مامانایی که باخونواده شوهرتویه ساختمونیدبچه شماهم به اوناوابسته تره دخترمن همش گریه میکنه منوببرپایین شبم به زورمیخابونمش همش میگ مامانی بیادمیره میچسبه به مامان بزرگش بوسش میکنه میگ همینجابمون نروپایین وقتی بغل مادرشوهرم میره دیگ بغلم نمیادمیگ بمن دست نزن منم بیشتربخاطرشیریوقت بهم بچسبه حسادت نمیکنم نیایدبگیدقلبت سیاهه فلانه نه فقط یه حس بدی بهم دست میده انگارمن نامادریش باشم بنظرتون بزرگترشه درست میشه ؟اصلاحالم یجوری میشه انگاراونازاییدنش

حق داری
اونی که میگه قلبت سیاهه و این حرفا نمیفهمه هیچی
رفت و آمدتو کمتر کن تو خونه بیشتر براش وقت بزار
به رفتنش اونجا یه نظمی بده
مثلا هر چند روز یه بار
بهشون بگو دکتر گفته بچت چند تربیته میشه باید نظم داشته باشه برای رفت و آمد
تو اینا هم جدی باش و شل نگیر

یه متنی بود میگفت مادر بعد بچه دار شدن با کسایی رفت امد میکنه که بچشو دوست داشته باشن
چه خوبه که مادرشوهرت و بچت همدیگرو دوست دارن بذار باهم وقت بگذرونن غریبه که نیست اگه مادرشوهرت دوسش نداشت تا الان بچت هم دیگع متوجه میشد توهم از این فرصت استفاده کن به خودت و کارات برس
بزرگ تر بشه به تو وابسته تر میشه الان کوچیکه دلش بازی میخواد وقت گذرونی میخواد بخاطر همین میگه بریم پایین

بهتر خواهر،بذار روزی چندساعت بمونه پیششون هم مغزت استراحت کنه هم به کارات برسی

عزیزم چون تو رو همیشه میبینهههه و هستی طبیعتا با بقیه واکنش نشون میده
اگرنه وقتی پیش اونا باشه چندساعت بعد تورو ببینه مطمئن باش ترجیحش تویی
بچه ها منم اگه مادرشوهرم و خاهرشوهرم از پایین بیان بالا سر بزنن دنبالشون گریه گریهههههه هلاک میکنن خودشونو
بعدشم اونا چون بازیشون میدن بچه ها خوششون میاد فقط همین

دقیقا مشکل منم هست
ولی ناراحت نمیشم زیاد


فقط اینکه دم ب دیقه بهونه اون طرف رو میگیره عذااااااابم میده 😭😭😭😭😭😭😭😭😭

من پیششون هستم بله پسرمنم خیلی بهشون علاقه داره فقط میگه برم اونجاگریه میکنه اینم شلوغ میکنه 10دقیقه نمیشه فوری میارنش

اون ک درسته بچه دو تربیتی میشه .
ولی من می‌فرستم بره پیش عمش تا کارآمو بکنم چون مامانم کنارم نیس

هرکاری کنی تویه ساختمون عادت می‌کنه ولی کماربرع بهتره، تربیتش بهم نمیریزع، بچه عزیز تربیتش عزیزترازخودش

وایییییی خدا پسرمن اینجوری بود ی چی شدیدتر ازاین، نه عزیزم ازالان جلوش بگیر مطمین باش خوب نمیشه ک بذارم میشه، من میگفتن عب ندارع نوه اوله دوسش دارن اشتباه کردم، طوری شد محبتی ک من میکردم رو مادروخاهرشوهرم بیشتر میکردن بچم زده سد، عمه و مادرشوهرمو فقط دوست داشت، هرجا می‌رفتیم مهمونی همه میگفتن ب بچت محبت کن خودت نگهش دار هیشکی باورش نمیشه ک آنقدر محبت کردن اونا بچه منو نمیبینه، شوهرم غرمیزد بابا محبت نکنید، بچه مارو نمی‌شناسه تربیتش بهم ریخته ، غرمیزد خودتون میارید ماخسته میشیم 😑 پسرمن بدغذاست فقط خودم میتونم بخورونمش بد قلقه، اینا فقط بستنی میدادن، خلاصه که کلا فقط ۴سال حرص خوردم، الان دخترم نمی‌زارم بره پیششون، نهایتدوروزی ۱ساعت، دخترم هم عادت نکرده، توهم نزار زیادبره بگو نبودنی دلم میکیره، تربیتش بهم میریزه، پسرمن چندتربیتی شده آنقدر توگوشش خوندم یکم بهترشده ولی بازم ته دلش فقط همه و مادربزرگش رو قبول داره من بمیرم هم آدم حساب نمیکنه

