در نهایت ک اومدیم بخش بستری مامان و همسرم رو دیدم و بعدش که اصن درد نداشتم و پمپ درد واقعا شفابخشه 😀 حتی نیاز به مسکن و شیاف نشد فقط فقطططط این سوند باز رو مخم بود و بالاخره 11 صبح ک عمل شدم 11 شب اومدن سوند رو کشیدن و نفس راحت کشیدمممم و مامانم کمک کرد پاشم بریم دشویی از تخت ک اومدم پایین گوشه سمت چپ شکمم کنار بخیه اندازه 2 بند انگشت بشدت درد میکرد بجز اون درد دیگ ای نداشتم پرسیدم گفتن دستگاه ساکشن اونجا رو میکشه برا اونه اون شب خم راه میرفتم ولی فرداش راست شدم 😺 برای بیمارستان شورت یبار مصرف من دوتا لازمم شد و پوشک بچه سایز بزرگ حتما ببرین چون نوار بهداشتی جواب نیس از پشت شاید نشتی بده من یه قطره هم خون لباسمو یا روتختیمو کثیف نکرد دوتا پوشک بزرگ میزاشتم و برای دفع فردای عمل ک تا دفع مدفوع نباشه اجازه مرخصی نمیدن شیاف بیزاکودیل با شربت لاکتولوز رو من جواب بود و شب هم بعد ناشتایی قبل و بعد عمل فقط سوپ خورده بودم و کمی کباب 😀 درباره بچه هم شاید زیاد گریه کنه نگران نشین چون شیرتون کمه شب اول واسه اون تخت بغلی من آب قند دادن تا ساکت شد ولی ما ندادیم برای بچه هم دستمال خشک کن پوشک سایز صفر و زیر انداز تعویض یادتون نره ببرین

۱۱ پاسخ

تو اینجور دخالت ها ک بیجا باشه همسرت باید دست بکار بشه والا تو حریفشون نمیشی🤣

اصلا هم سخت نیس.خودت این چند روز روبراه میشی.انشالله رفتی خونت خودت کارنی نی رو انجام بده کمک نگاه از مادرشوهرت ک بخاد بیاد دخالت کنه.هر جا هم گیر کردی از مامانت بپرس

بچه اولته؟؟؟؟من بچه سومم.اگه ده تا دیگه بچه بیارم باز میگم فقط سزاااااارین

مرسی عزیزم ک جواب دادی.دیگه اون یه ذره درد طبیعیه اگه نباشه باز سال بعد این موقع حامله ایم🤣🤣

مامانای گل
عکس و ماهگرد آتلیه ای اونم آنلاین واسه نی نیاتون میخواید ؟
تاپیک آخرم 😍
مطمئنا به دردتون میخوره
✅تم بارداری
تولد
ماه‌گرد
نوروزی یلدا و...

اومدی خونه هم درد نداشتی دیگه؟؟؟؟

به سلامتی مبارک باشه

چند کیلو بود ک پوشک صفر میبستی؟؟؟
شورت یبار مصرف سرجی فیکس بخرم؟؟

از پمپ درد راضی بودی پ.اخه دو دل بودم من.و اینکه مبارکت باشه عزیزم 🥰🥰

قدم نو رسیده مبارک عزیزم

خداروشکر ک بسلامتی فارغ شدین عزیزم مرسی از اطلاعاتت منک خیلی استرس زایمان ودارم منم سزارینی ام

