منم دقیقا و الان قویا میگم اینو ندین بهش، اینجوری نگین ب بچه، اینکارو باهاش نکنین و...
منم دقیقا این احساسات تجربه کردم عین شما
و حالا بهتر شده و اونها هم فهمیدن دخترم بدون من و پدرش کلافه و بی حوصله میشه و بی تابی میکنه
تا ميتوني دوري كن فقط همين
مامانم همیشه میگه بچه داره شیر وجود تورومیخوره هرچقدرم اینا محبت کنن باز بچه میلش به مادره ۹ ماه تو شکم تو بوده تو آغوش تو شیرخورده.
خواهرمم همین مشکل رو داشت الان پسرش ۸ سالش شده اصلا دیگه با پسرش کارندارن پسرش همش چسبیده ب خودش.
بچه میفهمه محبت واقعی رو. من خواهرشوهرم خیلی ادای مادرا رو برا بچه من درمیاره ک مثلا از من بیشتر دوسش داره توشمال دو تا سگ بزرگ ب سمت پسرم اومدن خواهر شوهرم فرار کرد من دویدم پسرمو بغل کردم همه فهمیدن که مادر کیه عمه کیه..خودشم فهمید دیگه غلط اضافه نکنه جلو بقیه دلسوز خودشو نشون بده
من این مشکل رو با خانواده خودم دارممممممم
منم اوایل مادرشوهرم زنگ میزد میگفت کارن بده بیارن خودم بزرگش میکنم باوجود اینکه شیر خودمو میخورد ن تنها مادرشوهرم بلکه همه چقد ناراحت بودم غصه میخوردم ی مدت جواب زنگ هاشون ندادم تا حالم بهتر بعد بهشون زنگ زدم دعواشون کردم ک دیگه این حرفو نزنن🥲♥افسردگی گرفته بودم ی مدت
منم با اینک دیر ب دیر میبینن پسرمو ولی میریم نمیاد سمتم خیلی منم همش میگم شاید کوچیک امروز شوهرم گف بزرگ شده بده ببرمش تنهایی بزارمش هفته ایی ی بار ی ساعت گفتم ن اصلن هرجا من باشم بچم باید پیش من باشه
به من ک گفتن بعد بچه دار شدن پررو تر شدی
منم گفتم بچم خط قرمزمه
بله دقیقا. حتی میگفتن بچه ک شیرخشک میخوره ک نیاز ب مامانش نداره ما هستیم بذار اینجا بخوابه یا مثلا بذار ما برداریم واس خودمون ولی تازگیا ی چنددقیقه ک پیشش نباشم بیتابی میکنه و منو میخواد وقتیم میرم پیشش ی جوری بهم میچسبه و خوشحال میشه ک خدا بدونه
اره متاسفانه
همه جا مشکلات هست
حالا هرکس به یه شکلی داره
تو خود خودخودخودمنی
دقیقا منم. من مجبورم بچه امو بزارم پیش خانواده شوهر برا سرکارم.
آره منم پسرم حالا دیگه اوکی شده منو میخواد بغل همه میره هنوز ولی خودمو میشناسه ولی من ازاول نمیزاشتم کسی غیر از خودم روی غذا یاشیرش نظر بده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.