#تجربه_سزارین
پارت اول
بالاخره نوبت من شد که از تجربه سزارین واستون بگم.
یکشنبه ۵/۵/۴۰۴
ساعت ۸ صبح رسیدم بیمارستان دهخدا قزوین
رفتیم بلوک زایمان. ‌سونوگرافی های بارداری رو ازم گرفتن و دادن به همسرم که بره پرونده تشکیل بده.
به دکترم زنگ زدن که بیاد و تا زمانیکه برسه ، منو آماده کردن.
بهم لباس بیمارستانی دادن که بپوشم .‌ رو تخت خوابیدم و بهم سرم وصل کردن. فشار و قندمو گرفتن . چن تا آزمایش خونی و یدونه آزمایش ادرار ازم گرفتن. اکوی قلب جنین رو گرفتن . همه ی این کارها رو چندبار چک کردن تا اینکه ساعت ۱۱شد .
بهم سوند وصل کردن. اصلا اونجوری که همه میگن، سخت نبود. فقط باید خودتونو شل کنید تا سوزش کمتری حس کنید. اونم یه لحظه ست و دیگه هیچ دردی نیس .
بالاخره دکترم اومد.
پرستارا اومدن دنبالم که منو از بلوک زایمان انتقال بردن به اتاق عمل.
منو سوار ویلچر کردن و با آسانسور بردن اتاق زایمان .

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
نحوه‌ حمام کردن نوزاد
نحوه‌ حمام کردن نوزاد بصورت ایمن و اصولی
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
قنداق كردن نوزاد تا چند ماهگی
قنداق كردن نوزاد تا چند ماهگی ادامه داشته باشد؟

سوال های مرتبط

مامان تینا مامان تینا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین قسمت اول:
روز زایمانم ۱۲ مرداد بود که دکترم گفت ۸ ام برو پذیرش شو که معطل نشی روز عمل.. منم ۸ ام رفتم بخشی از پول رو اول کاری گرفتن بعد رفتم برای نوار قلب و گرفتن فشار ، صبحت با دکتر بیهوشی و ازمایش ادرار و مدفوع
دکترم گفته بود روز قبل زایمان از ۷ و نیم غروب چیزی نخور
بیمارستان هم گفته بود ۶و نیم بیمارستان باش
یکشنبه ساعت ۶ ‌و نیم رسیدم بیمارستان اونحا ی سری سوال ها کردن و ازمایش و سونو هارو بررسی کردن بعد انژوکت رو وصل کردن که برام کمی دردناک بود اما قابل تحمل من همش استرس سوند رو داشتم تا اینکه نوبت سوند شد برعکس تصورم سوند راحت بود پرستار هم خیلی خوب زد بعد گفتن آماده شو بریم اتاق عمل ساعت
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
"پارت۲"

فردا صبح ساعت6ونیم بیدار شدم و ارایش کردم و حاضر اماده ساعت7ونیم مامانم اینا و شوهرم بیدارشدن و راهی بیمارستان شدیم که باید ساعت 8بستری میشدم، رسیدم بیمارستان و پرونده تشکیل دادیم و لباس بیمارستان رو پوشیدم راهی شدم واسه بستری..
روی تخت پارچه های مخصوص رو گذاشتن و بعدش اومدن واسه وصل کردن سوند، بتادین زدن و بعدش سوند رو گذاشتن، یکم سوزش داشت ولی اصلا اونقدری درد نداشت و ترسناک نبود، سرم وصل کردن و فشارمو گرفتن بعد از نصف سرم اومدن گفتن حاضر شو بریم اتاق عمل....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
#پارت 2
رسیدیم بیمارستان وبا مامانم رفتیم قسمت اورژانس
گفتم که کیسه آبم پاره شده منو معاینه کردن گفتن 2فینگر بازه دهانه رحمم
مدارک هارو از مامانم گرفتن وهرکدوم که لازم بود دادن که بریم کپی بگیریم
تا موقعی که شوهرم رف کپی بگیره وبیاد من لباسامو عوض کردن وروی ویلچر سوارم کردن و برام پرونده درست کردن ومن رو بستری کردن
من و با اسانسور بردن طبقه سوم بلوک زایمان یه خانومی بود اتاق روبرویی خیلی داد میزد راستش خیلی ترسیده بودم ولی راه برگشتی نبود🥲
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۱