سوال های مرتبط

مامان آرسام🥹❤️ مامان آرسام🥹❤️ ۱ ماهگی
پارت چهارم
بعدش حین عمل واسم ماسک اکسیژن گذاشتن چون یکم فشارم افت کرد و نفس تنگی داشتم یکم هم حالت تهوع داشتم ک تا اینو گفتم سریع یه چی تزریق کرد آروم شدم یه حالت خواب آلودگی داشتم دکتر بخیه های داخل رو زد و بخیه هام هم لیزری هست اصلن نیاز ب کشیدن نداره بعدش بچه رو بردنش لباس تنش کنن آزمایشی چیزی بگیرن منم منتقل کردن ب ریکاوری یه ساعتی اونجا بودم ۶ بار ماساژ شکم دادن یکم خاب رفتم این وسط بعدش حس بدنم برگشت دردی نداشتم فقط یکم درد پریودی داشتم ک اونم بخاطر این هست ک رحم داره جم میشه و ب حالت اول برمیگرده بره سر جاش ولی یکی بود سزارین بود ناله می‌کرد درد داشت ولی من فقط یکم درد پریودی داشتم بعد اومدن منو منتقل کنن ب بخش از این تخت ب اون تخت فقط دستمو گرفتن خودم حرکت کردم و جابه جا شدم یکم زیر دلم درد میکرد ولی تحمل داشتم. و درد شدید نبود راستی میخاستم پمپ درد بگیرم ولی وقتی تو ریکاوری بودم دیدم درد هام اصلن در اون حد نیس ک بخام پمپ بگیرم و اینا نظر دکترم هم همین بود و گفت هزینه اضافی نکن (پولش اصلن واسم مهم نبود چون ۲ تومن بود ) دکترم گفت با سیافت و قرص کاملا دردت تحمل میشه و یکم درد پریودی داری فقط منم بی حسی ک رفت دیدم درد کم دارم دیگه درخاست پمپ درد نکردم ولی اگه تحمل درد پریودی رو هم ندارید پمپ درد بگیرید ک دیگه اصلن هیج دردی حالیتون نشه😂 منتقل شدم ب بخش زیر انداز انداختن رو تخت واسم اونجا هم فقط دستمو گرفتن من خودم جابه جا شدم دروغ نگم یکم زیر دلم تیر کشید و یکم جای بخیه هام میسوخت موقه جابه جایی چون زخمم تازه بود واسه همون ولی تحمل کردم ساعت ۱۰ عمل شدم گفتن تا ساعت ۴ هیچی نخور زیر سرا بالش نزار
منم رعایت کردم
مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهار:
بعدش اومدن تخت رو اوردن بالا و گفتن مایعات بخور خوردم بعدش دو تا پرستار اومد و بلندم کردم موقع ای بلند شدم درد داشتم یه خوردی و یه شیاف زدم خوب شدم دیگه بعدش دیگه یه درد خفیف داشتم ک اصلا نیازی به مسکن نبود چند بار میومدن گفتن شیاف بزاریم درد داری گفتم نه شب هم شوهرم اومد و دستمو گرفت و راه رفتم بعدش دیگه تنهایی میرفتم یه خانمی بود با من سزارین شد اما دکترش یکی دیگه بود دو لا راه میرفت و نمیتونست تکون بخوره با کمک همراه هم باز نمیتونست راه بره من سالنو کلن میگشتم تنهایی جوری ک پرستارا میگفتن اینقدر ک تو راه رفتی ما خسته شدیم فردا ساعت یازده هم مرخص شدیم من بعد از مسکنایی ک تا پنج زدن بعدش باید راه میرفتم دیگه مسکن نگرفتم فقط همون یه دونه شیاف بود دکتر یکی دو بسته شیاف نوشت ک برا درد بزنم حالا مونده هیچ دردی بعدش نداشتم فردا هم با پای خودم رفتم تو ماشین و اومدیم خونه واقعا این عمل فوقالعاده رو مدیون دکتر شهریورم بسکه دستش سبک کاربلد و مهربون بود معرکس خدای هرچی دکتر زنانه
اینم از تجربه سزاربن من با دکتر سروگل شهربور بیمارستان پیوند انشالله که به دردتون بخوره
مامان اورهان 🐣🧿 مامان اورهان 🐣🧿 ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت دوم

