۵ پاسخ

چرا باید هنوز دارم تایپ میکنم سوال ارسال بشه😂😂😂😂تو کامنت توضیح دادم

چند تا توصیه مهم
تدریجی از شیر گرفتن خییلی حوصله و صبوری میخواد ولی عوضش بعدش بچتون بدقلق و پرخاشگر نمیشه
تو تایم از شیر گرفتن زیاد پیششون نشینین و دراز نکشین من دائم سرپا بودم و مشغول درست کردن انواع غذاها و دسرها و چیزهای خوشمزه تا شکمش سیر باشه کمتر بیاد سمتم
من هرکاری کردم قبلا نتونستم شیر شب رو حذف کنم خیلی تلاش کردم نشد دیگ بیخیال شدم و بهش دادم و بعد ترک کامل شیر اونم یجورایی ترک کرد پس اگه شیر شب میخوره نگران نباشین فقط قبلش غذای سیر کننده بدین میتونین یکی دوشب اول یمقدار خییلی کم استا بدین ک کمتر اذیت بشه .

به محض اینکه مدرسه تعطیل شد شرو کردم شیرشو کم کردن نیکی هر یک ساعت شیر میخواست و تقریبا ده دقیقه میخورد هر سه روز این یک ساعت رو یک ساعت بیشتر کردم مثلا سه روز اول هر دوساعت دادم سه روز دوم سه ساعت و همینجوری ادامه دادم ولی این وسط بود تایمایی که پنج ساعتم نمیخورد سرگرمش میکردم میبردمش پارک خوراکی هاز رنگ و وارنگ و خوشمزه میدادم میوه میدادم
تا جایی که فقط رسید به شیر قبل خواب دیگه اونو یمقدار تلاش کردم نتونستم حذف کنم چون از نوزادی با سینه میخوابید یه روز صبح شیر خورد و بعدش تلخک زدم و وقتی خواست دادم و خورد گفت تُرشه و بلافاصله بالا اورد و هرکاری کردم دیگ نخورد چند باری تا غروب ازم پرسید مامان شیر ترشه؟میگفتم اره ولی بیا بخور خودش میگفت نه ترشه بدم میاد ینی من از خوردن منعش نکردم که ازم متنفر بشه از طرفی چون خیلی کم شیر خورده بود تو اون ۲۰ روز بدنش عادت کرده بود روزش همه چی خوب بود ولی شب اولش رو پام گذاشتم راحت خوابید استا هم داده بودم محض احتیاط ساعت یک و نیم بیدار شد گفت پا بذار گذاشتمش گفت قصه بگو گفتم چشاش بسته بود یجورایی خواب بود ولی میذاشتمش بیدار میشد بخاطر همین شب اول خیلی سخت بود بعد یبار که خوابید رفتم سینه هامو با صابون شستم که توخواب عمیق بهش بدم ولی تلخی سینه هام نمیرفت با این حال سینه رو گذاشتم دهنش ولی بیدار شد ذوووق کرد باباشو صدا زد بابا مامان داره بهم جیجی میده خورد و باز بالا آورد بچم به محض اینک بالا اورد خودش رفت رو بالشتش خوابید و شبای دیگ هم چند بار بیدار شد آب دادم خوابید سینه هامم متورم و دردناک نشد انگار ن انگار ک قبلا شیر میدادم

من تدریجی گرفتم ولی هیچی رو سینم نزدم به دخترم گفتم ممه اخی شده همین واینکه به روی پا خوابیدن هم عادتش ندادم کنارش دراز میکشم قصه میگم حرف میرنم کمرش وماساژ میدم تا بخوابه

