خعلی کلافم نمدونم چرا انقد گره افتاد تو کارم. با کلی دوندگی بلیط و هتل بالاخره رزو کردیم قرار بود مامان و بابام و ببریم . حالا بابام میگه بهش مرخصی نمیدن شوهرمم ب خانواده خودش گفت بیان منم حقیقت ته دلم نمیخوام با اونا رم خوش صفر نیستن اخلاقای خاصی دارن. گفتم با مامان و خواهرم بریم میگه دیگه ب خانواده م گفتم. خواهرم بیاد پسرشم باید بیاره

۴ پاسخ

سخت نگیر بزار بهت خوش بگذره بچه هاتو بیشتر بسپر بهشون کنگه دارن تو مسافرت

ما بچم یکی کمکی مامانمو میبرم شما دو قلو باید کسی باش کنارتون خانواده شوهر خوب خوبشم مفت نمی ارزه

عزیزم کاش به خونواده خودت هم نمی گفتی. چون واقعا خونواده شوهر اخلاقسون ی جوریه

بخام راستشو بگم من باخانواده همسرم تا بهشتم نمیرم بقیه جاها بماند
خوبم هستنا ولی ته ته تهش خونواده شوهرن

مقالات مرتبط

کتاب‌های دالی بازی با خانواده
کمپین مشترک گهواره و نردبان مجموعه کتاب‌های دالی بازی با خ...
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
روانشناسی خانواده
روانشناسی خانواده چیست و چه فوایدی دارد؟
مشکلات فرزند آخر در خانواده پرجمعیت
مشکلات فرزند آخر در خانواده پرجمعیت از نظر روانشناسی

