت گذاشته هرگززز. ‌و مورد بعد بچه قرار نیس ۲۴ ساعته مادر یا پدر باهاش بازی کنن باید یادبگیره خودش هم بازی کنه حتی ب گفته روان شناس ها وقتی بچه داره با خودش بازی میکنه مادر حق نداره حتی بگه اخ قربون بچم بشم جوری ک بچه بشنوه حواسش پرت شه چون باید یادبگیره تنها بازی کردن رو گلم❤️ و ایرادی نداره بچه پیش مادربزرگش باشه گاهی اوقات یا چمیدونم دوساعت سه ساعت اصن بره پیش عمه یا خاله اصن جدا از بحث اینکه اون مادر نیاز ب استراحت داره اون بچه هم براش نیازه ب نظرم و در نهایت اینکه حساسیت زیاد زندگی رو هم برای منه مادر تلخ میکنه هم بچه اذیت و حساس بار میاد با احترام ب همه مادر ها چ مادرای سختگیر چ آسان گیر، و تمام مادر ها خوبن همه مامانا انرژی و وقت و زندگیشون رو پای بچه میزارن حتی اون مادرایی ک شما مثال زدی عزیزم❤️

کاملااا موافقم با شما
من خودم همیشه این حرفو زدم
واقعا اونایی ک بیخیال و بی گیرن راحت بچه هاشون بزرگ میشن
تو کوچه خودمونم بچه ها اندازه دختر من با خاک بازی کنن با اب بازی کنن این مادره از جاش بلند نمیشه حتی اگه بکنه دهنش اونارو!!! ولی من خیلی اهمیت میدم

عزیزم اینا همش تجربست
من برای پسر بزرگم تیوی روشن نمیکردم مدام پارک ببر و باهاش صحبت کن و بازی و توضیح و فقط خوراکی سالم و فقط چیزای مفید و مقوی و کاملا مراقبش بودم جایی نره به چیزی الوده دست نزنه چیز بدی نخوره ....
صادقانه میگم اشتباه کردم.
برای دومی اصلا اینجوری نبودم.
هرچی دوست داره بخوره ازش منع نمیکنم.هرکاری بکنه تا وقتی خطری تهدیدش نکنه نه بهش نمیگم.تا چیزی ازم نخواد براش مهیا نمیکنم و میزارم خودش کاراشو بکنه.تیوی هم روشن میکنم براش وقتی بگه کارتون
این پسرم هم مستقل تره هم زودتر حرف زد هم اجتماعی تره هم شاد تر و بی پروا تره
در حق بچه ی بزرگم ظلم کردم.به اسم زندگی سالم بچم رو محدود کردم.
هر کسی یه نظری داره.ولی من توی تربیت نوع دوم زندگی شادتر و پر جریان تری دیدم.

درکل هر کامنتی می‌خونی هر جا میری تو جمع و... فقط یه گزینه هست زن علیه زن ببین مثلا شما وقتی یه کار رو درست دیدی برا بچت من به جای اینکه دخالت نکنم و احترام بذارم بهت میگم واااای چقدر حساسی و...بعد کافیه دورازجون بچت مریض بشه میگم وای توکه حساس بودی چی شد حس ناکافی بودن رو بهت منتقل میکنم نمی‌گم منم مادرم و...درکت کنم چیزی نگم فقط می‌زنیم تو سر هم دیگه فقط به هم گیر میدیم تو جامعه از نزدیکامون بگیر تا مجازی .من به خاطر شرایطم مجبورم یه وقتهایی شب هم بذارمش پیش مادرم یا مادرشوهرم ولی مادرم بی خیال نیستم از مادرشوهرم که نزدیکمه هم این حرف رو شنیدم ولی بچه من دقیق با حتی بزرگتر از خودش هم مستقل تر رفتار می‌کنه هرجایی نمی‌ذارم فقط پیش مادرم و چندباری مادرشوهرم ولی نمیشه گفت من مادر نیستم خوراکی ناسالم هم خورده دروغه بگم نخورده تی وی دیده ولی برا بازی تو کوچه نرفته ولی تو حیاط خودم گذاشتم بازی کنه نمی‌ذارم چیزی دهن بذاره ولی پابه پاش خاک بازی کردم تا یاد بگیره و...ولی نمیشه گفت مادر نیستم ولی درکل اگر بیخیال باشی بهتره واقعا بهتره روان خودت و بچه آروم تره

