سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ ماهگی
مامان پناه😍 مامان پناه😍 ۳ ماهگی
بعد از دوماه میخوام تجربه زایمانم رو بگم😜
اولش بگم که توی بارداری خیلی کمردرد و درد واژن زیاد داشتم نتونستم ورزش و پیاده روی کنم.
39هفته بودم رفتم معاینه شدم دهانه رحمم بسته بود.
فکر کنم معاینه تحریکی هم کرد چون خیلی درد داشتم .ساعت12ظهر بود
بعد اومدم خونه و طبق معمول کارامو کردم و خوابیدم .ساعت 7عصر دیدم لباس زیرم خونی شده .ماما بهم گفت که اگه لکه بینی داشتی طبیعیه نترس برای معاینه اس ولی اگه خونریزی بود بیا بیمارستان.
منم چون لکه داشتم دیگه نگران نشدم.
به کارام می‌رسیدم و کم کم هم درد داشتم در حد درد پریودی
و هی بیشتر میشد
اون شب رو هی بیدار میشدم و می‌خوابیدم با درد .مامانم گفت اگه دردت زیاد بود بیدارم کن بریم بیمارستان اذیت نشی.
چند بار هم نصف شب بیدار شد گفت زیاد درد داری گفتم نه قابل تحمله.
صبح به همسرم گفتم من کل شب رو درد داشتم اصلا متوجه هم نشدی😁
)یادم رفت بگم شب ساعت 11تا12رفتیم توی کوچه من آروم پیاده روی کردم)
همسرم صبح گفت نمیرم سرکار تا اگه لازم بود بریم بیمارستان که گفتم نه تو برو مامان هست پیشم نیاز بود زنگ میزنم بهت..
زایمان دومم بود نمی‌خواستم زود برم زایشگاه .چون زایمان اولم کیسه آبم داره شد بدون درد رفتم اونجا خیلی اذیت شدم و راه به راه میومدن معاینه میکردن و توی سن19سالگی12ساعت درد کشیدم.
بلآخره همسرم رفت و منو مامانم هم مشغول تمیز کردن خونه شدیم و بیشتر کارها رو میگفتم بده من انجام بدم که بتونم دردام رو کنترل کنم .اگه بشینم دردام بیشتر میشه.به هرحال جاروبرقی و شستشوی سرویس بهداشتی و تمیز کردن اجاق گاز و ......
توی این حین هم همسرم زنگ میزد و حالمو میپرسید
.
مامان ويهان👼🏻💎 مامان ويهان👼🏻💎 ۵ ماهگی
((((تجربه زایمانم))))پارت۲:
خیلییی درد داشت
بعدش رفتم توی اتاق قبلی که بودم چون چندبار معاینه شدم و معاینه تحریکی شدم و ایزی بهم زدن اتاق هم سرد بود یکم لرز داشتم مامانم اومد پیشم بهش گفتم زنگ ماماهم بزنین تا بیاد ماماهای اینجا خیلی بداخلاقن
مامانم زنگ ماماهم زد گفت باش خودمو میرسونم طرفای ساعت ۱:۳۰یا۲شب بو‌د ماماهم اومد با اینکه ۴سانت نبودم هنوز همون ۱سانت بودم ماماهم خیلی خانم باتجربه و مهربونی بود واقعا ممنونشم
ماماخودم معاینم کرد گفت هنوز۱سانتی یکم راه برو
راه رفتم گفت استراحت کن حالا یکم استراحت کردم برام توپ اورد ورزشایی که گفت رو انجام دادم معاینه کرد دید همون ۱سانتم ساعت ۳شب بود امپول فشار توی سرمم زد که دردام شروع بشه چون اصلا درد نداشتم توی معاینه بعدیم ماماهم متوجه نافم شد گفت فتق ناف داری که😐دکتر هم دید گفت فک نکنم طبیعی بتونی فتق داری مانع میشه بچه بیاد پایین از طرفی معاینت کردم لگنت برای طبیعی خوب نیس
خلاصه ساعت شد ۴ من درد نداشتم ورزش میکردم مجدد امپول فشار زد معاینم کرد همون ۱سانت بودم ...
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت چهارم
چند تا ورزش و کپسول گل مغربی هم داد که بذارم تا زودتر زایمان کنم.
اون شب گذشت و فردا صبحش با درد پریودی از خواب بلند شدم، و حس کردم یک چیز ژله ای سفت و تیکه ای و بزرگ داره ازم میاد خیلی ترسیدم با همون شتاب درد سریع رفتم سرویس که دیدم یک لخته خون تیره وقهوه ای بزرگ ازم افتاد قشنگ اندازه یک کف دست که چون از قبل تحقیق کرده بودم و میدونستم فهمیدم که پلاگ موکوسی دفع شده و این یعنی دهانه رحمم دیگه کاملا نرمه و داره شروع میکنه به باز شدن، اون روز کامل ورزش کردم و دمنوش خوردم و حمام رفتم و تا سه روز ازم ترشحات ژله ای شیری رنگ که گاهی رگه خون هم توش بود دفع میشد. بعد سه روز. شب یکشنبه که رفتم مهمونی یهو حس کردم یک مایع داغی ازم رفت که حتی شلوارمم خیس شد اما من با خودم فکر کردم ترشحه چون ادامه دار نبود. نگو کیسه آبم نشتی کرده و منم بی تجربه متوجه نشده بودم 😐😐😐
وقتی رفتیم خونه جامو انداختم و خوابیدم. صبح ساعت پنج بلند شدم برم سرویس، معذرت🤦‍♀️، همین که نشستم یهو یک مایع داغی با شتاب ازم خارج شد که بیرنگ بود ترسیدم از جام بلند شدم دیدم داره همینطوری ازم آب میاد و پاهام همه خیس شدن فهمیدم کیسه آبم ترکیده از ترس و استرس سریع رفتم همسرم رو بیدار کردم و رفتیم بیمارستان و به مادرمم زنگ زدم که بیان.
درد ها و انقباضات من از بعد پارگی کیسه آب کم کم شروع شد و من از ساعت ۵ و ۴۵ دقیقه صبح دردام شروع شد.
چقدر خوش خیال بودم فکر میکردم حالا که کیسه آبم پاره شده و دردام شروع شدن‌زود زایمان میکنم.