۱۸ پاسخ

حالا خارج از بحث مالکیت و این داستانا شما خیلی حساسی
همه موظف نیستن در حق بچه های ما لطف کنن اگ میدادن لطف بوده حالا ندادن کم لطفی حساب نمیشه چون وظیفه ای نداشتن

خب رفتار بچه عادیه که نخواد توپشو بده بعضی از بچه ها کلا دوست ندارن وسیله هاشونو به کسی بدن ولی اون مادری که میگه نده اون خب کارش درست نیست

بنظرم‌یکم حساسی. این رفتارا عادیه

وسایل خودش بوده خب نداده چرا ناراحت میشی
طرف دوس نداشته بده این که ناراحتی نداره شاید پسر خودت هم بود نمیداد چون بچس
منم اون سری شوهرم برده بود پارك میگفت یه توپ زمین بود پسرمون خواست بره برداره
مرده بچشو صدا زده میگه پسرم بدو بدو توپتو بردار خب یارو دوس نداشته بده این چیز بدی نیس

باید هم خودمون یاد بگیریم هم به بچه مون یاد بدیم ک توقع بیجا از دیگران نداشته باشیم. اون بچه چه ۲ ساله چه ۱۰ ساله چه ۲۰ ساله یا مادرش دلشون نمی‌خواسته توپ رو بدن واقعا هیچ جای گله ای نداره شاید همون توپ ۵۰ تومنی یا هر قیمتی که شاید برای شما بی ارزشه اون بچه و خانواده ش مدتها براش پول جمع کرده تا خریده و نمیخواد بده به کسی. من خودم دیدم بچه ی ۸ ساله ای توی جمع برای توپ گریه میکرد و التماس به مادرش که برام بخرید و مادرش میگفت من ۱۰۰ تومن نمیدم برای یه توپ حالا فکر کن اون بچه توپ ۱۰۰ تومنی رو بخره معلومه که مادرش میگه نده به کسی چون نگران اون توپن‌

عزیزم بچه ۱٠ ساله هم حس مالکیت داره، من از رفتار بعضی مادرا خیلی بدم میاد یه عزیزم میشه توپتو به فلانی بدی هم نمیگن... بچه ها خب سنشون پایینه با فکر و عقیده ما نیستن منم شاهان ۲ سالشه خیلی وختا توپشو یا وسیله بازیشو به کسی نمیده، میگمش چندبار ولی زورش نمیکنم... بچه هایی که حس مالکیت ندارن واقعا در اینده به مشکل بر میخورن و قدرت نه گفتن رو یاد نمیگیرن... اینجوریم دوست ندارم
دوست دارم شاهان بخشش رو هم یادبگیره...
من خودم بچه ای وسیله شو به شاهان نده اصلا ناراحت نمیشم خدایی بچن دیگه

بچه ها از دو سالگی حس مالکیت دارن کم کم شدیدتر میشه تا 5_6 سالگی هم ادامه داره. مادر نباید بچه رو مجبور کنه وسایلش و اسباب بازی هاشو به کسی بده. باید به حس مالکیت بچه احترام گذاشت. رفتار اون بچه کاملا طبیعی بوده

کار مادر خیلی خیلی اشتباه بوده اما کار پسره درست
پسرمو که میبرم پارک وسیله یا چیزی داشته باشه میبینم بچه ای نگاه میکنه میگم بده بازی کنه اگه نداد دیگه اجبار نمیکنم هم دلبخواهی ولی وقتی پسره میده مادره میگه نه واقعا تو تربیتش اشتباه می‌کنه

چه مادر بی شعوری داشته.نباید این چیزا رو به بچه یاد بده

اون بچه ای توپش نداده نباید خورده گرفت حس مالکیت ویکم خودخواه بودن بچه ها خیلی خوبه بزرگتر میشه از خودگذشتگی زیادی نمیکنن بچه ها حق دارن اگر دوست ندارن اسباب بازیشون به کسی ندن هیچ وقت توی این موضوع های بچه ها دخالت نکن (ارومش کن )

