۳ پاسخ

راستش رابطم با با خانواده شوهرم کم کردم خواهر شوهرم خیلی نیش میزد اذیت میکرد الان زیاد تو جمعشون نمیرم یه کم آدم شدن

اگه واقعا اذیتت میکنن کمتر باهاشون باش و کمتر حرف بزن ولی این فکر و از ذهنت خارح کن که بشه شوهرت خانواده شو کنار بذاره نمیشه اگه از خانواده اش بگذره یه روز از تو هم میگذره

من در جریان نیستم چی شده😓

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۵ سالگی
تب فرزند پروری استامینوفن


سلام خانوما امروز میخواستم پسرمو راهی کنم ک با سرویسش بره دم در بودم خانم دوست شوهرم اومد رد بشه اومد بهم گفت قبلا خوب بودی لاغر شدی . گفتم آره یکم وزن کم کردم . بعد میگه نه یکم نیس زیادی کم کردی. (اینو بگم من قبلا وزنم ۱۶۴ بود بهداشت بم گفته ۴ کیلو اضافه کردی الان خوبی ولی مراقب باش وزنت نره بالا. بعد من غذامون کم کردم ک مثلا وزنم ثابت باشه و اضافه نشه ، اینقد استرس اضافه وزنو داشتم ک چاق نشم ، چند کیلو کم کردم) . وقتی ازش نظر نخواستم چ لزومی داره ک بگه من واقعا اینجور آدما رو نمی‌فهمم. درسته خودم میدونم لاغر شدم یکم ولی این تو حرف زدنش اغراق هم میکرد . به نظرتون قصدش ناراحت کردنم بوده . یا همین طوری گفته و قصدی نداشته؟؟ من خودم هیچ وقت راجب به کسی تا ازم نخواد نظر نمیدم . دوس دارم بقیه هم مث خودم رفتار کنن باهام ولی همیشه اینجور آدما پیدا میشن . دست پسرش مشکل داره بخدا یک بار هم نشد بپرسم مشکلش چیه با این که دلم میخواست بدونم ولی نپرسیدم یا اصلا توجه نمیکردم بهش ک ناراحت نشه . بعد این هی میپرسه چرا کم کردی خودت خواستی و فلان؟؟؟؟ شما همچین کسایی برخورد کردین تا حالا؟؟؟ یه حسی بهم میگه میخواسته حالتو بگیره بعد میگم نه شاید از رو دلسوزی گفته؟؟؟؟ میدونم نباید مهم باشه نظرش .ولی خب حرف زدنش یه انرژی منفی میده به آدم



تب فرزند پروری استامینوفن

بچه بروفن فرزند پروری

تب فرزند پروری استامینوفن
مامان ماهان مامان ماهان ۶ سالگی
نمیدونم شاید واقعا مشکل از منه
پسرم ب شدت بد غذا هس و سخت میشه یه وعده رو با اشتها بخوره
ازوطرفم شوهرم این موضوع رو انگار حالیش نمیشه دائم تنقلات میخره میده دس بچه یا بیرون میبره بیشتر اوقات یه چیزی براش میخره بخوره که اونم کلی ناز میاد
حالا امشب پسرم کلاس داشت قرار شد باباش ببره بیارتش منم قبل از رفتنشون تو آشپز خونه بهش نشون دادم که غذا از ظهر هس همونو میخوام بزارم برا شام عمدی نشون دادم و گفتم که نره تنقلات و آشغال پاشغال بخره
حالا اومدن غذا گرم کردم سفره انداختم میگم بیاین پای سفره پسرم میگه من ک شام خوردم میگم چی خوردی باباش میگه یه ساندویچ خیلیی کوچولو سوسیس بود دو تایی خوردیم با هم😐🤨
بهش میگم خب منکه گفتم شام داریم چرا گرفتی میگه مگه چیشده حالا میگم هیچی فقط اشتها بچه رو کور کردی
تازه ناراحتم میشه که چرا اینجوری میگی چقد غر میزنی
اینم بگم ک اکثرا اوغات همینه واقعا عصبیم از دسش
امشب گفتم من دیگه از فردا غذا هیچی نمیپزم خودتون برین هر چی دلتون خواس بیرون بخورین
شما باشین چیکار میکنین تو این شرایط؟؟؟