دقیقا کاملا موافقم منم مثل تو هستم وهمش گوشه وکنایه اطرافیان رو میشنوم که تو که انقدر حساس بودی وهمه چیز به بچه نمیدادی و تی وی روشن نمیکردی براش چرا یوقتا اتقدر بد قلق میشه دیگه سپردم به خدا🙂🙂
مامانای عزیز آنقدر نسبت به شیر خشک گارد نگیرید بنده خدا که از قصد ناراحتی نگفت داره شرایطش رو توضیح میده وگرنه همه میدونیم اکثرا بی دلیل شیر خشک نمیدن به جگرگوشه هاشون🌸

بله واقعا فرق هست بین مادری ک وقت میذاره و نمیذاره
ولی این نکته رو در نظر داشته باش همیشه حساسیت بیجا باعث بروز همون اتفاقی میشه ک ازش میترسی
من از خودم میگم برات
من مادری ام ک نمیتونم بیخیال باشم از همون بچگیش، بچم ی وعده غذا نخوره
اما حساس نیستم ک حتما فلان غذارو بخوره
من مادری ام ک از ۳ماهگی بچمو تو تختش خوابوندم الان ماشالاه کاملا مستقل هس تو خواب و تو تختش از همه جا راحتتره و آویزونم نیس ک کنار من بخوابه
من مادری ام ک همیشه و تحت هر شرایطی روتین خواب بچمو اجرا میکنم
ی روزی از خستگی جون دادم ولی مسواکشو زدم، شاید جایی باشم نشه کامل ولی انجام دادم ک خداروشکر خواب خوبی داره
من مادری ام ک پوستم دست تنها کنده شده ولی پسرم تمایل به شیر نداره نشستم بالاسرش ک همون دو وعده شیری ک میخوره رو درست تا آخر بخوره، شده با شعر خوندن و ... ک خدارو هزار مرتبه شکر قدو وزنش عالیه
من مادری ام ک نمیگم بچم تی وی ندیده چون موافق این نیستم اصلا نبینه ولی به اندازه و به جا گذاشتم براش چون شعرای کودکانه دوس داره
من مادری ام ک دست بچم گوشی نمیدم
ک هر روز حتی شده ده دیقه ولی بازی میکنم باهاش
تا الان چند تا بازی هوشی رو قشنگ یاد گرفته
با همه اینها نمیتونم ادعا کنم کاملم
منم گاهی عصبی میشم شاید دادم بزنم
ولی واقعا فرق هست بین مادری ک برای بچش وقت میذاره به تربیت و آرامش بچش اهمیت میده با اونی ک بیخیاله

با حرفات موافقم جز اونجا ک گفتی شیر خودم دادم مثل بقیه خشک ندادم
بقیه مرض ندارن ک بچشون شیرخشک بدن لابد ندارن یا نگرفته ک شیرخشک دادن
اینجوری حس ناکافی بودن داری میدی
خود من بشخصه بچم فقط سینه چپمو گرفت کنارش شیرخشک دادم مبادا گرسنه بمونه دیگ بعد پنج ماهگی سینمو نخاس و شیشه رو گرفت

با قسمت شیر خودت رو دادن مخالفم

تو چه می‌دونی کسایی که مجبوری شیر خشک دادن ، اولش چقدر تلاش کردن که بچه شیر خودشونو بخوره؟
من زار میزدم که بچه ام شیرمو نمیخوره
انواع قطره و پودر و معجون شیرافزا هم خوردم
ولی خب شیرمو نخورد ، میشد بذارم هلاک بشه ؟

پس این قسمت حرفت رو که شیر خودت رو دادی با دیگران فرق داری، از ذهنت پاک کن

چون اولا شیر مادر دادن خیلی راحتتره
بعدم هزینه ای براتون نداشته
و اینکه بعد ۷ـ۸ ماهگی شیر مادر خاصیت اولیه رو نداره برای بچه
اما شیرخشک هر شماره ش مقوی تر و مناسب با نیاز بچه س

