دیروز داییم و زنداییم سر موضوعی بد دعوا کردن مامانم هم مریضه استرس بگیره از هوش میره ماماانم مریض شد من بار اولم بود دیذم ترسیدم جیغ زدم مامانمم بستری بود چون پدرم نذری داش تاسوعا هی میرفت میومد ی حرفی میپروند ک مرخص بشه مامانم با رضایت شخصی مرخص شد چون مامانمم کار میکنه استرس گرفته بود پدرم ک نکنه بگن دیگه نیا به خاطر خودش ک پول میاره مامانم بعد بع هوش اومدن مامانم پسرم گریه میکرد از سر و صدا ها اونو اروم میکردم خودمم ترسیده بودم از اون ور پدرم میگه پاشو چایی بریز ببینم ماهم خونه مادربزرگم بودیم گفتم نمیدونم کجاس میدید بچه پیشمه گریه میکنه بعد سرچایی یه بحثی کردیم گف دیگه بامن حرف نزن پیش اونهمه ادم گفتم. نمیزنم یه فوش رکیکی داد منم گفتم چه روز خوبی برا من درس کردی چون دوتا زن داره همشونو تو ی خونه 60 متری نگه میداره اونقد اخلاقش بده که مجبثر شدم مجرد بودنی برم خونه مادربزرگم بمونم اونقد منو میزد که از هوش میرفتم هربار گریه میکردم دیگه بماند چ روزایی برام ساخت حالا میخوام بدونم واقعا من حق دارم یا نه

۶ پاسخ

اینم بگم مامانمم اونقد کتک زده ک اونجور شده مامانم لایک کنید بالا بمونه

من پدرم مثل پدر تو نیست ولی فرقی با اون نداره
من الان نزدیک ۶ماه باهاش حرف زدم
بعضیا واقعا لیاقت بابا بودن رو ندارن

حاالا نذرش برای چیه؟ زن سوم بگیره؟

قلبم درد گرفت دختر 😢

چرا میری خونش؟
خب مامانتو هرچندوقت بیار پیشت چندروز نگهش داره

من بودم نمیرفتم مگه دیوانم ،حالا نذرش اینجورقبوله؟

سوال های مرتبط

مامان باران و کیان مامان باران و کیان ۲ سالگی
مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 ۲ سالگی
سلام خانما دارم دیوونه میشم 😢 عموی بچم یه ساعتی میشه پسرم رو آورده پیش من بعد مامانم میخواست بوسش کنه پسرم نمیذاشت برگشت به مامانم یه حرف خیلی بد زد اعصابم انقد خورد شد برگشتم یه سیلی زدم بهش خیلی گریه کرد خودمم گریه کردم اون بی شرفا یادش دادن خودشون فقط با فحش با همدیگه حرف میزدن عاشق اینم بودن بچه هم از این حرفا یاد بگیره شوهر بی شرفم کلا به مادرش به شوخی اینا فحشای زشت میداد کلا ناموسی
حالا دارم اون حرفا رو از پسرم میشنوم بعد یکم پیش دوباره باز همون حرف زشت رو تکرار کرد بازم به مامانم گفت روی دستش زدم می‌دونم تنبیه بدنی جواب نمیده توروخدا یه راهکار بدین بچه رو چیکار کنم از یادش بره سنش کمه متوجه نمیشه. اون موقع ها میگفتم به بچه این حرفا رو یاد ندین لج میکردن با من علاوه بر این یدونه هم 👍🏼 با این انگشت شست میگن بیا
اونو هم یادش دادن ... تازه بچم به مامان و بابام می‌گفت مامانی و بابایی یادش دادن حالا اسم پدر و مادرم رو میگه من با این بی وجودا چیکار کنم گفتم طلاق میگیرم راحت میشم از دست فحشاش و کتکاش حالا پسر خودمم داره شبیهش میشه با زن برادرش در ارتباطم البته نه که همیشه حرف بزنیما در حد خیلی کم بنظرتون بهشون بگم که یادش ندن؟ آخه می‌دونم بازم لج میکنن
مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
سلام مامانا من بچمو وقتی میبرم خونه مامانم داداشم و برادرم راحت جلوی بچم سیگار میکشن تا اینکه چندروز اونجا بودم دیدم پسرم ته سیگار پیدا کرده و داره میخوره و میکنه توی دهنش تا ی چیزی میگم میگن که بزرگ میشه دست بقیه میبینه .باور کنید از عیدی نرفتم تا اینکه چندروز پیش رفتم و چندروز موندم چون راه خونمون دوره و ی شوهرم هم سرکاره ‌. به نظرتون چیکار کنم با این رفتارا برم یا نه درضمن اینکه خانوادم هم اصلا به من احترامی قائل نیستن میترسم این رفتار رو یاد بچه هام بدن و اوناهم باهام همین رفتار داشته باشن به نظرتون الکی وسواس دارم یا همینجوری میشن درآینده .اصلا نمیدونم چیکار کنم برم خونه پدرم یا نه یا قطع رابطه کنم موندم خانوادم اصلا خانواده خوبی نیستن کلن نمیگن بچه ماله یکی دیگه هست خودشون صاحب بچه میشن نمیگن برای رفتن به جایی باید از مادرش اجازه بگیره باید برای خوردن ی خوراکی از مادرش اجازه بکیره همه جور خوراکی میدن میخوره غذا هم نمیخپره ی سره هم سوار موتور میبرنش بیرون تا هم میگم میگن بزرگ که شد نمیشه بکنیش توی شیشه منم میگم خوب الان عادت نکنه به این کارا بزرگی هم عادت نمیکنه داغونم داغون حایی رو ندارم برم اینجا هم موندم برم یا نه مثلا برادرم و پدرم به خودشون اجازه میدن سر اینکه بچم کفشاشو اشتباه بپوشه یا کار بدی کنه محکم دعواش کنن که بچم گریه کنه سخت میگیرن کلن الان از عیدی نرفتم الان که اومدم خونه رادمهر کلی عادت اشتباه یاد گرفته نمیدونم چیکار کنم چی غلطه چی درست چون بچم خیلی اونجا هست میترسم عادتای اشتباه ازشون یاد بگیره مثلا فوش هم یادش میدن .اصلا کلن خودشون صاحب بچه میدونن الان هم نرم خودشون میان اینجا رادمهر رو ببرن اما تا الان اجازه ندادم چون میدونم خیلی رفتارای بدی دارن با بچه