من موندم بعضیا فکر میکنن فقط باید بچه رو دنیا آورد غذا داد بزرگ بشه پس تربیت چی امشب دخترعموم اومد 3تا بچه داره یبار پارسال اومده بود دیگه من نرفتم ک نخاد بیاد وای هنوز مغزم سوت میکشه اول اینکه دخترش 3تا لیوان شربت و نوشابه و نوشیدنی ریخت رو فرش حالا بجز 4 5 تا لیوان آبی ک ریختن دخترش از وقتی اومد تا برن بالای بیست بار دخترمو زد و گریه کرد حالا تصور کنید حتی یکبار نمیگفت نکنید یا اذیت نکنید اومدم لازانیا درست کنم کل پنیرپیتزا و لازانیا رو خالی خوردن ک کم اومد بعد شام گفتم برید یه نوشیدنی بگیرید پسرش با پسرم فرستادم مغازه طبقه پایین دخترش هم رفت وقتی برگشت دخترش پلاستیک پر کرده بود از وسایل مغازه من هنگ کردم ن برا وسایلا برا اینکه پسرم اگ بخاد بره ففط چیزی ک گفتم رو برمی‌داره بعذ مامانش هیچی نگفت پوشک دخترش باز کرذ آخر سر جیش کرذ رو فرشم دیگه میخاستم منفجر بشم بعد رفتیم جلو در گف نمیدونم بچهای مردم هم همینجور فضولن یا فقط مال ما اینجورن خیلی دوس داشتم بگم ن بچهای مردم حداقل تربیت رو دارن پسر بزرگش 8سالشه دخترش 6 کوچیکه 2سال همشون برا خودشون گوشی جدا دارن داشتن میرفتن دختر 2سالش گف گوشی من بردار من دهنم باز موند

۲۱ پاسخ

انگار عقده دارن . وقتی نمی‌تونید کنترل کنید بشینید کنج خونه تون بچه داری کنید. خونه مردمو ب گند نکشید🥺🥲

اوووفففف اعصابم خورد شد چجوری تحمل کردی تو 🤦‍♀️ متنفرم از همچنین مهمونایی ،دوروبر خودمم هس متاسفانه تازه وقتی میان از سر جاشون تکونم نمیخورن 🤕

😅😅😅عزیزم حسابی خسته نباشی،

من بودم درجا سکته میکردم بخصوص وقتی جیش کرد😑😑😑😐😐 نمیدونم فاز همچین مادرا چیه میرن جایی اینقدر بیخیال بچه هاشونم

یاابلفضل زنده ای هنوز؟ من سکته کردم

وای خدا. من. الان تو تربیت. موندم انگار وقتی اینها را خواندم مغزم سوت کشید خدایا حالا من بچه هام را چجوری تربیت کنم. من برعکس همه. دختر خواهرم خیلی پر رو. و وقیحه انگار. اصلا احترام بزرگتر حالیش نیست.

نترس شانس هم دارن همونا بزرگ بشن یه بچه های خوبی بشن یه پسر همسایه داشتیم یکسره ول بود مامانش با لگد میزنه بعد الان بزرگ شده چند وقت پیش با پسرم رفتیم مسجد محل تازه افتتاح شده دیدم پیش نماز مسجد همون پسر همسایمون یعنی هنگ کردم بقران

وای بعضیا چقدر بیخیالن🤦😐 پسرم چون خیلی فضول و شیطونه کمتر میرم خونه کسی اگه برم هم مدام در حال بشین نکن هستم تا وقتی برگردیم خون خونمو میخوره

حسابی کولاک کردن😐🤣

وای.....چ بد😢

وای از تعریفت مغز منم سوت کشید

مغزم‌ سوت کشید

من اینجور مواقع بدون هیییییچ رودربایسی تذکر میدم

حالا فرش رو میخایی چکار کنی بیدادی بشوره 😏🤨🤕زحمت ها رو برا تو دارن

چیزی از خونه زندگیت مونده؟ 😂
اینا که عین سونامی بودن

عزیرم اولا خسته نباشی دوما معمولا ادمای خونسردتند تند بچه میارن
چون بهشون سخت نمیگذره
خدا. فقط صبرت بده
افرین ک حرمت فرشت رو نکه داشتی و بی احترامی نکردی