دقیقن باحرفت موافقم
نمونش خودِمن که دوهفته پیش تویه مراسمی که دخترخالم آبله مرغون داشت من خودمو خوردمو کلی حرصو جوش که وای خدایا نکنه دخترم بگیره درصورتی که تواون جمع بچه های زیادی ازجمله همسن دخترمنم بودن
اونا خوشبختانه چیزیشون نشد یعنی آبله نگرفتن چون ماماناشون اصلن خیال نداشتن وبچه هاشونو آزاد گذاشتن درصورتی که من خیلی بچه رو قایم میکردم وکلی دستوصورتشومیشستم به خیال اینکه نگیره ولی گرفت که گرفت😔😔😔
الانم بستریه
حتی وقتی فهمیدن بچم بستری شد چقد بهم گفتن توکه خیلی مراعات کردی پس چی شد🥺

مقصود زیر سوال بردن مادر نیست اما همه اسمشون مادره ولی همه مادر نیستند
اینو چه برای بچگی چه برای بزرگسالی میگم
منم اسم اون بیماری ها که گفتی فقط به گوشم خورده بود و اصلا دوست ندارم درموردش چیزی بدونم که ذهنم برای دخترم درگیر بشه چون همه چیزش خوبه و دلیلی نداره بخوام چیزیو جستجو کنم که به من مربوط نیست
اما هم سن دختر من هستند تو فامیل مامانش یک بسته پفک بزرگ میزاره جلوش که بخوره اونم میخوره و ارومه پفک تموم میشه چیپس و بعدش پفیلا و ..... تا صب و بکنه شب
اما من فقط پای گاز وایسادم و تو اشپزخونه که خودم همه چیز براش درست کنم و هله هوله نخوره
یک مراسم شیر خوراگان رفتیم حتی کوچیکتر از دختر من دنبال هم میدودن و بازی میکردن و سر و کله هم میزدن و بلند میشدن اما من تا میومدن سمت دخترم یا دستشون بهش میخورد میپریدم از جام بالا
از بازی محرومش نکردم گفتم بره بازی کنه اما پا به پاش دویدم پا به پاش حواسم بهش بود که سرشو نزنند به جایی و چقد مراقبش بودم از دور که بلایی سرش نیاد اما مادرای اونا پا هم نشسته بودن و تعریف میکردن میخندیدن تنها مادری که میدوید من بودم و بهم میگفتند چقد حساسی
من وظیفمه اینکار و هیچ منتی ندارم جون اگر اینکارا رو نکنم اعصاب خوردم خورد میشه اما خوشا به حال اونا که بیخیالن من خودم که حساسم هیچ شوهرم از خودم بدتره
خونه مامانم فقط در حد یکی دوساعت اونم اگر واقعا مجبور باشم میزارمش بقیه که دیگه هیچ

بعضی وقتا ندونستن خیلی خوبه
منم انقد اینور اون ور سرچ کردم و خوندم اطلاعات جمع کردم که الان همش استرس دارم همش حس مادر بد بودن دارم
ولی می بینم خیلیا دارن راحت زندگی می کنن عین خیالشونم نیست که بچه کوچیک دارن

دقیقأ👌❤

همین مادرایی که میگی بچشون روانشون سالم ترازبچه منو شمامیشه خانواده شوهرموفامیلاش اینجوری ان بچه هاشون همه خوب بعدمنو خانوادم حساسیم بچه هامون دیوانن اوناکارشون درسته عزیزم نه منوشما

حرفات درست ولی همه ی مادرا مادرن با زجر با زحمت با خستگی و به نظرم هیچکس هیچکس هیچکس اجازه نداره بگه اون مادر بیخیاله وقت نمیزاره و فلانه چون تو تمام تایم با اون مادر و بچه نیستی پس حق هیچ قضاوتی نداری