سوال های مرتبط

مامان ویهان مامان ویهان ۱ سالگی
امشب قراره برای شام بریم پارک و مادر شوهرم دلش ماکارونی خاسته منم گفتم چشمممم خواهر شوهرم میگه باید بریم کشتی و اینجور چیزا سوار شیم من آخرین باز خیلی وقت پیش رفتم هر هفته می ریم بیرونا ولی نشده بود ک برم پارک چیزای هیجانی سوار شم آخه کسی نبود پسرم نگهداره الانم میخام حلوا درست کنم با چایی اونجا بخوریم
الانم میخام برم حموم کلی کار دارم ظرف های نهار هم نشستم پسرمم نمیخابه نمیزاره ب کارم برسم انقد نکن بکن گفتم خسته شدم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سارآی 💞 مامان سارآی 💞 ۲ سالگی
سارای با گریه بیدار شد ب زور آرومش کردیم شوهرم بردش تو کوچه الان همش هق هق میزد ب نظرتون ب خاطر شیر هست؟؟۵روزه شیر نخورده دیشب هوس کرده بود گفتم اوف شده بیخیال شد
شایدم خواب بد دیده ولی هر چقدر گفتم چی دیدی کی اذیتت کرده هیچی نگفت 🤔
دلم کباب شد با هق هق اش
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین و رادین مامان دلوین و رادین هفته بیست‌ودوم بارداری
خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۱ سالگی
من یه اخلاقی دارم نمی‌دونم اشتباه یانه قبلش با خودم خیلی تکرار میکنم ک جلوی زبونمو بگیرم و حرف نزنم اما وقتی ک توی موقعیتش پیش میاد همه چیو میگم حرفمو رک میزنم اصلا دست خودم نیست ک نگم نسبت به یه حرف واکنش نشون میدم یه روز من ب پسرم گفتم نکن دست نزن با لحن تند گفتم دختر جاریمم دنبال پسرم آمد ب دوتاشوم گفتم ن جاریم برگشت گفت من سربچه هام داد نمیزنم اینجوری عادت نداره ک باهاش حرف بزنی بهش گفتم یعنی دخترت خودشو بکش تونیاید بهش چیزی بگی تو اصلا سربچت دادنزدی عصبی نشدی گفت بعضی موقع چرا امان همیشه گفتم منم همیشه ک دادنمیزنم خیلی خودشو میگیره و افاده زیاد داره پسرشم کلاس سوم ابتدایی با بچم خوب نیست اما پسرم می‌ره سمتش داداش میکن بغلش میکن پدر شوهرم ب بچش هزار تا حرف میزنه دهن باز نمیکن ک حرف بزن خیلی سیاست داره البته فامیلشونم هست اما با بچه من وقتی تند رفتارمیکنن یاداد میزنن من تو روشن درمیام میگم کارشون اشتباه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کنجدطلا مامان کنجدطلا ۲ سالگی
چ‌کارهایی میکنید برای مستقل بودن و تنبل نبودن بچه هاتون؟منظورم این نیس حالا خودش بره نون بگیزه😅مولا دخترم لیوان ابش ۲متر از خودش دور تر باشه نمیره بیاره همش ب من میگه پاشو پاشو 😐یا مثلا ی چیزی بخواد تعارفش کنن خودش بر نمیداره ب من میگه بده ...
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مامان عسلکシ❤ مامان مامان عسلکシ❤ ۱ سالگی
سلام مامانا ب نظرتون بچه از ی سنی ب بعد ممکنه دیگه خودش پستونک و نخواد پسرمن موقع خوابش با پستونک میخوابه تا خوابید درش میارم دوباره صب تا بیدارشه میخواد یکم تو تشک با پتو وپستونک می مونه بعد ک بلند میشه خودش درش میاره دوباره میره تا خواب ظهر امروز گفتم بیدارشد ندم کلی بی قراری کرد ک دادمش
پستونک تو روند بزرگ کردن پسرم خیلی خیلی کمکمون بوده ازش ممنونیم...ولی دیگه ب نظرم بسه😄الانم ک دیگه ب شدت وابستس البته فقط موقع خواب
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ سالگی
امروز مامانایی ک بچه ی نق نقو و شیطون دارنو خیلی درک کردم
واقعا شما فرشته اید خیلیییی صبورید خیلیییی
من دخترم امروز رو دنده ی لج بود یکسره چسبیدع بود ب پام الکی نق میزد مامان مامان میکرد صب زودم بیدار شدع بود ینی ب قدری خسته و کلافم کرده بود ک از حرص رفتم دسشویی کلی گریه کردم و ارزوی مرگمو کردم 😐😂
ولی خداروشکر الان خوابید
اینم بگم خیلی دختر ارومو با ادبیه امروز سر لج گرفته بود
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان جوجو خوشگله مامان جوجو خوشگله ۲ سالگی
بچه ها من هنش حالم بدمیشه یهو بی حالی اضطراب تمش قلب ازمایش دادم دکتررفتم ازمایشم خداروشکر همه چی خوب بود ولی من بازاون حالتهارو دارم .....اعتقادی ندارم ها ولی خواهرم میگه شایدبرات دعا وطلسم گرفتن جون خانواده شوهرم اینجورین
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان لنا مامان لنا ۲ سالگی
خانما شما میدونین چرا پای دخترم اینجوری شده. امروز اومده میگه مامان درد میکنه بوسش کن. حتما میبرم دکتر امروز. گفتم از شما هم بپرسم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما ظهر همگی بخیر
