بچه ها یه لحظه بیان
من یه برادر شوهری دارم موقعی که پسرم دنیا اومد نیومد بیمارستان
یعنی همه خانواده همسرم اونجا بدون بجز این برادر شوهرم و خانمش
بعد هم خونه هم نیومدن دیدن پسرم خانواده همسرم هرشب هرشب همه شون میومدن اینها نیومدن
بعد خواهر شوهرم عکس پسرم را میذاشت گروه خانوادگی اینها اصلا عکس العمی نشان نمیدادن
خوب بعد هامین را بردیم ختنه براش جشن گرفتیم خودش نیومد خانمش اومد شام هم برای همسرش گذاشتم برد
بعد پدر شوهرم بیمارستان بود ترخص شد دیشب رفتیم عیادتش اومد اونجا اصلا هیچ توجه نه به من کرد نه پسرم
بعد خانمش رفت شام آماده کنه ما اومدیم خونه چون خودم شام درست کرده بودم
به نظر شما من چه برخوردی با اینها داشته باشم ؟؟؟

به چپ پسرت بگیر به همین راحتی ✋😌

نمیدونم چندسالته و چندساله ازدواج کردی.از یه جایی به بعد میفهمی خیلی چیزا اصلا مهم‌نیست..به دررررک ..حتی بهش فکرم‌نکن.وقتی بی تفاوت باشی اگه دلیلی داشته باشه بهت میگه اگر نه هم که بیخیال

عین داستان من داری ولی از من برعکسه جاریم برادرشوهرم رو نمیزاره بیاد
منم همشون رو انفالو کردم مهمونیم گرفتم دعوتشون نکردم هر کیم پرسید چرا گفتم هربار دعوت کردم نیومدن محل ب دخترم و من مذاشتن دیگ عضو خانواده ما نیستن
حالا عین گاو پشیمونن

دقیقا بردار شوهر من
عاشورا خونه پدرشوهرم بودیم اونم اونجا بود یه جوری نادیدش گرفتم که فکر کردم اصلا اونجا نیست
نزاشتم پسرمم ببینه

مثل خودشون باش

من اینطوری فهمیدم که بچت پسره بخاطراون حسودی میکنن

عزیزم ارزش خودت و بچتو پایین نیار توهم مثل خودشون رفتار کن باهاشون بدرک نیان

ببین عزیزم اون شعور خودشو رسونده ازادما اندازه شعورشون انتظارداشته باش و مثل خودشون برخوردکن

محل سگ نده

هیچی انگار نمیبینیشون.. نادیده بگیر کلا

هعیی این دنیا چ ارزشی داره این مدلین ماهم داریم از اینا

برادر شوهر و جاری منم نه عقدمون اومدن نه عروسی نه خونمون نه حامله بودم تبریک گفتن نه وقتی زاییدم اومدن
منم عین خودشونم
جایی مهمونی خانوادگی ببینمشون حرف میزنم سلام و علیک
ولی نه خونشون میرم نه خونمون میان و نه میذارم بیاد
اینم بگم برای زایمانش رفتم دیدنیش از اتاق نیم ساعت بیرون نیومد پاشدیم بیایم خونه تازه خانوم اومد سلام
کادوشو دادم دیگه پامو خونش نذاشتم

به اینکه پسر داری حسودیش شده
اهمیت نده بهشون و اصلا برات مهم نباشه نادیده بگیرشون

دقیقا عین جاری وبرادرشوهر من من رفتم عیادتش اون نیومد حتی زنگم نزد بعد چند وقت رفتیم خونه مادر شوهرم حتی تبریکم نگفت بجاش چون بچم ریزه بود کلی متلک انداخت ونیش زد

محل نده بهش
یعنی چی آدم بچه بیاره عموش نیاد به دیدنش
ولله جاری من ده روز تمام درخدمت من بود
صبحانه نهار شام کارهای خونه رسیدن به مهونا آنقدر جلوم کارکرد خودم شرمنده شدم

من بودم کاملا بی نفاوت بودم

اهمیت نده مث خودشون

محل نده بهش
یعنی چی آدم بچه بیاره عموش نیاد به دیدنش
ولله جاری من ده روز تمام درخدمت من بود
صبحانه نهار شام کارهای خونه رسیدن به مهونا آنقدر جلوم کارکرد خودم شرمنده شدم

والا مردم باخودشون درگیرن کاش میگفتن قبل ایکه پوزشون کج کنن بفهمیم چ مرضی دارن ...

مثل خودشون باش مگه اونا بچه ندارن؟

محل نزار بابا

اخه صددرصد ازچیزی ناراحتن که این رفتارو میکنن

عزیزم دلیل خاصی داره؟؟ چرا با جاریت صحبت نمیکنی بپرس از چیزی ناراحتی یا حرکتی انجام دادم که باعث این رفتار شده

بی تفاوتی، کاملا نادیده گرفتن و جلوشون فقط ابراز خوشی کردن، یعنی قشنگ ب ترک دیوار هم بخند

خودشون بچه دارن؟
مشکلشون چیه یعنی؟