آره زیاد حساس نباشی بهتره من که شوهرم گاهی خونه بودنی میبره پایین یه نیم ساعتی بازی می‌کنه باهاشون مخصوص پدرشوهرم خیلی دوستش داره پدر شوهرم عاشق دختر دختر منم شیرین زبون بزار بازی کنه ولی بدونه خودت یا همسرت نزار اونجا بره خودت بودنی ببر آمدنی خونت بیارش خودتم تلخ نکن بگو دستشویی کرده یا گرسنشه خوابش میاد نزار بمونه من زیاد دوست ندارم بچه جدا از مادر بمونه چه. دختر چه پسر

پسر منم همینطوره اوایل خیلی حساس میشدم ولی الان مهم نیس برام اتفاقا منتظر یه بهونم همش بفرستمش بالا یه نفس بکشم🤣

خیالت راحت درست میشه پسر منم میرفت بالا نمی اومد منم پس،میزد ولی شب که میشد میومد بغل خودم می‌خوابید تا دوسالگی بساط این بود بعدش دیگه بالا کمتر رفت کلا قطع شد رفتنش

نه حساس نشو گلم طبیعیه چون مارو زیاد میبنن و خیالش از بودن ما مامانا راحته و خداروشکر بابت رابطه ی خوب بچه و مادر بزرگش
به قول یکی از دوستان که گفته بود ازین فرصت استفاده کن راست میگه منم همینو میگم😁البته نمیگم زیاده روی کن اما طبق چهارچوبی که خودت داری بزار باهم خوش باشن دختر منم با اینکه فاصله نیم ساعتی داریم با مادرشوهرم ولی زیاد میبینتش و عاشقشه اون هست کلا سمت من نمیاد و من خیلی خوشحالم چون میتونم نفس بکشم🥲

دقیقا دختر من جای اونا اصلا منو نمی‌شناسه
یک وقتایی که تنها شوهرم میبرش پایین مادر شوهرم میگه آره نبودی می‌گفت مامان کو درحالی که می‌دونم اصلا براش مهم نیست تازه میخواد بیاد بالا گریه می‌کنه که نیاد اینجوری میگه ناراحت نشم
چه میشه کرد

حلمام اینجوری میکرد حالا که بزرگ شده اصلا دوس ندارع بره پایین یه مدتی. بعد درست میشه

حق داری
من از اول خیلی نبردمش بالا ولی برادر شوهرم کوچیکه میبینه خیلی ذوق می‌کنه و دیگه سمتم نمیاد

ن وابسته نیست ولی جدیدن دوست داره تو حیاط بازی کنه با پدر شوهرم با بچه خواهر شوهرم

عزیزم بهش سخت نگیر مطمعن باش بزرگترشه وابستگی بهت بیشتر پیدا میکنه ولی مادربزرگشم دوست داره اتفاقا بهتره براخودت راحت میتوتی ب کارات برسی استراحت کنی

والا چ بهتر من دوس دارم ب مادرشوهرم وابسته بشن

دختره منم اینجور بود الان ۳ سالشه درست شده

دختر منم با مامانم اینطوریه
میره بغلش دیگه بغل من نمیاد
هی میگه نه نه . یعنی طرف من نیا 😂

درست میشه بزرگتر بشه

دقیقا دخترمنم اینجوری بود،منم یکم ناراحت میشدم
بزرگتر بشه بهترمیشه
ولی یه چیزی بچه به طرف محبت میره
حتما بهش محبت میکنن

حس بدیه میدونم ادم به بچش یجور حس مالکیت داره انگار میگه فقط مال من باشه ولی اگر مادرشوهرتم دوسش داره و بهش محبت میکنه چه اشکالی داره. توام از فرصت استفاده کن وقتی پیش اونه واسه خودت وقت بگذرون

بچم هنوز نوزاده نمیدونم والا