۲۳ پاسخ

تف به هرچی مادرشوهر کفتاره ری دم پس کلشون🐄

من نمی‌فهمم چرا خونواده شوهر همش دنبال اینن ک بچه ما به کی رفته قیافش

چرا این خانواده شوهر خفه نمیشن
تا کی میخوان زر بزنن و ما قهوه ایشون کنیم
چرا هرچقدر میخورن💩 سیر نمیشن

آفرین بر تو

اخ که انقدر بدم میاد ازاین حرفای چرت پرت خانواده شوهر دنبال چی میگردن نمیدونم بخدا واقعا شعور چیز خوبیه نمیدونن یک مادر انقدر سختی کشیده دلش میشکنه خوب حالا خودشونم زن هستن خدا چنان پس کله همچین ادما میزنه که ندونن از کجا خوردن

واقعا مرض دارن بعضی هاشون مادرشوهر منم چپ راست میره یه چیزی میگه همش

خوب گفتی

جلو اینجور مادر شوهر باید کم نیاری خوب گفتی آفرین

واقعا من نمیدونم اینا به این مادرشوعرا چه ربطی داره مادرشوهرمن انگار بازرسه انقدربدم میاد بهم پیله میشه چرا ازین سینه بیشتردادی ازون کمتر میگم نه شما ندیدین ازون یکی ام دادم میگه نه من هروقت دیدم ازهمین دادی یکی نیست بهش بگه آخه بتو چه ربطی داره من دلم میخواد فقط از یکی بدم اصلا

بهش بگوشماشیرندادی به بچه هات واسه اینکه مدل سینه هات خراب نشن مادری نکردی برابچه هات بزارک و ن ش بسوزه

عزیزم خدا لعنتشون کنه شوهرم میره پایین میگه من سینمو نزاشتم دهن دخترم ک خشک بشه دیگ اینا روانیم کردن بچه ریزه بعد دوتا خاهر شوهر دارم بزاری رو هم قدشون اندازه من نمیشه من ۱۷۰ قدمه تازه ۱۰ کیلو کمم کردم ۸۸ هستم نمیدونم پ بهشون بگم دلم خنک شه گیر شوهرم افتادم ی مشت آدم عوضین و پشت سر همه حرف میزنن پیش من غیبت عروسای دیگ پیش اونا غیبت من ی جوری رفتار میکنن انگاری اصلا ازشون نیست

من ۲ تا بچه هام چشماشون قهوه ای تیرست بعد این دخترم که تازه به دنیا اومده چشماش مثل خودم روشنه
بعد مادرشوهرم هی میگه وای این چشماش به کی رفته بعد وقتی یکی بهش میگه به مامانش رفته نمیدونم چرا محل نمیزاره و تا حالا یکبار تایید نکرده😂

یه بار بگو تو هم شیرخودتو میدادی اینجوری نمیگفتی 😂👌🏻

بگو توی مهمونی همه مثل تو نیس که بره تووووو کوووووچه‌ی این و اون😩

خوب چرا به شوهرت نمی گی جوابشو بده
بادعوا نه ها به شکل دردل کردن اصلا برو به همسرت بگو توازمن بدت میاد سینه هام بدشده اگه گفت نه واین حرفا چیه بگو مامان میگه هیکلت بد شده شوهرت ولت میکنه میره .
اون موقع وایسا کنار ببین شوهرت چه میکنه😄😄
منکه سرشیر دادن ودخالت توبچه داری همین کارو میکنم اینطوری نه من حرفی زدم که ازم دلخور بشن ازاونطرف شوهرم جوابشونو کامل میده وحالشونومیگیره

من نفهمیدم😐

عزیزم مجبوری سینه تو درمیاری پیشش بزو اتاقی جایی بزار کم زر زر بزنه

ای گل گفتی بهش منم همش میگه ریزه ولی اینکارم منم میگم به خودت رفته تا ته کونش بسوزه

اخییییش خوبش کردی دلم خنک شد

اهمیت نده
برای مهم نباشه
خودتو بزن به بی‌خیالی تا بسوزه

امان از دست این مادرشوهرا😐😐
بگو به تو چه آخه چطوریه تو چرا حرص میخوری😑

خوب کردی 😂😂

خوب گفتی بهش

سوال های مرتبط

مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو ۳ ماهگی
چند روز پیش مادرشوهر خواهرشوهرم اومده بود خونه مادرشوهرم
بعد به من میگه شیر خشک میدی به بچت
شیر خشک مغز بچه رو کند میکنه
منم گفتم شیر خشک ویتامین هایی داره که شیر مادرنداره برگشته میگه نه شیر مادر خوبه (انگار من خودم خواستم شیر خشک بدم 😐)
بعد ساعت ۹شب بود پخترم تازه بیدار شده بود مادرشوهرم هم داشت تکونش میداد بخوابونه منم گفتم تکونش نده مامان میخوابه شب خوابش نمیاد
از اون طرف مادرشوهر خواهرشوم میگه تو این ادم بزرگ کردی بچه هر وقت خواست بیدار میشه هر وقت خواست ‌پامیشه (خب دخترم تازه بیدار شده بود 😐)
منم گفتم شب اذیت میکنه گفت وااا مادر شدی برا چی شب بیداری باید بکشی
وظیفته منم گفتم وظیفه من تنظیم کردن خواب بچمه بعد رفتم اتاق نیومدم بیرون تا رفت
مادرشوهر خودم هم زود از اون حمایت میکرد
کی میخوان تو کار و تربیت فرزاندانمون دخالت نکنن
جاریم هم میگه ول کن اینا بچه منم خراب کردن نزاشتن خوب تربیت کنم

والا من نمیزارم اون جوری بشه من به عنوان یه مادر تربیت بچمو خراب نمیکنم
م
بعضی وقتا یه جوری رفتار میکنه مادرشوهرم انگار اون دخترمو زاییده

پیش همه میگه انقدر میترسم معصومه حواسش نباشه بچه رو خفه کنه یعنی چیییی نکنه دخترم بچه اونه خبر ندارم

خودشم به بچه سه ماهه همش میگه مامان نمیاره من تورو ببینم چرا نمیزاره
درحالی سه روز یبار میرم
شبا که میریم خونمون به شوهرم میگه چرا میری نرو


خودشم میگه به هیچ کس ربط نداره من دوس دارم نوه هام بی ادب باشه
همشونو بی ادب تربیت میکنم
اخه جاری بزرگم میگه چرا بچه منو خراب کردی برا همین این رو گفت😂
مامان نی نی ناز 💙 مامان نی نی ناز 💙 ۵ ماهگی
سلام ، امروز یه اتفاقی افتاد 😐😂 بعد کلی ماجرا بچه داری و شیردهی تازه خوابم برده بود که آقا ( شوهرم ) بعد از یه خواب زیبا و عمیق بدون اینکه حتی با گریه بچه سرش برگردونه نگاه کنه ، از خواب بیدار شد هیچی منم نوزادم تو بغلم گرفته بودم و سینه مو گذاشته بودم دهنش دراز کشیده خواب بودم اومد چسبید بع من شروع کرد برا رابطه من کشیدم کنار گفتم کنار بچه آخه نمیشه نکن ، نورادمم همون موقع هی موک میزد بع سینه شیر میخورد تا در میاوردم گریه میشد اینم ولکن نبود، میخواست همونجا من بچه شیر بدم اونم کارش بکنه گفتم بچه تو بغلمه شیر میخواد کنار بچه نمیشه گناه. داره چندشه ، باز گذاشتمش زمین دیدم گریه شد گفتم اجازه بده من شیرش بدم سیر بشه خوابش کنم میریم اتاق هیچی بلند شد قهر کرد گفت نمی‌خوام گفتم خب بچه رو خواب میکنم راحت میریم اتاق گفت نه من می‌خوام برم با دوستام گردش بریم تو طبیعت امروز گفتم باشه برو ، قهر کرد جمغ‌کرد رفت 😂😂به جا اینکه زن و بچش ببره گردش با رفیق‌اش میره منم تو دلم گفتم به درک که قهر کردی از خدام بود ولکن بشه بدم اومده از رابطه 🤢