بعدش اومدن بردنم سمت اتاق عمل جلو در خانوادمو دیدم و خداحافظی کردم 🥺 ( اون لحظه برای همتون دعا کردم واقعا ) داخل اتاق عمل خیلی سرده کل بدنم داشت میلرزید دکتر بیهوشی پرسید بی حسی میخوای یا بیهوشی ؟منم سپردم به خودشون اونام گفتن استرست بالاست بدنت داره میلرزه بهتره بیهوش بشی خلاصه بیهوشم کردن یهو با درد وحشتناکی از زیر سینم تا پایین پاهام بیدار شدم همچنان داخل ریکاوری تو خواب و بیداری بودم که دیدم بچه رو اوردم گذاشتن رو سینم وقتی مک زد انگار واقعا یکی از اعضای بدنمو دوباره چسبوندن بهم 🥺 شروع کردم به گریه کردن بعد بردنم بخش خیلی درد داشتم همش گریه میکردم چون بیهوش شده بودم یکم خوابیدم بیدار که شدم دردم خیلی کمتر شده بود ( پمپ درد داشتم ) پمپ درد خیلی خوبه حتما بگیرید من شیاف و فردای عمل گذاشتم . فردای عمل پمپم که تموم شده بود دردم بیشتر شد که شیاف دادن بهم
قبل از بلند شدنم دو تا شیاف بزارید بعد چند دقیقه بلند شید ( من بلند شدنی زیاد درد نداشتم فقط نمیتونستم صاف راه برم انگار کمرم قفل شده بود )
#سزارین
مامان فرفری 👶 مامان فرفری 👶 ۲ ماهگی
پارت دوم
من میدونستم چون بیهوشیم قراره بعدش درد بکشم و واقعا هم بعد به هوش اومدن درد زیادی داشتم مخصوصا ک توی ریکاوری اومدن شکممو فشار دادن و فقط داد میزدم اما بازم میگم اگه برگردم عقب بیهوشی رو انتخاب میکنم. اونجا چون باید ازین تخت ب اون تخت جابجا شی وقتی دونفری حتی حرکتت میدادن بازم درد رو حس میکردم. خلاصه ک رفتم تو بخش ک بچمم آوردن پیشم. وقتی میخاستم شیرش بدم درد زیادی داشتم چون سینم گوچیک بود نمیتونستن بچه رو روی شکمم بذارن و مجبور شدم ب پهلو بخابم و الان میگم اگه سینه‌هاتون کوچیکه و بخاین بی حسی بزنین شاید نتونین تا چندساعت اول ک بی حسی میره خودتونو حرکت بدین تا بچه شیر بدین، من دردم میگرفت اما بخاطر بچم ک شیر بتونه بخوره تحمل میکردم و الان میگم چه خوب ک بیهوشی رو انتخاب کردم تا حداقل خودم بتونم خودمو جابجا کنم تا شیرش بدم.
بعد اون دوسه بار دیگه هم تا روز بعد اومدن شکممو فشار دادن و خب دردش مثه دفعات اول نبود. حتما برا خودتون دوتا لباس زیر با پوشک یا دوتا نوار بهداشتی ببرین چون خونریزی زیاده مخصوصا موقع فشار شکم
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۴ ماهگی
پارت سوم
دیگه رفتم ریکاوری اونجا هم چون کل انرژیم تخلیه شده بود بدنم از سر و دندون بگیر تا نوک پا می‌لرزید که یه چیزی اومدن زیر پتو برام گذاشتن تا گرمم کنه بعدش هم یه پرستاری اومد یکی رو ماساژ رحمی بده دوباره اون خانومه هم بی حسیش تموم شده بود منم ترسیدم همون جا گفتم تا بی حسم بیا برا منم فشار بده که اومد فشار داد و رفت دیگه کارت نداشت منم تو خواب و بیداری بودم کم کم هم داشت اثر بی حسی کم میشد که اومدن بردنم سمت بخش یه ماساژ دیگه هم دادن که دردش زیاد حس نشد اما اینکه هی از این تخت به اون تخت میکردن بیشتر دردم می‌گرفت پمپ درد هم گرفتم برای دردام که خیلی خوب بود
رفتیم بخش کم کم اثر بی حسی تا 6 و 7 شب تموم شد و من خودم کم کم می‌چرخیدم به سمت راست و چپ یکم درد داشت و سوزش اما دردش به پای درد طبیعی که کشیده بودم نمی‌رسید خلاصه به کوچولوم هم شیر میدادم بعدش هم ساعت 9 شب یکم چیزی خوردم و در آخر گفتم بیان سوند رو بکشن که برم راه برم و سرویس که اومدن سوند رو کشیدن درد نداشت فقط باید خودتو شل بگیری تا راحت تر دربیاد
دیگه در آخر پاشدم راه رفتم سوزشش زیاد نبود اما خب به کمک نیاز داشتم تا چند قدم اول رو برم بعدش دیگه کم کم راه افتادم
الانم که مرخص شدم اومدم خونه امیدوارم شما زایمان راحتی داشته باشین