گلم‌فک نکم منظورشون توهین ب عزیرانی مث شماها باشه

همینجا بارها بوده ک گفتن ما شیر نمیدبم ک مبادا انداممون بهم بخوره

حتی چن‌وقت پیش یکی بود میگفت بچهم‌منو خیلییییی دوست داره در حالیکه من اونو دوس ندارم اونقدر و شوهرم تمام وقت باهاشون دنبال مسابقات و... هستم
آدم‌گاهی تعجب میمونههههه
من‌مخالف این نیستم ک مادر خودش رو وقف بچه ش کنه کاملاااااا
اما اون بچه ۱ سال و خورده یاحتی ۳ ساله باز هم‌مادر میخاد
ن اینکه چن روز بری مسابقات ،بعدم ک بیایی تعجب بمونی چرا بچه ت همش میاد پیشت و دلتنگته با اینکه تو زیاد حواست ب بچه نیست،،
گاهی یچیزایی میخونی و میبینی ک هنگگگگ میکنی

کاملا موافقم گام‌
اینایی ک جبهه میگیرن نمیدونم‌چرااااا؟؟؟؟؟

دوست خود من ،بچه بیست روزه ش رو دعوا میکرد اول ساکت باش بعد شیر میدمت😐😑😑😑😑و در کمال ناباوری بچه ساکت میشد ک شیر بخوره .بچه رو از ۴ ماهگی غذا خور کرد و از ۶ ماهگی غذای بیرون و فست فود و... داد حالا الان نگن مگه میشه بخوره؟؟؟؟؟
آره هز گوشه ساندویچ یا پتزاش کوچولو کوچولو می‌کند میداد بچه
چیپس و پفک و....از همون قبل یکسال داد
الانم افتخار واسش ک بچه ش تو این دو سال خورده همه چی خوردههههه
و سر همه کوچیک و بزرگ داد میزنه و میگه داره هز حقش دفاع میکنه

تنها لطفی ک میکنه اینه ک اگه بچه ش کسی رو خواست بزنه هز دفعه سوم چهارم تذکر بده

خودش رو هم مادر فرهیخته میدونه ک از اینستا مشاوره میگیره و مطلب میخونه

ایشون ی نمونه مادر عالی خودش رو میدونه

شایدم واقعا عالی هست
نمیدونم والا

شما درست میگی منم دیدم ازون مادرایی که بچشونو ول میکنن تو کوچه اصلنم براشون مهم نیس یا حتی مادری دیدم که بچه نوزادش شبا که بلند میشه خودش دنبال شیشه شیرش میگرده و شیر مونده میخوره مامانشم اصلنم انگار نه انگار اصلا از جاش بلند نمیشه برا بچش

من دیدم اونایی که بی خیالن چه بلاهایی سر بچه هاشون میاد اونا هم که چیزیشون نمیشه شانسیه، همزمان با بچه من چندتا بچه دیگه هم تو فامیل و آشنا به دنیا اومدن یکیشون سه روز بابچه من فرقشه مادرش اوج بی خیالیه در حدی که من حرص بچه اونو میخوردم اتفاقی واسش نیفته، من میدویدم دنبال بچم یه قاشق غذا بذارم دهنش اون میگفت ولش کن نمیخوره، فقط یه شیشه شیر براش آماده کرده بود که بچه همونم نخورد، تو حرفاش شنیدم چندبار بچش بستری شده، ظاهری هم خیلی لاغر و ضعیف بود، یا دورازجون همه بچه ها باشه ولی میدونی روزانه چندتا بچه تو کوچه تصادف میکنن یا دزدیده میشن یا تو طبیعت تو رودخونه میفتن

من بچه ی اولم ۱۸ ساله بودم و اونموقع (۱۹سال قبل)اینترنت ب این صورت در دسترس نبود باید یا کامپیوتر داشتی یا گوشی مدل بالا ب هر حال بچه مو راحت بزرگ کردم اگه مریض میشد دکتر دارو میداد دیگه سرچ نمیکردم اینا جین و عوارضش چیه یا تشنج چیه یا مثلا فلان مریضی چیه یا نکنه هیدروسفالی باشه و ...بچم ب راحتی بزرگ شد ولی الان پسر دو ساله دارم با کوچکترین چیزی فوری میگم این فلان مشکلو داره یا دیگه حرف دکترا رو قبول ندارم دو سه تا دکتر برای یه مشکل کوچیک میبرم دارو عوارض داشته باشه نمیدم خلاصه برای کوچکترین مسایل خودمو کلی اذیت کردم و همیشه میگم کاش همون ادم ۱۹ سال قبل بودم با همون اطلاعات -الان فقط خودمو بچمو اطرافیانمو دارم عذاب میدم

