۱۱ پاسخ

مامان منم ۷ تا بچه داره همه شیر به شیر
توی شهر غریب مارو بدنیا اورد و بزرگ کرد
بابام بود اما مامانم میگه همیشه سرکار بود و توی بچه داری اصلا کمک نمیکرد
واقعا قدردانشم
خیلی سخته وقتی فکرشو میکنم

عزیزم منم بزرگترین دردم اینه ک از مامانم دورم

وای نگو منم دارم از سردرد میمیرم

مامان نلین جون خدا پدرتو بیامرزه
مادرتم برات نگه داره
واقعا مادرتون باغیرت بوده و هست

آنتی بیوتیک بگیره سریع خوب میشه ایشالله

خدا مادرتو برات نگهداره واقعا چجوری تونستن مامان منم خیلی عذاب کشیدم سن ۱۲ازدواج کرد ۱۳بچه دار شد از وقتی دوقلوها دنیا اومدن بیشتر قدردانشم

اتفاقا من میخام یکی دیگه بیارم بااینکخ اوضاع مالی اعصاب یکم افتضاحه. دوتا بشن همبازی میشن بهتر بزرگ میشن پشت هم هستن

سلام عزیزم اگر میتونی چای بابونه دم کن بخور هم آرامش بخشه و هم مسکن.زودی همه چیز درست میشه قوی باش

عزززیزم خدابهت توان بده واقعا..آخ آخ منم همه حسرتم اینه کاش نزدیک مادرم بودم و می‌تونستم الان کمک حالش باشم حداقل..

زندگی‌ الانوبا قدیم‌خیلی فرق داره اونا جسمی زیاد کار میکردن ولی روجا راحت بودن من‌الان با همسرم و دخترم ۷۰۰_۸۰۰کیلومتر دورتر از همه خانواده و فامیلیم بچه ام‌حتی یه ربع پیش کسی جز خودمون نیست ولی من خودم تو یه کوچه بودم که مادربزرگ عمه و خاله و دختر عموی بابام و چند تا فامیل دور دیگه بودن یه عالمه بچه بودیم مامانم کارش خیلی زیاد بود ولی اینطور نبود من یسره بهش چسبیده باشم با دختر خاله و دختر عمه که بزرگ تر از ما بودن مشغول بودیم ولی الان بچه من جز من و باباش کسی رو نداره حتی تفریح هم بریم‌باز یه دقیقه نیست با کسی بازی کنه این خیلی اذیت میکنه هر چند ماه یه بار هم بریم پیش خانواده بلد نیست که ارتباط بگیره تا راه بیوفته باهاشون‌بازی یه هفته ده روز شده باید برگردیم بماند آب و هواش عوض میشه مریض میشه و ...

اره بخداخیلی سختهه منم دومی هس خیلی پیروعصبی وشکسته شدم ازبس این دوسال چالش وسختی ودندون ویروس ویبوست واسهال،... حرفم نمیزنن ک لاقل بفهمیم چشونه خداکمک کنه زودبزرگ بشن برای من ک زمان نمیگذره واقعا سخته مخصوصا خدای نکرده مریض میشه داغونم

اتفاقا امروز که امیرحسین خواب بود با ی ذهن مشغول ک درگیر بودم داشتم فک میکردم ک بچم چقد تنها و بی کس تو شهر غریب پدر مادر همسرم ک فوت شدن خانواده خودمم ک ۵ ۶ ساعت فاصله باهامون دارن گاهی اوقات انقد خستم و نیاز کمک دارم میگم خدایا ب کی بگم کجا ببرم امیرحسین چند ساعت ک مغزم آروم بگیره
یکی از دلایل ک دیگه بچه نمیخام همین تنهایی و دور از خانواده فقد خودمون ک تو شرایطش هستیم میتونیم درک کنیم چقد سخت و دردناک

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۲ سالگی
طبق تاپیک قبلی بیایند بگید اگه جای من بودین چیکار میکردین میذاشتین یه بچه دیگه گیرتون بیاد یا نه
ما خونه از خودمون داریم ماشینم داریم
وضع مالیمون در مجموع بد نیست
شوهرم چون کارش پروژه ایه فعلا بیکاره تا پروژه جدید بگیره ولی مشکل مالی نداریم
الان که بیکاره ماهی 17 تومن درامد و داریم سرکار بره حداقل 40 تومن
ولی خب نه توی بچه داری نه کاره خونه اصلا کمک نمیکنه
خودمم بعضی وقتا واقعا اعصابم نمیکشه چون دخترم همش حوصلش سر میره و نق میزنه باید هر روز از خونه ببرمش بیرون پارک ببرمش خونه مامانم ببرمش هر روزمیخواد بره حموم میگم اگه من باردار بشم و یه بچه دیگه بیاد کی به دخترم رسیدگی کنه حالا درسته مامانم هست خیلی هم بهم کمک میکنه خونشونم بهم نزدیکه ولی‌خب بازم نمیشه همیشه رو مامانم حساب کنم که
الانم شوهرم میگه من سنم داره میره بالا بیا یه بچه دیگه بیاریم الان ۴۰ سالشه خودمم ۳۳ سالمه سن خودمم داره میره بالا البته
خودمم خیلی دلم یه بچه دیگه میخواد چون دخترم خیلی تنهاست نه دختر عمو داره نه دختر عمه نه دختر خاله نه دختر دایی میگم بچم تنها تو این دنیا چیکار کنه
حداقل یه خواهر یا برادر داشته باشه
در کل تو دوراهیه بدی گیر کردم🥲