جمعه صب رفتم برای تشکیل پرونده ازم ان اس تی ، فشار گرفتن انژیوکت و سرم وصل کردن.
همراهمم فرستادن برای تشکیل پرونده بعدش النگوهام گفتن باید دربیاری یا ببری که من بریدم.
لباس بیمارستان پوشیدم.
بعد اومدن سوند وصل کردن که وصل کردنش درد نداشت فقط یخورده بعدش حس سوزش داری ک خپ هی ادرار خارج میشه انگاری همش داری ادرار میکنی.
بعدشم بردنم‌اتاق عمل...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آراز کوچولو مامان آراز کوچولو ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام به همه اول از همه میخام خداروشاکر باشم برای سلامتی و وجود پسرم
اومدم براتون از سزارین شدنم بگم امیدوارم بدرد بخوره و یادگار بمونه برای خودم این متن
چهاردهم اردیبهشت هزار و چهارصد و چهار ساعت چهار صبح راهی بیمارستان شدم و وقتی رسیدم اولین نفر برای زایمان بودم
منو وارد بلوک زایمان کردن بهم سرم زدن و سوند وصل کردن البته ک سوند درد داشت و گفتم برام اتاق عمل بزارن گفتن پرسنل اتاق عمل مرد زیاد هستن و منم نخواستم و خلاصه گذاشتم
بعد لباس هامو عوض کردم و با ویلچر منو وارد بلوک اتاق عمل کردن و گذاشتن روی تخت و بردن داخل اتاق عمل
دستگاه هارو بهم وصل کردن فشارمو می‌گرفتن منم خیلی میترسیدم و دعا می‌خوندم ک فقط پسرم سالم باشه
موقعی ک خوابوندنم رو تخت اتاق عمل قبل اینک دکترم بیاد حس خیسی کردم و کیسه ابم ترکیده بود
شانس آوردم ک اون تاریخ واقعا سزارین شدم و تو خونه و راه این اتفاق نیفتاد برام
خلاصه دکترم اومد دلم آروم تر شد
دکتر بیهوشی هم بلافاصله اومد یه آقای مسن مهربون که همشهری هم درومد
منو بلند کردن نشوندن و آمپول بی حسی رو‌ داخل کمرم زدن واقعا دردناک بود
بلافاصله پاهام شروع به گرم شدن و داغ شدن بی حس شدن از نوک پام تا زیر سینم شد دراز کشیدم و پرده کشیدن جلوی چشمام و کمی حس میکردم روی شکمم چیزی میکشن
بعد از چند ثانیه دکترم بهم گفت مامان بالارو نکاه کن ک حس سبکی داخل شکمم کردم انکار وزنه ازم کنده شد و پسرمو آوردن بالای پرده و دیدمش و اشکم سرازیر شد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 ۲ ماهگی
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نادیا 🍒 مامان نادیا 🍒 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
سزارین
سلام خوشگلا من دیروز صبح ساعت ۷اومدم بیمارستان شمس الشموس مشهد برخورد پرسنل خیلی عالی بود و خیلی خلوت
نوار قلب گرفتن لباس دادن عوض کردم و نزدیک ساعتای ۹که قرار بود دکتر بیاد سوند بهم وصل کردن خداخیر پرستار بده اصلا درد نداشت فقط یه سوزش کوچولو بعدم ویلچر آوردن منو بردن اتاق عمل
اقای دکتر آمپول بی حسی رو تزریق کرد یه کوچولو درد داشت بعدم درازم کردن پرده کشیدن شروع کردن به عمل هیچی نفهمیدم یکساعتم ریکاوری بودم بچمو شیردادم و آوردن بخش
دیشبم دردم زیاد بود ولی با آمپول و شیاف قابل کنترل بود
ان شاالله قسمت همه چشم انتظارا 💞
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان سِیِّد حُسین❤ مامان سِیِّد حُسین❤ ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
خب من اومدم از تجربه ام بگم
هر سوالیم داشتین بپرسین جواب میدم
من چون پسرم بریچ بود تا آخر مجبور شدم که سزارین بشم
دکتر بهم تاریخ داد برای ۲ اردیبهشت
که یکم ساعت هفت شب بستری شدم ،nst دادم و نمونه خون و ادرار بعدشم دیگه رو تخت خوابیدم تا ساعت ۶ صبح که اومدن بهم لباس دادن و انژیوکت برای سرم وصل کردن .
از ساعت ۱۲ شب ناشتا بودم حتی اب هم گفتن نخور، بعد صب قبل عمل اومدن یه امپول زدن تو سرمم که چون ناشتا بودم همون موقع حالت تهوع گرفتم و زردآب بالا آوردم که گفتن طبیعیه .
ساعت ۹ اومدن منو بردن برای اتاق عمل .
اونجا اول سوند و وصل کردن که اصلا درد نداشت فقط یکم سوزش داشت
بعدم امپول بی حسی که حتما خودتونو شل کنین و سرتونم پایین باشه درد نداره اصلا فقط یکم سوزشه مثل امپول
بعدم دراز کشیدم و بی حس شدم و عمل و شروع کردن
ادامه اش پارت بعدی میگم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان اورهان 🐣🧿 مامان اورهان 🐣🧿 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین پارت اول

من قرار بود ۵/۵ عمل بشم که دکترم گفت ۲۸ تیر برو یه nst بده ، تو nst درد و انقباض شدید نشون داد که پرستارا با دکترم تماس گرفتن و دکترم گفت با سرم و شیاف سعی کنید دردش کنترل بشه تا فردا صبح بیاد برا عمل ( اگه از دردام بگم شکمم سفت میشد با سفت شدن شکم واژن و مقعد تیر میکشید و کل لگنم درد میپیچید من فقط چشمامو میبستم دستامو مشت میکردم اون لحظه ها ) با شیاف و سرم دردام کمتر شد اومدم خونه فرداش ۵ صبح رفتیم بیمارستان بستریم کردن بهم لباس دادن عوض کردم و دوباره nst گرفتن که یهو دیدم زیرم یکم خیس شد پرستارو صدا کردم گفت احتمالا کیست پاره شد سریع میبریمت اتاق عمل ، بعد آنژیوکت و سوند وصل کردن ( من از سوند خیلی میترسیدم درد نداره فقط حس سوزش شدید میاره که خیلی چندشه )
#سزارین
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
پارت سوم
رفتم داخل بخش زایشگاه و اونجا شروع کردن به نوار قلب گرفتن که باز هم خوب نبود و همزمان شروع کردن به زدن آمپول فشار یه 20دقیقه ای گذشت که چند تا ماما و شروع به معاینه کردن دیدن یه سانت شد دو سانت و منی که همچنان استرس نوار قلب و ترس زایمان همگی دست داده بود بهم دلم رو آشوب کرده بود.کم کم داشت درد زایمان در حد پریودی میومد سراغم بهشون گفتم خوب باید چیکار کنیم که دیدم رفتم و با یه دکتر دیگه اومدن و نوار قلب رو چک کردن دیدن خوب کار نمیکنه و شروع کردن به سون زدن بهم بنده خدا ها اینقدر با ملایمت زدن که من اصلا دردی نفهمیدم.سرمم رو قطع کردن و دست گاه نوار قلب رو هم جدا کردن و منو با ویلچر بردن سمت اتاق عمل.من همیشه از اتاق عمل وحشت داشتم ولی وحشت من همش الکی بود چون اون ترسی که من از اون اتاق برا خودم دارم انگار یه قول هس.خابوندنم رو تخت اتتق عمل دستگاه فشار خون و دستگاه ضربان قلبم رو بهم وصل کردن بلندم کردن و گفتن بشین دکتر بیهوشی چند بار پنبه الکلی کشید رو گودی کمرم و شروع کرد به سوزن بیحسی زدن و بلافاصله منو خابوندن تا بیحس بشم.هی میگفتن پاتو بگیر بالا هرچی تکون میدادم نشد پاهام اولش گرم شد در حد دو دقه طول کشید که بیحس شد و بعد 5دقع کار کردن یهو صدای بچم رو شنیدم که از خدا اون زمان رو برا همه چشم انتظارا و همه اونای که بچه ندارن آرزم میکنم.واقعا لذت بخش ترین مدت عمرم بود
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ملورین🎀 مامان ملورین🎀 ۴ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین من توی بیمارستان نیکان اقدسیه :
اول از همه ۲۶ ام وقت سزارینم بود بگم که از دکترم لیلا سعیدی خیلی راضی بودم به شدت عالی هم کارش هم بخیه زدنش اخلاقش و ...حرفه ای ترین دکت ی که تابحال دیدم ...
اونروز ما ساعت ۷ رفتیم بیمارستان تا پرونده سازی کنیم و حساب کتاب
منو فقط با همسرم اجازه دادن برم بالا ...رفتیم منو تنها فرستادن بلوکزایمان ی سریع سوالپرسیدن فشارمو گرفتن سابقه بیماری و حساسیت هامو چک کردن مدارکمو اماده کردن و جواب ازمایشمو چک کردن و قندمو گرفتن و سوند بهم زدن ....اینم بگم سوند رو خیلی خوب زد ینی دردش از سرم و سوزن کمتره فقط اولش احساس دستشویی دارید ...
بهم انژوکت زد تو دستم اونم خوب زد فقط جاش یکم کبود شده چون مدت زیادی رو دستم بود ...
حوالی ساعت ۹ بعد کاغذ بازی اینا گفتن منو با پرستار بفرستن طبقه پایین اتاق عمل ...
بعد توی راه تیم فیلم برداری و دکور اومدن گفتن میخواید یا نه هزینش ۴/۵ بود من واجب ندونستم انجام بدم اونجا حالا خودشون بهتون میگن همه چیو ...دکور هم از ۲/۵ داشت به بالا .
خلاصه من فقط پمپ دردو گرفتم با اتاق خصوصی اونم میگم دلیلشو ...
همه چی تااینچاها اوکی بود رسیدیم جلوی دراتاق عمل گفتن با همیرتونخداحافظی کنید که ما دلمون نیومد فقط شوهرم گفت زود بیا منتظرتم .
بعدش منو تنها با پرستار بردن تو روی ویلچر بودم .رسیدیم اتاق عمل به نظرم استرس زا نبود ی جوری بود که احساس راحتی کنی نه اتاق عمل...
بعد دکتر بیهوشی اومد برای سر کردن کمرم .
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ماهورا مامان ماهورا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
هفته ی ۳۸ و ۴ روز ۲۵ خرداد دکتر به من تاریخ عمل داد و من از شب قبلش از استرس و هیجان خوبم نمیبرد و ناشتا موندن تا صبح برام خیلی سخت گذشت صبح دیدم صدای های ترسناکی داره میاد رفتم حموم تا حواس خودمو پرت کنم دیگه کارامو کردم و ساعت ۷ من با مادرم به سمت بیمارستان انصاری حرکت کردیم شوهرمم شفیت بود و قرار بود صبح از سرکار بیاد سمت بیمارستان دیگه ساعت ۸ رسیدیم بیمارستان همزمان و منو همون لحظه جدا کردن سریع لباس عمل و تنم کردن و سونو ازامایشامو ازم گرفتن و کارامو انجام میدادن سه سرم بهم زدن و سه چهارتا نوار قلب از بچم گرفتن دکترم تا ساعت ۱ طول کشید بیاد یه بیمارستان دیگه زایمان اورژانسی داشت و من هلاک شدم از گشنگی و کلافگی من خیلییی ترسو ام و همیشه فکر میکردم که چی میشه نکنه غش کنم سکته کنم یا هر چی که دیگه آنقدر تو فشار بودم فقط میخواستم برم اتاق عمل و همه چی تموم شه ۱۲و نیم اومدن بهم شوند زدن شوک خیلی بدی بود درد نداشت ولی حس خیلی بدی داشت انگاری که مثانه پر بود و همون قدر فشار میومد بهم دیگه منو سوار ویلچر کردن و بردن سمت اتاق عمل یه راه روی طولانی با کلی اتاق و هر کدوم داشت یه عملی انجام میشد پرستارا دور و ورم بودن و هعی میپرسیدن چند سالته و بچت چیه و اسمشو چی میخوایی بزاری یه دور به همه توضیح دادم و😂