کاملا موافقم باید به بهترین نحو بزرگ بشه و کمترین آسیبو ببینه به همراه انرژی مثبت افکار مثبت و کنترل حساسیت ها بیجا تاکید میکنم بیجا نه اونایی باید روشون حساس بود
افکارمثبتم مهمه چون باعث میشه اتفاقای بد دور بشه اتفاقای خوب بیوفته
حرفتون کاملا صحیح یه خسته نباشد بهتون 🥰🤩

موافقمممم باهات من دائم دنبال دخترمم همش دستم تودهنشه ی پارک ببرم انقد اینوراونور میرم بخاطرش ازکمردرد میمیرم همه چی واسش فراهم میکنم اخرشم بهم میگن تواخه مادری درواقع ی زن پسرعموی شوهرم هستش بادخترم همسنه بچش ازوقتی بدنیا اومده بچشو انداخته گردن مادر شوهرش و عمه شوهرش روزی یساعت شاید بچه رو ببینه هرروز میکاپ کامل ب اون میگن وای چ خوبه فلانه شوهرشم قربون صدقش میره 🫠

عزیزم دقیقا منم اینجور بچهایی دیدم قولی بقیه این فلان بچه تو کوچه بزرگ شد ماشاالله خیلیم سالم تر هست خیلی کم مریض میشه برعکس پسر من که ایقدر حواسمون بهش هست بعد اینکه ولی بچه بی تربیت شده فهش زشت میده اینم خوب نیست

حرفاتون اشتباه نیست
کسی که برای کودکش تایم میذاره
از راحتیِ خودش میزنه تا به همه امورات فرزندش به درستی رسیدگی کنه
حواسش به همه‌ی کارای بچش هست و برای اینده و روحیه و همه چیزش برنامه داره با مادری که به امیدِ خدا بچه رو بدنیا میاره و بزرگ میکنه و میگه سرنوشتش دست خودش و خداست، زمین تا اسمون فاصله و تفاوت هست
و این که میگید که بچه‌های این نوع افراد خیلی بهتر و راحت تر بزرگ میشن باید بگم این فقط ویترین قضیه‌اس..
بیشتر این بچه ها در اینده دچار مشکلاتی از قبیل، کمبود اعتماد بنفس، کم‌هوشی، بی استعدادی و بی فکری میشن حالا به اون قسمت سلامتیش اصلا کاری ندارم...

کاملا موافقم ی مادر اصلا انگار براش مهم نیست فقط میزا ک از بقیه جا نمونه یکی مث ما همش حرص و جوش

دقیقا منم مث شما هستم من چند سال درس خوندم لیسانس حقوق خوندم با هزارتا ارزو ولی به انتخاب خودم بچه دار شدم و الان نُه ساله به انتخاب خودم در بست در اختیار بچه هامم و نزاشتم لحظه بهشون بد بگذره یا بخوام دست کسی بسپارمشون برم درس و کار و ...ادامه بدم اصلا هیچ منتی هم سرشون نمیزارم

من با حرفات کاملا موافقم به شدت اصلا خراب نگفتی عزیزم اصلا هم همه مادرا مث هم نیستن

آفرین به تو مامان خوب نتیجه زحمت های الان کشیدی رو میبینی میگی خدایا شکرت

با حرفات موافقم مرضیه جان
دختر منم همین آرینا هستش باهاش چه بازی های می‌کنی من دیگه بازی جدید به ذهنم نمی‌رسه خودمم نمیزارم گوشی و تی وی ببینه

حرفت کاملا درست ولی کار خوب اونا میکنن بقران دیدم دور برم هیچ اتفاقی هم برای بچه نمیافتع بچه سرمور گنده می‌چرخه زرنگ هم میشه
من خودمم حساسم
همسایه ما بچه 2سال نیمه رو با دسته بچه ها می‌فرسته می‌ره تنها چند تا خیابون دوز میرنع میگی میگه سپردمش ب امام حسین 🙃
یا پول میده خودش می‌ره مغازه خرید کنه هر چی میخواد بچه من 10سالس بره مغازه از ت بالکن چشمم بهش ک برگرده بعضی ها واقعا بیخیالن
مثلا مادری ک تنهایی بچه رو بزرگ کرده ب دوس کشیده با مادری ک برای بچش پرستار گرفته و بچس همش پیش این اون بزرگ میشه خیلی فرق دارع