خب چه جوری گرفتی عزیزم یکم بیشتر توضیح میدی ؟

سوال های مرتبط

مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان لیانا🍓 مامان لیانا🍓 ۲ سالگی
بالاخره یکی از بزرگترین دغدغه هام رو تونستم پشت سر بزارم…
بزرگترین ترسو استرس این چند وقتم از شیر گرفتن دخترم بود😩🥲
که خداروشکر بخیر و خوبی تموم شد…😍
یعنی فقط خدا میدونه چقدر فکرم درگیر بود…
البته چندروزه از شیر گرفتم ولی فرصت نمیکردم بیام اینجا بنویسم…
میخواستم مفصل بیام توضیح بدم چون خودم همیشه خیلی دغدغه داشتم…
من دخترمو تدریجی با روش ۴*۴ گرفتممم و بااااید بگمممم که عاااالی بود واقعاااا😍
خودم اصلا اصلا فکرشو نمیکردم که بتونم دخترمو تدریجی از شیر بگیرم اخه خیلییییی وابسته بود…
ولی نمیخواستمم یهویی بگیرم که بهش ضربه بخوره…
گفتم حالا تست میکنم دیگه انشاالله راحت کنار بیاااد…
البته اطرافیان همش میگفتن اینجوری بچه اذیت میشه یهویی بگیر بی دردسره اما من گوش نکردم پامو کردم تو یه مقش که من تدریجی میگیرم😂
که خداروشکر خیلی راضی بودم….
نه خودم زیاد اذیت شدم نه دخترم
البته که یکم بیقراری داشت اما خب این یه چیز طبیعی بود و من تو این دوران خیلیییی خیلی ارامش داشتم و کلا همش یه جوری سرگرمش میکردم که یاد شیر نیوفته…
تو‌ تاپیک بعدی روش ۴*۴ رو‌توضیح میدم اگه کسی خواست استفاده کنه اینجا طولانی میشه💙
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۱ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤
مامان گرشا🧸🤎 مامان گرشا🧸🤎 ۲ سالگی
تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم 💛🤱

سلام به همه‌ی مامان‌های قشنگ و صبور 🌸

می‌خوام براتون از تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم بگم، چون می‌دونم خیلی‌هاتون یا الان توی این مرحله‌اید یا قراره بهش برسید.
راستش برای من آسون نبود... مخصوصاً چون پسرم فقط با شیر خوردن می‌خوابید! یعنی شیر خوردن براش یه جور روتین خواب شده بود، نه فقط غذا.

چی کار کردم؟تصمیم گرفتم اول از همه، خوابیدن با شیر رو ازش جدا کنم. چون می‌دونستم تا وقتی با شیر می‌خوابه، دل کندن خیلی سخت‌تر می‌شه.
قدم به قدم :اول اومدم شیر دادن رو نیم‌ساعت قبل از خواب گذاشتم.

بعد یه روتین خواب براش ساختم: پوشک عوض کردن،چراغ کم،کتاب خوندن ،بغل

وقتی شیر می‌خورد، بعدش توی جاش بغلش می‌کردم ماساژش میدادم تا همون‌جوری بدون شیر بخوابه

این پروسه حدود ۳ هفته طول کشید تا عادت کنه. ولی بالاخره عادت کرد و دیگه بدون شیر هم خوابش می‌برد 😍

من همین برنامه رو برای خواب روز هم انجام دادم
شبا چون خسته میشد و بیشتر خوابش میومد راحت تر کنار میومد
ولی برای خواب روز خیلی زمان برد تا عادت کنه
بقیشو تو کپشن میگم 👇
مامان امیرحسین🩵 مامان امیرحسین🩵 ۲ سالگی
بالاخره تلاشم و صبرم نتیجه داد🥹✌🏻
من میخواستم پسرمو از شیر بگیرم چون قوت غالبش شیر بود و هرزگاهی غذا میخورد و منم خیلی اذیت بودم چون از صبح تا شب باید لباسمو میدادم بالا تا شیر بخور با اون دستشم اون یکیو بگیره 😑
خلاصه اولش تصمیم گرفتم یهویی بگیرم با صبر زرد و نهایتا یه هفته ای شیرشو قطع کنم
رفتم عطاری صبر زردو گرفتم مرده گف انقد تلخه که نمیشه با دست گرفت باید با پلاستیک گرف چون حتی دستم بزنی دهنت تلخ میشه
واقعا یه حس عذاب وجدان اومد سراغم
اومدم تو گهواره از مامانا پرسیدم خدا خیرشون بده خیلی کمکم کردن



و من بنا رو گذاشتم روی قطع شیر تدریجی توی دوماه
تجربه من اینه که فقط باید صبر داشت و یواش یواش شیرو کم کرد
پسر من حتی شباهم تو خواب سه تا چهار دفعه شیر میخورد ولی درکمار تعجب خودش تو روز پونزدهم شیرشبو قطع کرد و دیگه نخورد (جز یکی دو دفعه )
و الان روز ۵۵که دیگه کااااامل قطع شد و قبل خوابم نمیخوره
بچهااااااا این تدریجی گرفتنه فووووق العادست
نه بچه اذیت میشه نه مادر سینه هاش فشار و درد نمیگیره

امیدوارم فسقلی هاتون باهاتون همکاری کنن و از صبر خودتون و کوچولوتون لذت ببرین🙂💕