رفتیم اتاق عمل که گفتن دکتر هنوز نیومده دوباره منو بردن ریکاوری همونجا ام یه نیم ساعت نشستم همه چپ کرده بودن و استرسم شروع شد
پارت ۱
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رز مهر🌹 مامان رز مهر🌹 ۲ ماهگی
#تجربه سزارین
پارت دوم
توی اتاق عمل به خواست خودم گفتم بیهوشم کنن که از پرستار تا دکتر تا کادر خدمات اتاق عمل یکی یکی اومدن باهام حرف زدن و میخواستن منو متقاعد کنن که بی حس شم ولی من چون کمر درد داشتم خودم راضی به بی حسی نشدم و در نهایت ازم رضایت نامه گرفتن و من امضا کردم که میخوام حتما بیهوش شم…
قبل بیهوشی به دکترم یاداوری کردم پساریمو دربیاره که خیییلی درد داشت بعدش سوند بهم وصل کردن که من گفتم حین بیهوشی وصل کنین ولی قبول نکردن گفتن چون بیهوشی هسی باید سریع بچه رو دربیاریم وقت سوند وصل کردن نداریم
سوند اصلا درد نداشت فقط یه سوزش چن ثانیه ای داشت ولی بعد وصل کردنش همش احساس دسشویی داشتم که خیلی بد بود…
پرده رو جلوم کشیدن و از زیر سینم تا بیکینیمو با بتادین شستن دکتر بیهوشی اومد ماسک گذاشت رو دهنم گفت نفس عمیق بکش من سه بار نفس کشیدم و دیگه چیزی یادم نیس تا اینکه….
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۳ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانم رو بگم# پارت۱
دکتر بهم گفت ۲۳ام نوبت سزارینت میشه یه سونو نوشت انجام دادم نشونش دادم و بهم گفت آب دور بچه زیاده باید چن روز زود تر عمل کنی و تاریخ برام زد ۲۰ام از اونجایی که تاریخ سونو تا تاریخ پریودی ۴ روز جلو تر بود مشکلی نداشت و هفتم خوب بود
۲۰ ام ساعت۷ رفتیم بیمارستان و تا کارای بستری رو انجام دادیم شد۸ و ازم نوار قلب گرفتن و سرم وصل کردن بهم لباس دادن پوشیدم و سوند رو صل کردن من خیلی دردم گرفت و همش احساس دستشویی داشتم و نمی‌تونستم راه برم و سوزش داشتم
و بعد بردنم اتاق عمل
بقیش پارت بعد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پرنسا🎀🩷 مامان پرنسا🎀🩷 روزهای ابتدایی تولد
تحربه سزارین(هم بی حسی هم بیهوشی)
#پارت_دو
(مناسب کسایی که تجربه سزارین ندارن یا تو انتخاب روش زایمانشون موندن)

دکترم سونو گرافیمو انجام داد بهم گفت که بچم بریچه ولی از نوعه بدش و این حرفش نگرانم کرد

بهم که سزارینی هستم
شوهرمو صدا زدنو گفتن که بره لباس بیمارستان بگیره
تو ساک بیمارستان
علاوه بر لباس خودم یه دست لباس برای بچمم بود که بهم گفتن فقط و فقط همون لباس بیمارستانو تنش میکنن!
دستمال کاغذی ،زیر انداز یبار مصرف و…

بردنم تو یکی از اتاقای زایشگاه تا چندتا ازمایش بگیرن و سوند بهم وصل کنن و نوار قلب بگیرن
🎀اینم بگم که اناق زایشگاه و اتاق بخش جداگانه هستن🎀
ازمایش گرفتن
سرم وصل کردن
نوار قلب هم گرفتن
و رسیدیم به بخش سوند وصل کردن😃….
مشاهده ۱ پاسخ دیگر