سوال های مرتبط

مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۱ سالگی
یه آپشن لذت بخشم تو زندگی هست که بقیه ی آدما ازش بی خبرن و فقط بعد از بچه دار شدنه که بهش پی میبری!
هیچ کاری نکردن🙂
من واقعا قبل از مامان شدنم نمیدونستم چنین تفریحی هم وجود داره
ایرمان ساعت هشت خوابید و همینجا کنارش شاممو خوردم
یه دوش فوری هم گرفتم
و الان دو ساعته که آزادم و عین سرخوشا رو تخت دراز کشیدم و به سقف اتاق خیره شدم و ازینکه هیچ کاری نمیکنم دارم بی نهایت لذت میبرم
تنها صدایی که میاد صدای ماشینا و خیابونه که من عاشقشم چون حس زندگی بهم میده!
انقد این هیچ کاری نکردنه داره بهم حال میده که حتی دلم نمیخواد ادامه ی نیک سرشت رو هم بخونم تا این حال خوش رو با تمام وجودم حسش کنم
کاشکی زمان دیرتر بگذره چون من عاشق این ساعت از شبم
حتی توی روز هم که پسرم میخوابه این لذتو حس نمیکنم نمیدونم چرا اما واقعا به آرامش آخر شبا عجیب عادت کردم...
انگار این موقع که میشه دیگه هرکی سرش به کار خودشه و نمیتونه جریان زندگیتو بهم بزنه
شمام مث من از هیچ کاری نکردن لذت بردین تاحالا?! (:
مامان دلارُز💕🍭 مامان دلارُز💕🍭 ۱ سالگی
سلام به همه ی مامانای قشنگ🥰خوبین؟چه خبرا؟
با کوچولوها چیکار میکنید؟خیلی داره زود میگذره نه؟؟🥲
از این روزا لذت ببرید🙂من با اینکه با هررفتار جدید که از دلا میبینم کلی ذوق میکنم،کلی هم دلم برای قبلش تنگ میشه🥺
اومدم امروز یکم باهم درباره غذاخوردن بچه ها صحبت کنیم.
از عادت های غذاییشون تا بدغذایی یا پرخوری و هرچی...
من خودم با تجربه هایی که از دلا به دست آوردم مطمئنم صدتا بچه ی دیگم بیارم،همین روش غذاخوردن رو پیش میگیرم انقدر که راضیم🥰
خیلی کثیف کاری داشت،خیلی عذاب وجدان داشتم که نکنه دلا سیر نمیشه،خیلی احساس خجالت داشتم وقتی کسی میدید میگفت عادتش نده به کثیف کاری و خیلییی حس های بد دیگه...مهم‌تر ازهمه اینکه من شدیدا وسواسی بودم و هستم و با این عادت بدی که دارم انقدررر از خودم کار کشیدم و صبوری کردم که الان دارم ثمرشو میبینم💕
من نمیدونم کی چطور به بچش غذا میده و این یه نظر کاملا شخصیه ولی به همه ی مامانایی که هنوز شروع نکردن به کمکی و یا تازه میخوان شروع کنن میگم اگر میتونید و اعصابشو دارین این روش بهترینه❤️✨
خوااااهش میکنم بزارین بچه خودش غذا بخوره از ۷/۵_۸ماهگی تا قبلش چون غذاهاش آبکی و نی نی خیلی کوچیکه خودتون بدین ولی بعدش نه...
بذارین با غذا بازی کنه،بریزه بپاشه،نگران کثیف کاریش نباشین یا گشنگی و اینو بدونین تا یک سالگی غذای اصلی شیر هستش و بعد غذای کمکی❤️پس صبوری کنید،،بزارین غذاخوردن براشون لذت بخش باشه نه فقط سیرشدن و یه عادت از اجبار!!!
ادامه کامنت اول.......