خدایا خسته شدم دیگه نمیدونم چیکارکنم کی تموم میشن این روزای لعنتی کاش هنوز زایمان نکرده بودم نمیدونم چرا این بچه آروم وقرارنداره نه دکترجواب میده نه دارو نه کسیودارم کمکم کنهنه میزاره چیزی بخورم نه بخابم دنیا برام تنگ شده انقدبهم فشارمیاد جز گریه چیزی آرومم نمیکنه

عزیزم به خودت سخت نگیر این روزا میگذره منم اولش همین بودم تازه من پدر و مادرم فوت شدن تنهام فقط همسرم بهم کمک میکنه
یه قطره است بهت معرفی میکنم برای کولیک و بیقراری نوزاده این قطره رو من از 5 روزگی پسرم بهش میدم خداروشکر خیلییی بهتر شده اسمش قطره پروکیده
پیش یه دکتر خیلییی خوب رفتم این و بهم داد خداخیرش بده

عادت میکنی عزیزم منم دقیقا همینطوری بودم از گریه هاش عاصی بودم ولی دیگ الان عادت کردم بعدم یواش یواش هی بهتر میشن همینجوری نمیمونن که به امید خدل

بچه منم همینه گریه میکنه خواب نداره
کمک هم مگه کی میتونه هرروز بیاد خونت
هیشکی نمیتونه بیاد تا ۱۰ روز به زور پیشت هستن والا همین ده روز شد همه میرن

عزیزدلم‌بخدا عمراین روزای سخت خیلی کوتاهه با گریه کردن براخودت سختش نکن چن روز دیگه بچت آروم ترمیشه بخدا هستن کسایی که شرایط بدتری را دارن تجربه میکنن من‌خودم ۹سال پیش بچه‌ هام شیربه شیرشدن بافاصله ۱۰ماه دخترم یکسال نشده بود پیرم بدنیا اومد شوهرم عسلویه بود ۲۰روز اونجا ده روز می اومد خلاصه از شانس من بعداز دهیم رفت تا ۳۲روزگی بچه نیامد منم خودم تنها بودم بنا به دلایلی باخانواده ها رابطه چندانی نداشتیم (الان که فکرمیکنم میبینم اونا هم میدونستن شرایط من سخته نخواستن قاطی سختی های مابشن بابهانه های مختلف ازما دوری کردن)خلاصه خواهر پسر کولیکی شدید دخترم هم بچه نوپا تازه قدم برمی‌داشت یه وضع بدی بود امیدوارم بتونی تصور کنی شبا دخترم بدون شام میموند و یه طرفی بچه خوابش می‌برد روزها که دیگه هیچی ،منم فکرمیکردم دیگه هیچ وقت اوضاع خوب نمیشه تازه شوهرم هم زیاد آدم بادرکی نبود وشرایط منا نمی‌دید که بخواد درک کنه ولی اون روزاگذشتن درسته همیشه با یادآوریش حالم بدمیشه ولی خداروشکر گذشت شماهم نگران نباش روزای سخت نمیمونه قوی باش گریه کردن بدترین راه حل هست بجای گریه کردن تمرکز کن ببین چه راه حل هایی برا وفق دادن خودت بااین شرایط هست

میگذره گلم منم مثل توام کسیو ندارم که کمک حالم باشن

وای منم اولش خیلی گریه میکردم الان خدارو شکر. بهتر شد هر چی بزر گ تهر میشن کم تهر گریه میکنن نکران نباش. میگزره

خانم فقط ی چیزی بگم درسته خیلی سخته منم پسرم الان ۹ سالشه نوزاد بود کولیک داشت تا مدتها خواب درست حسابی نداشتم مثلا الان شما میگفتم خدا زودتر بزرگ بشه حالا الان حسرت اون روزا رو میخورم ک چرا از نوزادی نهایت استفاده رو نبردم
شما هم صبورباش توکل کن بخدا میگذره این روزا بعدا دلتنگش میشی

آدم وقتی کمک نداره خیلی سخته ولی یه جور دیگه نگاه کن،این روزا با تمام سختی هاش میگذره و فرشته کوچولوت بزرگ میشه اما دیگه هیچ وقت این روزا تکرار نمیشه.سعی کن از وجود کوچولوش لذت ببری.به دست و پاهای کوچولوش نگاه کن.تو الان براش حکم خدارو داری و بهت نیاز داره پس قوی باش خدا کمکت میکنه

اخی عزیزم اره خب بچه اس تازه شب و روزم تشخیص نمیده خوب میشه یکم جون بگیره سه چهار ماهه بشه ریلکس باش سخت نگیر