۱۱ پاسخ

انشالله به حق این شبای عزیز هر چ زودتر سلامتیشو به دست بیاره مامانتو تنها نذارین میدونم واسه شما هم سخته ولی واسه اون خیلی سخت تره🥺

مشکلش چیه مگه
لابد دکتر نیاز دیده که خواسته بستری بشه یکم تحمل کنید دورش بگذره انشالا زودتر خوب بشه

کارخوبی کردید برای سلامتیش واجب بود بستری بشه

قربونت بشم عزیزم طبیعیه خب برادرت بیقراری کنه
ولی توروخدا شماها اینکارو نکنین
یعنی مامانت باید درک کنه وقتی بیرون بود هر روز داشت بدتر میشد مریضیش ب ضررش بود
الان اونجا بهش میرسن مراقبشن داروهاشو میدن دکتر ۲۴ ساعت بالا سرشه تحت کنترله
کم کم متوجه میشین حالش رو به بهبودی میره میگین کاش زودتر آورده بودیم
درحقش لطف کردین خدا خیرتون بده
ایشالله زود حالش بهتر میشه فداتشم

انشالله خوب میشه برمیگرده پیشتون 🥺

به این فکر کنید چند هفته دیگه حالش بهتر میشه برمیگرده پیشتون
انشالله به حق این ماه عزیز شفا پیدا کنه

وای خدایااا چقدر سخته خدا انشاالله شفاشو بده

اگر دکترا گفتن که براش بهتره خدایی نکرده بیشتر بشه ممکنه افسردگی های هاد بگیره که با جون خودش بازی کنه خیلی کار خوبی کردید شما بفکر بودید
این که بهت میگم فقط فقط یک مثال هست که بدونین چقدر بهش کمک کردید خانوم همسایمون مشکل اعصاب و روان داشت شیراز و خیلی جاها رفته بود مصرف قرص داشت دکترش گفته بود که باید بستری بشه ولی همش میگفتن زشته مردم حرفمون میزنم خودش نمیرفته متاسفانه پارسال شدید شد و .... الان همسرش و ۳ تا بچه موندن یه دختر کوچولو داشت ای کاش که مثل شما درمان کرده بود الان حالش خوب بود
خدا به شما قدرت و روحیه بالا بده و شفای زود برادرتون زیر سایه امام‌زمان انشالله زود خوب میشه

الهی زودتر شفا پیدا کنه اعصاب ادما خیلی بهم ریخته خیلی خرابه اوضاع

ان شاء الله خدا خودش شفا بده عزیزم

چجور متوجه شدین نیاز ب بستری داره؟

سوال های مرتبط

مامان 🌺فاطمه خانم🌺 مامان 🌺فاطمه خانم🌺 ۲ سالگی
سلام مامان گلیا
خوبید؟
آقا من الان تو دوره پی ام اسم بعد غروب با ماشین منو همسرمو بچم رسیدیم دم در شوهرم پیاده شد در پارکینگو باز کنه(در به سمت بیرون باز میشه) دخرمم زور زور که پیاده شم
خلاصه بهش گفتم همینجا پیش ماشین بمون تا مامانم پیاده بشه دوید سمت خیابون دویدم گرفتمش چادرم افتاد از سرم اومدم چادرمو درست کنم دوید سمت در خونه یعنی خدا رحم کرد شوهرم درو نکوبوند تو صورتش وای خیلی بد بود
بعدم که دیدش بم گفت خاک تو سرت نمیتونی یه بچه رو بگیری
وای یعنی انقدر عصبانی شدم (در حالت عادی اینطور نمیشه) اما وقتی اومدیم خونه برای اولین بار سر دخترم داد زدم
خیلی هم صدام بلند نبود اما اونقدری بود که دخترم ترسید و از ترس صدام خودشو محکم میچسبوند بغلم الهی براش بمیرم.... خدا لعنتم کنه که سرش دا. زدم به خدا خیلی پشیمونم همینطور دارم گریه میکنم فقط اون صحنه یادم میاد که با چشمای گرد دوید تو بغلم و گفت ترسیدم ترسیدم مامان
تو رو خدا یه چی بگید آروم شم
یه چی بگید دلم اروم شه
وای خدااا
الان خوابیده من دارم گریه میکنم