چه بدرد میخوره آدم بچه حسود بار بیاره فرداروز عقده ای میشن اه

تو به مهرسام بگو نی نی کارش بد بوده و باید با بقیه شریک شد بقول لقمان ادب از که آموختی از بی ادبان

وای دس رو رلم نزارر خونه خون از این موضوع. دخترم وسیله کسی و نمیخواد خدا رو شکر ولی پسرم کوچیک بود فقط با یه پسر دوسال از خودش،بزرگ تر دوس بود آقا مثلا ماشین اسباب بازی میاوردن به پسر من نمیداد اصلا اینم گریه من وسیله میبردم ولی وسایل پسر منو میبرد اما اگه به پسرم میداد مادرش سکته میکرد فرداش میگفتم خب یه ماشین خفن ببرم مال اون و نخوا. میدیدی امروز ماشین نیاورده توپ اورده فرداش توپد و ماشین میبردم میدیدم فرفره اورده هر روز با یه گونی اسباب بازی میرفتم باز اون چیز متفاوتی. خیلیم خسیسن همسایمونه. میشناسم اسباب بازیا ارزون به درد نخور ولی پسرم که نمیفهمید مادر اون پسره از این که بچم و حرص بده عشق میکرد همشم میگفت یادش بده وسایل کسی و نخواد ولی وسایل پسر منو میبرد برا پسرش

رفتار مادرش اشتباه بوده

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

قشنگ مشخصه از گفتنت پشیمونت کردن مادرا🤣🤣

بچه که تو این سن عادیه که وسیله هاشو با کسی شریک نشه ولی امان از مامان باباهایی که بچه رو اینحوری تربیت میکنن

عزيزم حساس نشو بچن اصلا ناراحت اين رفتاراي بچه ها باهم نشو بايد همه اينارو كنار دوستي هاشون داشته باشن ديگه

سوال های مرتبط

مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 ۲ سالگی
مامانا
ما یه همسایه ای داریم که قبلاً رفت آمد داشتیم همیشه دخترشو می‌فرستاد خونه ما پیش دخترم تا بازی کنن (دخترش پنج سالشه)
وقتی میومد خونه ما من یه عالمه اسباب بازی میاوردم بازی کنن با همه ی اسباب بازی های دختر من بازی میکرد بعد می‌رفت خونشون بیشتر اون میومد خیلی کم پیش میومد ما بریم
یه روز منو دخترم رفتیم خونشون دختر من هر چیزی که بر می‌داشت ازش می‌گرفت (اون موقع دختر من یک سالش بود )
حتی کوچیک ترین چیزی که تو خونشون افتاد بود از دست دخترم می‌گرفت تا جیغش رو در بیاره اون روز اهمیت ندادم گفتم بچس دیگه
تا مامانش براش یه سه چرخه خرید بعد هر سری تو کوچه میدیدم همو حتی نمی‌گذاشت دختر من دست بزنه بهش چندین بار همین کارش رو تکرار کرد تا یه روز خیلی حوصله ام سر رفته بود دخترمو سوار کالسکه کردم بردمش تو کوچه اینام بیرون بودن مامانش گفت بیا پیش ما رفتم پیششون دخترم دخترمم گذاشتم پایین بازی کنه دختر این خانوم سوار کالسکه دختر من شده بود داشت بازی میکرد دختر منم رفت سوار سه چرخه ش شد تا دید دختر من سوار شده جیغ داد که پیاده بشه مامانشم اصلا نگفت که مامان مثلاً نی نیه بزار یکم سوار بشه توام داری با کالسکه اون بازی می‌کنی اصلا هیچی نگفت منم دخترمو گرفتم زوری پیاده اش کردم بچم غش کرده بود از گریه بغلش کردم بیارمش خونه دیدم دخترش زودتر از ما در خونه وایستاده که بیاد خونمون
بهش گفتم برو پیش مامانت بی ادب دختر من با تو بازی نمیکنه
بعد مامانش قهر کرده که چرا بچمو از خونه بیرون کرده
به جاریم گفته بود من نمی تونستم چیزی بگم به بچم اعتماد به نفس بچم میاد پایین
مامان شکلات🍫 مامان شکلات🍫 ۲ سالگی
نمیدونم یه مادر چطور به خودش جرئت میده که بچشو. اونم دختر. بدون لباس مناسب، ببره خانه بازی!!👧😤
امشب برای دومین بار بچمو بردم خانه بازی گفتم بذلر بازی کنه، یه مامانی بچشو گذلشته بود اونجا خودش رفته بود بیرون، بچه سه سالش بود.
یه بادی تن بچه سه ساله ک از پوشک گرفته شده بود کرده بود. بدووووون هیییییچی ینی آلت تناسلی دخترش کاملا مشخص بود انقدر اعصابم بهم ریخته بود ک حد نداره، ینی حتی نکرده بود یه شورتی جوراب شلواری‌ای چیزی پای اون بچه کنه. بچه ام تپل بود ماشالا، فک کنین!😡😤☠️
انقدر عصبی بودم ک حد نداشت، علاوه بر تمام خطرات جنسی ک ممکنه گریبان‌گیر اون بچه بشه چه همه آلودگی مستقیما با بدن بچه در تماس بود از طرفی تمامی وسایل کثیف و حال بهم زن میشدن🤢🤕

