خونه‌ رو که جا به جا کردیم سر خیابونمون خانه بازیه دیشب میخواستم برم بیرون هییت ببینم ولی چون هوا خیلی آلوده بود نمیتونستم بچمو تو اون‌هوا بچرخونم و تصمیم گرفتم بذارم پیش مادرشوهرم خودم برم بیرون بعدش هرکااااری کردم دلم نیومد اول شازده رو بردم خانه بازی یک ساعت و نیم بازی کرد بعد بردم خونه مادرشوهرم غذا دادم خوابوندمش و رفتم🫠🤌

چیه این مادررر شدن که ادم واسه یک ساعت تنها گذاشتن بچه این همه عذاب وجدان میگیره
باورتون میشه با اینکه همه اینکارا رو کردم بازم عذاب وجدان گرفتم که تنهاش گذاشتم😐😥

من تا حالا ب جز مامانم ب هیچکس ندادمش
وقتی هم اونجا میذارمش انقد خیالم راحته ک عذاب وجدان نمیگیرم
واقعا هم بیشتر بهش خوش میگذره پیش مامان بابام
هم خیلی بهشون وابستس
هم اینکه مامانم هزار برابر بهتر و بیشتر من مراقب بچم هست

من دلم ب حال اونی ک نگه میداره میسوزه

آره منم همینجوریم چون بچم خوب غذا نمیخوره خودم هرطور شده یکم غذا میدم بهش فقطم من غذا میدم خوب میخوره
یه جا میرم بعضی وقتا پیش مامانم یا مادرشوهرم میذارم فکر میکنم به بچم نرسیدم خوب غذا نخورده عذاب وجدان میگیرم هی زنگ میزنم ببینم خوبه یا چیزی خورده

منی که حتی یه ده دقیقه هم جایی نذاشتمش که خودم نباشم😐😕

من حقیقتا عذاب وجدان نمی‌گیرم و خوشحالم میشم🤣🤣🤣🤣

منم گذاشتمش پیش خاهرم رفتم🥲همش دلم پیشش بود

منم هرجا برم تند تند کارامو میکنم برمیگردم خونه دلم براش تنگ میشه🥲

والا من عذاب وجدان نمیگیرم 😂😂😂😂😂از خدامه یکی نگهش داره

آره واقعا ، مامانم همیشه بهمون میگفت بذار مادر بشید اونوقت می‌فهمید، حالا به حرفش رسیدم