چقد پلشته یا خداااا خب مهمونی رفتنش چیه وقتی بچه ها اینقد شیطونن

بی فرهنگی موج میزنه تو این مادر بی ادب،خوب بچتو کنترل کن دیگه،شعورشو نداری بتمرگ گوشه خونت،نمیمیری به خدا😑😑

حالا من جایی میرم طفلک بچه هام اینقد محدود میکنم دست نزن نکن 😙

چندروز پیشم ما جایی دعوت بودیم ک مهمونم داشتن ی دختر داشتن همسن دخترم هی میزد تو سرو صورت دخترم من میرفتم جدا میکردم مامان باباش هیچی هیچی نمی‌گفتن دختدم دستاشو میگرفت میگفت حق نداری منو بزنی بسه آخر زد توچشم دخترم چشاش پر خون شد منم با مامان و باباش دعوام شد دیگه زدم ب سیم آخر

انشالله بچه های خودمون درست تربیت کنیم
من بودم تذکر میدادم بهش

سوال های مرتبط

مامان دو تا کیوت👶❤️ مامان دو تا کیوت👶❤️ ۵ سالگی
خوشبحالتون اگه با خانواده شوهر زندگی نمی‌کنین احساس مالکیت تمام دارن رو بچه انگار مثلا اونا صاحب بچه ان تا ی ذره صدای گریه بچه می‌شنون فوری زنگ میزنع میگه شما چکار میکنید با بچه که گریه میکنه؟دارین شکنجش میدین؟ حالا جمع می‌بنده ولی منظورش با کنه همین الان زنگ زده که چخبره چرا گریه می‌کنه بعد پسرم با گریه منو صدا میزد اون از پشت گوشی میگه براچی بچه میگه یواشتر😑😑😑😑درصورتیکه پسرم داشت گریه میکرد هی صدام میزد ینی هر دفعه دلم میخواد بگم بتوچه به شماها مربوط نیست تو همه امورات بچه دخالت میکنند چرا شورت بچه تنگه زیر این لباسش زیر پوش تنش کن.چزا بچه رو لخت می‌فرستی پایین.میگه شما حق تونه که با سرما خوردن بچه اذیت بشین شما بچه رو سرما میدین بچه پارسال مریض شد اصرار داشت که منم میام جای دکتر بچه اومدم تو اتاق دکتر(دکتر از اشناهاشون بود)هی جلوی دکتره می‌گفت یک مادر پدر بی‌خیالی داره اگه ما به فکر بچه نباشیم نمیارن بچرو دکتر😐 حیف ک رابطمون خوبه و گرنه میدونستم چطور جوابشو بدم هر دفعه سکوت کردم همسایمون خیاطی داره باهاش رفتیم لباس بدوزم موقع اندازه گیری سینه جلوی همه همسایه هامون گفت چقدر هم سینه داره که سینه هاشو اندازه میگیری( چون من سینه هام خیلی کوچیکه همیشه از بعد ازدواجم با خواهر شوهرم بهم میگفت سینه نداری) اینقدر اون لحظه دلم شکست من حد نداشت خودش سینه هاش افتاده رو شکمش تا به لباس پوشیدن بچه گیر میده تا یک ذره لباسش کثیف میشه میگه چ لباساش کثیفه. موقعیکه بچه مریضه عمدا سوال پیچم می‌کنه که چ ساعت هایی به بچه دارو دادی میخواد بفهمه سر موقع میدم یا نه ینی اینقدر حرف دارم برا گفتن بچمو لوس کردن از بس که بهش رو دادن بخدا تربیت بچم از دستم خارج شده