مامان فندوق مامان فندوق ۴ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین
روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان اول رفتم زایشگاه ازم nstگرفتن گفتن خیلی انقباض داری درد نداری ک نداشتم بعد بردنم بهم انژیوکت وصل کردن و کلی شرح حال گرفتن و بعد سوند وصل کردن من از سوند خیلی میترسیدم و خودمو سفت میکردم ولی اصلا اونجوری ک‌فکر میکردم نبود ساعت ۸ گفتن آماده ای بریم اتاق عمل رفتم رو‌ولیچر بردنم اتاق عمل یکم محیطش برام ترسناک بود چون اولین بارم بود ولی زیاد استرس نداشتم کلی آدم اونجا بود هرکسی مشغول ی کار بود دکترمم اومد کمک کردن رو تخت نشستم گفتن کمر و گردنت رو خم کن آمپول بی حسی بزنیم من ترسی نداشتم از اون ولی چون دریچه نخاعی من تنگ بود یکم اذیت شدم و چند بار سوزن زد تا تونستن جای درستی پیدا کنه وقتی تزریق تموم شد پام شروع ب داغ کردن کرد درازم کردن و جلوم پرده کشیدن سرم وصل کردن حس میکردم چیزی روی شکمم میکشن گفتم من بی حس نیستم هنوز شکمم رو پاره نکنید گفتن نه نترس هنوز داریم بتادین می‌زنیم بعدش دیگه نفهمیدم کی شکمم رو پاره کردن صدای گریه بچم پیچید و دنیا مال من شد تمیزش کردن آوردن کنار صورتم بوسش کردم بعد بردنش لباس تنش کنن..بعد حس کردم حالت تهوع دارم گفتم بهشون ی آمپول تو سرم زدن اما خوب نشدم و بالا آوردم بعدش باز گفتم سردردم بهم آرامبخش زدن دیگه چیزی نفهمیدم یهو چشامو باز کردم دیدم چنتا مرد می‌خوان بزارنم رو تخت دیگه ببرن ریکاوری تقریبا یک ساعتی تو ریکاوری بودم دوبار اومدم شکمم رو فشار دادن ک چون بی حس بودم زیاد درد نداشت بعدش هم بردن بخش و پسرم رو آوردن برای شیر خوردن ..در کل از انتخابم راضی ام بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه الآنم درد ندارم ۸ ساعتی شیاف میزارم تو بیمارستان هم پمپ درد داشتم که اصلا دردی حس نکردم
مامان پناه👧🏻🍭🍼 مامان پناه👧🏻🍭🍼 روزهای ابتدایی تولد
پارت پنجم تجربه سزارین
انگار بی حسیم داشت می‌رفت کم کم داشتم درد حس میکردم همش میگفتم من درد دارم میگفتن عیب نداره😐😂 من چون همراهامو ندیده بودم رفتنی گفتم من همراهام اینجان گفتن ن 😑 اونجا با اون حالم کلی ناراحت شدم ک ببین من رفتم اومدم اینا هنوز نفهمیدن😂نگو اونجا بودن بیچاره ها از اول
اومدن سمتم ک ببرن بخش ، اینم بگم فشارم و مرتب چک میکردن چون بالا بود میترسیدن ولی بهتر شده بود ، اومدن حرکت دادن ببرن دم در نگه داشتن ی عالمه اونجا ی نفر اومد پتو رو زد کنار شروع کرد شکممو فشار داد زیاد درد نداشتم چون بی حس بودم هنوز ولی یکم داشتم و التماس میکردم ک بسه تموم ک شد گفتم تروخدا دیگ نکنین گفت نترس تموم شد ولی نگو هنوز اولش بوده😿
بردنم بیرون مامانم تا دید منو اونجوری دارم میلرزم زد زیر گریه🥺
همراهم اومدن تا بخش رفتیم جا ب جا کردن رو تخت و رفتن من دیگ بی حسیم رفته بود و دردام شروع شده بود ولی در اون حد نبود ک نشه تحمل کرد بعد کم کم هم دردم هم لرزشم تموم شد گفتم مامان من چرا یهو خوب شدم😂گف چون همزمان چندتا باهم شیاف برداشتن گفتم پس چرا من ندیدم
با اینکه فکر میکردم بی حسیم رفته ولی نرفته بود نفهمیده بودم کی برداشتن
خلاصه ک نینیو دیدم و کلی عشق کردم و حالم خوب شده بود درد نداشتم
یه چند ساعت بعد دوباره دردام شروع شده بود اما بازم زیاد نبود مث یکم شدیدتر پریودی من پمپ درد اینام نداشتم خیلی خوب بود حالم بغل دستی هام همه داشتن و حالشون مث من بود اینجوری نبود ک پمپ درد دیگ همه چیو حل کرده باشه انگار ک پمپ همون شیاف باشه اولا همچین درد بدی نداره اون یذره هم با شیاف و مسکن هایی ک میزنن حل میشه
بارداری
مامان جوجه مامان جوجه ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت 3

خیلی خوشحال شدم وقتی گفتن سزارین
دردام خیلی شدید شده بود با اینکه 4 سانت فقط باز شده بود
اومدن سوند وصل کنن اینجا خیلیشنبده بودم که از سوند وصل کردن میترسن و گفتن درد داره
به پرستاره گفتم تروخدا یواش وصل کن دردم نیاد
و من چون درد طبیعی داشتم میکشیدم فکر میکنم بخاطر اون بود چون اصلا درد سوند وصل کردن یا حتی سوزشش رو حس نکردم
فقط التماس میکردم و میگفتم تروخدا هنوز دوباره درد نیومده سراغم من و ببرین اتاق عمل هر 2 دقیقه یکبار درد میومد سراغم
اینا هم نمیدونم چیکار میکردن خیلی لفتش دادن تا بردن اتاق عمل
چند بار درد کشیدم دوباره
گذاشتن من و رو ویلچر و بردن اتاق عمل اونی که من و می‌برد اتاق عمل آقا بود
همونجا هم دقیقا درد اومده بود سراغم
دوست نداشتم ناله کنم جلوی اون آقا اما آنقدر درد داشتم نمیتونستم جلوی خودمو نگه دارم هموجوری جلوی دهنم و گرفتم و ناله کردم
رسیدم اتاق عمل لباسامو عوض کردم
بهم گفتن سریع برو رو تخت بشین
تخت هم خیلی بالا بود
همون موقع هم دوباره درد اومد سراغم
اونا هم عجله داشتن نمیدونم چرا
هی میگفت سری برو رو تخت
یکم صدامو بردم بالا گفتم درد دارم بزار دردمو بکشم دردم تموم شد میرم رو تخت اینجوری نمیتونم
گفت خب بکش دردتو
دستمو زدم به تخت و درد کشیدم ناله میکردم اونا هم دورم وایستاده بودن نگاه میکردن 4 نفر بودن فک کنم
مامان قند مامان قند ۵ ماهگی
توی ریکاوری بالا سر هر مامانی ی ماما بود ، توی تایمی ک من خواب بودم بچمو به باباش نشون داده بودن و بعد اوردن رو سینه من گذاشتن که بریم بخش، من توی اتاق عمل پمپ درد خواسته بودم و بهم وصل کرده بودن اروم بودم ، خواستم اتاق خصوصی بگیرم ک پرشده بود چون اون روز روز شلوغی بود ،رفتم اتاق دوتخته اما اونجا تنها بودم اتفاقی و کسی نیومد( اگر براتون مهمه راحت باشید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون رفت و امد میشه من چون دوازده عمل شدم اتاقا پربود اما شانس اوردم) شیاف گذاشتن برام ، مسکن زدن ب سرمم و پمپ درد ، اروم بودم اما درد هم حس میکردم ولی بشدت گشنم بود و دوس داشتم چیزی بخورم ک هشت ساعت بعد مجاز به خوردن شدم کتچی و چای عسل و اب کمپوت و مایعات و‌اگر بری برای مدفوع بعدش اجازه میدن غذا هم بخوری ک من اخرشب رفتم غذا خوردم و بعد ازون رفتیم کلاس اموزشی ، شب منو راه بردن سرویس بردن و‌… صبح هم چند دکتر و ماما خودم و دخترم رو چک کردن ، فیزیوتراپ اومد اموزش و ورزش داد ، و بعد ازون مرخص شدیم‌
مامان آراز کوچولو مامان آراز کوچولو ۴ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی
سمت راست دقیق موازی با صورتم تخت بچه رو گذاشته بودن و یه خانومی پسرمو تمیز میکرد و وزن و قدش رو محاسبه میکرد منم تو اون لحظه ها نفس های سنگینی می‌کشیدم با کمک ماسک تنفس و اشکم میومد و پسرمو تماشا می‌کردم و با حال بد انگشت های دست و پاهاش رو میشماردم
بعد ک‌ ‌پسرمو بردن چند لحظه منم کارم تموم شده بود و منو جاربجا کردن رو یه تخت دیگه با پرسنل اتاق عمل خدافظی کردم و همه میگفتن پسرت چقدر خوشگله
بعد هم منو پسرمو بردن اتاق ریکاوری
میلرزیدم از سرما و نفس هام بهتر میشد
پرستار اومد و سینمو خودش درآورد و به آرازم شیر داد و بهترین حس دنیا بود
بعدم هم منو پسرمو بردن تو راه مادرم و دیدم و پرسیدم ک‌پسرم قشنگه و مامانمم خیلی تعریف کرد و گفت ک همسرم دیده و رفته دنبال مادرش اینارو بیاره
بعد هم داخل بخش شدم بی حسی ک متوسط شد تا دم ظهر اومدن برای ماساژ رحمی خیلی درد داشتم بهم مسکن و شیاف دادن ک بهتر شدم
اون شب پسرم خیلی گریه کرد چون گرسنه بود و شیرم کافی نبود
به همه پیشنهاد میکنم برای ساک بیمارستان شیر خشک ببرن
و اینه فرداش هم مرخص شدیم و اومدیم خونه
بهترین تجربه عمرم بود با تمام درد و سختی هاش شیرین و لذت بخش
امید وارم بدردتون خورده باشه...
❤️❤️❤️💙💙💙🧿🧿🧿