حالا این وسط یه زنه حمله کرده بود بچه من، فک کرده بود از این بچه هاییه ک مامانشون اومده گذاشته رفته، اومد دست بچمو گرفت ک بذار بچم بازی کنه و تو اجازه نداری بهش بگی برو کنار ک یعو گفتم خودم حواسم به بچم هست شما برین کنار👿🤬


سعی کردم به بچم خوش‌بگذره ولی بازم....😮‍💨
مامان زینب خانوم مامان زینب خانوم ۲ سالگی
بازی های پیشنهادی هوش مصنوعی به تاپیک "تقلید" :

1. بازی «انتخاب کن»

دو تا گزینه جلوش بذارید (مثلاً دو تا لباس، دو تا خوراکی سالم، دو تا رنگ مداد).

بگید: «تو می‌خوای کدومو انتخاب کنی؟ چرا؟»

وقتی دلیل آورد، حتی اگه ساده یا بچگانه بود، تحسین کنید: «آفرین که خودت دلیل آوردی.»



---

2. بازی «داستان‌سازی»

یه عروسک یا اسباب‌بازی بردارید.

بگید: «امروز این عروسک می‌خواد یه ماجراجویی کنه. به نظرت کجا بره؟ با کی بره؟»

بذار خودش تصمیم بگیره و ادامه بده.
(اینجوری از حالت تقلید خارج میشه و تخیلش فعال میشه.)



---

3. «بازی خوب و بد»

یه موقعیت خیالی بسازید (مثلاً «یکی خوراکی دوستشو بدون اجازه برداشت»).

ازش بپرسید: «به نظرت این کار خوبه یا بد؟ چرا؟»

این تمرین باعث میشه یاد بگیره کارها رو تحلیل کنه، نه فقط تقلید.



---

4. «بازی نقش برعکس»

شما یه رفتار اشتباه رو نمایشی انجام بدین (مثلاً اسباب‌بازی‌ها رو وسط اتاق بریزید).

ازش بپرسید: «به نظرت من درست بازی کردم یا اشتباه؟ تو می‌تونی بهتر انجام بدی؟»

بذار بهتون «یاد بده». این خیلی عزت نفسشو بالا می‌بره.



---

5. «انتخاب در کارهای کوچک روزمره»

بپرسید: «می‌خوای اول دندوناتو مسواک بزنی یا اول لباس بپوشی؟»

یا: «می‌خوای امروز قصه‌ی شیر رو بخونیم یا خرگوش رو؟»

این انتخاب‌های کوچیک کم‌کم یادش میده همیشه لازم نیست بگه: «من همون کاری می‌کنم که فلانی گفت.»



---

💡 نکته مهم

هر بار که خودش تصمیم گرفت یا ابتکاری نشون داد، حتی خیلی کوچیک، حسابی تشویقش کنید:
«دیدی خودت انتخاب کردی؟ چه عالی شد!»
این حس باعث میشه دنبال «تصمیم‌گیری شخصی» بره، نه تقلید.