اینم میان وعده شیطون خونه 😊
صبح ۴نیم با گریه بیدار شده پا شده میگه مامان تاب 😐 هی گفتم نه مامان بیا اینجا بخواب آخه دو شبه هی بیدار میشه میگه تاب گفتم از سرش بیوفته ولی کلی گریه کرد گفت تاب تاب مجبوری بردم تو تاب گذاشتم به صندلی اشاره می‌کنه ک بیار بشین میگم بچه بخواب میگه مامان مامان رفتم صندلی آوردم اینسری پاشو آورده بالا میگه پا پا. که پاهاشو ماساژ بدم 😐😐😐 میگم من خپابم میاد می‌خوام بخوابم ببین کسی بیدار نیست همه خوابیدن اشاره می‌کنه ک ببرمش از پنجره بیرون رو نگاه کنه 🙄 بردمش نیم ساعت بیرون نگاه کرده حتی گفتم من میرم لالا نیومد رفتم به زور اوردمش گریه کرد ، شوهرم بیدار شده دادم بهش خودم رفتم دراز کشیدم
بیچاره نیم ساعت تابش داد نخوابید میگه شیر درست کن میگم بابا من اینو از شیر شب گرفتم توام هر شب تا گریه می‌کنه میگی شیر بده 😑😑😑 گفتم برو بخواب خودم باهاش بازی میکنم ، یکم کتاب خوندم براش ادا در آوردم
تا آقا رضایت داده خوابیده ، وای یعنی امشب اگه گریه کرد می‌خوام مقاومت کنم تا این تاب از سرش بیوفته 🥴🥴 سه شبه خواب ندارم امشب هم دیگه دو ساعت بیدار بود ۶نیم خوابیدیم 😐
چرا اینجوری شده ؟
نگاه کردم دندون هم در نمیاره ، شکم درد هم ندارد چون آب نعناع میدم بهش ، نمی‌دونم چرا هر شب بیدار میشه میگه تاب 😑😑😑
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۲ سالگی
مامانا میشه من و یکی از گمراهی در بیاره
من پسرم وزن تولدش ۲۶۰ بود تو ۳۶ هفته هم دنیا اومد
الان تو این سن ۲۱ ماهگی ۱۰ کیلو و ۳۰۰ هست با قد ۸۴
چه دکتر خودش چه بهداشت تا الان نگفتم وزنش کنه گفتن نرمال هست و رو نمودار داره میره بالا چه واقعا هم همینطور هست خدا رو شکر.
بعد مشکل اینجاست سر طرح یسنا داشتم با خواهرم حرف میزدم گفت به بچه های کم وزن میدن چون خودش تو مرکز بهداشت کار میکنه منی که برام سالمی بچه ام مهم بود و اینکه خدا رو شکر داره وزن طبیعی شو طی میکنه بهم میگه وزن بجه ات خیلی کمه باید ۱۳ کیلو ۱۴ کیلو باسه تو دو سال ولی امیر حسین دو کیلو وزن کم داره هر چی بهش گفتم نه دکتر نه بهداشت چیزی نگفتن میگه اگر کم نبود اسم شو برای طرح یسنا رد نمیکردن الان بهم ریخته ام 😔 یدفعه تو دلم خالی شد ذهنم کلا ریخته بهم 😔
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان لاوین مامان لاوین ۲ سالگی
این بچه ها چرا اینجورین😐
یعنی هیچکس جرات نداره بیاد خونمون یا بریم مهمونی جیغ و داد که نرید یا بمونیم آخرشم با گریه میایم خونه اصلا دلم نمیخواد کسی بیاد و بریم با این وضعیت انگارما شکنجه شون میکنیم تو خونه☹️☹️☹️☹️
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
ميگما هیچی عشقی و حسی مثل مادرو فرزندی نیست فکر نمیکردم آدم بچشو انقد دوس داشته باشه پسرم با بابابزرگش بیرون بود زنگ زده بودن ب شوهرم صدای پسرم از پشت گوشی اومدیه لحظه یه حالی شدم اصلا بدو بدو اومدم گفتم بده منم با اهورا حرف بزنم جونم ب جونش بستس🥲🥲🥲
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ماهورا مامان ماهورا ۱ سالگی
سلام عزیزان
دختر دو ساله م هروقت خانواده م رو میبینه باهاشون ارتباط برقرار میکنه میره بغلشون بازی میکنه میخنده خیلی هم باهمه ی اعضای خانواده م رابطه ش خوبه ولی با خانواده ی شوهرم به سختی ارتباط برقرار میکنه اولش چشماشو میبنده دست و پا میکوبه که بغلش نکنن یعنی باید چند ساعت بگذره تا باهاشون بازی کنه
این رفتار رو با دوستانی که رفت و آمد داریم هم داره
ممکنه علائم اوتیسم باشه؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان یاسمین مامان یاسمین ۱ سالگی
سلام مامانا ی چیزی میگم ببینید حق با منه یا ن ی برادر شوهر دارم دو تا بچه داره الان 1ساله از خانمش جدا شده بعد پدرشوهرم بچه های این برادر شوهرمو خیلی دوست داره چند روز پیش رفتیم خونه پدر شوهرم پسر برادر شوهرم داشت با دخترم بازی می‌کرد پسره 7سالشه بعد دخترم میخواست بوسش کنه پسره نمیزاشت گریه کرد بعد پدر شوهرم ب دخترم با ی لحن بدی میگفت چکار داری بچمو ب بچم دست نزن برو پیش مامانت انقد ناراحت شدم رفتم دخترمو بغل کردم آوردم ب مادر شوهرم گفتم من این بچرو از خونه بابام آوردم اینطوری رفتار میکنه خیلی ناراحت شدم ب شوهرم گفتم دیگه پامو خونه بابای بی‌شعورت نمیزارم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر