تقریبا چن روز پیش پناهو گذاشتم پیش مامانم ک برم ببرون کارداشتم یهو ی دختره دیدم ی پتو توش بچه دستشه هواهم گرم بود ولی نزدیک شب بود کنارش رفتم گفتم پتو رو بزن کنار ببینمش گف چرا؟گفتم آخه بچه زیاد دوست دارم بعد زد کنار گفتم آخی چرا انق گرم گیریش کردی آخه گف همینجوری گفتم اسمش چیه گفت پناه گفتم عه اسم دختر منم پناهه گفت مگ تو دختر دتری گفتم آره بهم نمیاد گفت نه گفتم چن ماهشه گف تقریبا س ماهش داره تموم میشه ب ه تو چهار گفتم عه دختر منم داره س ماهش میشه گفتم چند اسفند دنیا اومده گفت دوازده گفتم عه منم دوازده دوازده دخترم دنیا اومده بچه هامون اسمش پناه بود و توی تاریخ بدنیا اومده بودن و من اتفاقی رفتم پیشس گفتم بچتو ببینم برام خیلی جالب بود این تفاهم براتون تاحالا اتفاق افتاده😁✨️

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط