من ترجیح میدم خودم کارامو کنم بعدا هزار جور منت میزارن
ادمی که خودش مستقله اصلا نمیتونه ادا در بیاره والا منم همینم بدم میاد اونجوریم باشم همیشه میگم خودم میتونم
هعی با انتظار داشتن خود ادم اذیت میشه باید پیشونی بلند داشته باشی که نداشتیم
همینکه خودت میتونی کاراتو بکنی هزار مرتبه شکر کن
من سرکلاژم و دخترم ۱۹ ماهشه بخدا نمیدونم منت کیو بکشم بیاد کمکم کنه
مامانم هرموقع زنگ بزنم میاد ولی دلم براش میسوزه اخه تا کی باید جور منو بکشه سر دخترمم رفتم ۷ ماه موندم خونشون
خیلی حس بدیه یه نفر بیاد کاراتو بکنه ادم از خجالت اب میشع
منم خیلی نیاز دارم کسی کمک حالم باشه ولی متاسفانه خانوادم دورن خانواد شوهرم اصلا محل نمیزارن اوایل بارداریم ارزو داشتم دستپخت کسی بجز خودم بخورم ولی هشکی نبود😔
اتفاقا من اصلاااا خوشم نمیاد کسی واسم کاری بکنه
کل دوره ی بارداری هر موقع مامانم یا بقیه زنگ میزدن میگفتن غذا داری
حتی اگه نداشتم هم
به دروغ میگفتم آره
یا خودم تمیزی میکردم تا کسی نیاد خونم یه دستمال بکشه
الانم اینجوری ام با بچه ی کوچیک.
کلا خوشم از منت نمیاد
اعتقاد دارم هیچ کس بی منت کاری واسه کسی نمیکنه
دقیقااااا منم اینجوریم
من آشپزخونمو ریختم گلیم شستم پتو و هزار تا چیز دیگه هیچکس کمکم نکرد قسم خوردم ک ب کسی گمک نکنم من مادرم دیسک کمر داره و پاهام درد میکنه و اینکه داداشم مریضه باید قرص اینا رو سر وقت بخوره امیدت بخدا باشه من بخدا لباسشویی اجاق گاز همه رو تنهایی اینور اونور کردم شوهر بیچارم ساعت ۱۲میاد خونه اصن نمیتونه شام بخوره.
منم عصری گریه
من خونواده خودم و شوهرم فاصله دارند
شوهرمم سره کاره ماهی دو روز میاد
تنها تنهام
من از کار خسته نمیشم از تنهایی دلم میخواد بترکه
اینکه اگه نصف شب دردم گرفت چیکارکنم
شاغلم هستم فعلا نمیتونم خونه کسی برم
این پیامو زمانی دارم میخونم که از صبح خیلیییی دارم تلاش میکنم خونه رو نظافت کنم ولی دریغ از یک ذره مشخص بودن ...
منم چند هفته ای هست که خیلییی ذهنم درگیر این موضوعه و چقدر بابتش گریه کردم... از این جهت که چقدر تنهام ، چقدر نیاز دارم حتی شده به دروغ یه نفر تعارف بزنه کاری نداری ؟ کمک نمیخوای؟
خواهرشوهرم باردار که شد نه ماهشو خونه پدرش بود ، الان واکنش اونا به من چیه؟
ما غذا درست میکنیم میایم خونت!!
مثلاً میخوان لطف کنن درحقم!
نمیگن که مهمونی فقط برنج بار گذاشتن نیست
از طرفی ام مامانم کلاااا کاری به کارم نداره
درضمن خواهری ام ندارم که حتی بهش رو بزنم که بیاد کمکم ...
واقعا فکر میکردم فقط منم که دلم به حال خودم میسوزه...
چند روزه خیلی نیاز دارم بابت این موضوع با کسی حرف بزنم که منو بفهمه و درکم کنه و قضاوت نکنه ! ❤️🩹
یادتون باشه کاری به کسی انجام دادین بدون توقع باشه تا خودتون اذیت نشین.
منم تو گرفتاری و مریضی و بارداری همه بودم، وقتی ام برا بار دوم باردار شدم همچنان ازم توقع داشتن،
برا زایمانمم هیچکس نیست خودمم و شوهرم حتی تو بیمارستانم تنهام میدونم کسی سراغی نمیگیره یا تعارف نمیکنه بیایم پیشت
این روزها میگذره الان حکمت خدا رو فهمیدم ک چرا بهم دوتا دختر داره🤗
خودتونو ناراحت نکنین کاری به کسی انجام دادین دلی باشه حتی خانوادتون توقع جبران نداشته باشین...
ولله الان ما ناز نداریم هزار جور حرف از خانواده شوهر میشنوژم ولی خانواده خودم هوامو دارن اونروز مادر شوهرم ۱۵ نفر مهمون ریخت سرم
من چه دلی دارم مادرم اصلا نمیگه من هستم فقط هرچی خواهر بزرگ ترم بگه حرف همونه حتی فکر نکنم موقع زایمان مادرم یا خواهرم بیاند این دوره زمونه دعا میکنم هرکس مثل من هست محتاج کسی نشه من همین یک ساعت پیش بحال خودم گریه کردم که این چه شانسی من دارم که مادر خواهرم مثل غریبه ها باهام رفتار میکند
من زیاد کسی و ندارم ولی تا قبل اینک شوهرم بیاد خودم همه کارامو میکنم ولی شوهرم میاد یا بعضی روزا خونس یا حوصله ندارم بااینک سختم نیست مثلا میگیم اینو بده تو جارو بکش نمیدونم ادا اصول درمیارم مگ چن بار میخوام بچه دنیا بیارم نازمو بکشه همین یه باره منم ناز میکنم حتی رفته بودیم خونه مادرشوهرم شوهرم گفته بود دنیا نباید زیاد خم و راست شه کار کنه مادرشوهرمم میگفت تو فقط استراحت کن رااااحتممم بخدا انق خوش میگذره گاهی تو دلم میگم کاش هرسال یدونه بیارم فقط بخورم بخوابم عشق و حال کسیم گیر نمیده بهم😐😂
اخ اخ پس من تنها نیستم
منم دقیقا از همین چیزها ناراحتم و گله دارم ولی فقط تو تنهایی خودم و هیچوقت به روم نمیارم
جاریم باردار بود مادرشوهرم کلی براش غذا اینا درست میکرد میفرستاد یا همش دعوتشون میکرد اما واسه من با اینکه شاغلم و دیابت بارداری دارم و خیلی دارم اذیت میشم از این خبرها نیست و تازه کلی هم ازم توقع دارن
مادر خودمم خونمون یکم فاصله داره اما با این حال به قول شما یبار نشده بیان و بگن کاری داری نداری درحالیکه واسه خواهرم چون خونشون طبقه پایین مامانم بود کل کارهاش با مامانم بود و توی چند ماه بارداری اصلا کار خونه انجام نداد و همه رو مامانم انجام میداد و حتی بیشتر وقتا آشپزی هم میکرد و باقی روزها هم شوهرش آشپزی میکرد ولی منه بیچاره حتی شوهرمم هوامو نداره
من خواهرم سه تا زایمانش همراش بودم سرهرکدوم تا بیست روز کنارش الان ک من حاملم حتی حالمم نمیپرسه
من سر پسرم سزارین شدم بعد دو روز درد طبیعی کشیدن وقتی اومدم خونه از همون روز کارامو کردم چون مجبور بودم خانوادم اصلا کمک نکردن این سری هم باز میخوام خودم ب کارام برسم
منم همینم گلم.. من از اول کارامو خودم انجام دادم ب کسی چیزی نگفتم...
موقع گرفتاری و حال بدی بقیه بودم
الان کسی حالمو نمیپرسه
من اوایل واقعا حالم بد بود خیلی...
منم همینم سربچه اولم تمام کارامو خودم کردم تا لحظه زایمان مادرشوهرم طبقه پایینه مادرم هم خونه روبه روم
هیچ کار نیومدن برام انجام بدن
سراین یکی هم الان دیگه 9ماهه ام
هیچکدوم نگفتن بیایم کمکت خودم همه کارمیکنم
واقعا حق بود چقدر آدم دوست داره یکی کمکش باشه ولی همه فکر کنن از پس خودت بر میای
به مامانت گلگی کن
چقد حرف دل منو زدی اشکم دراومد😔
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.