منم از الان استرس گرفتم
واییی داشتم میخوندم چقدر مشابه به زایمان خودم بود هم ترس هم استرس هم خوشحالیه هم درد انگار همه حس ها روتجربه میکنی
ولی من برگردم عقب واقعا انتخابم طبیعی نیستش زایمان واقعا سخته بعد زایمات من هم بخیه ورم کرده بود و ۱۵ روز درد داشتم
خیلی سخت بود ....
واقعا نمی دونم چرا نمیزارن زایمان اختیاری انتخاب کنند به نظرم سزارین سخته ولی از نظر روحی کمتر تو فشاری
چون من تو بیمارستان چقدر صدای جیغ شنیدم و درد کشیدن بقیه رو هم دیدم که واقعا قلبم درد میگرفت براشون بعضیا اصلا نمی توستن انگار طاقت بیارن
منم بعد زایمان یه ساعت تختتتتتت خوابیدم
افرین. خدا بهت قوتتت بده عزیزم. مامان قوی ❤️
ای جان یه لحظه حس کردم دارم یه رمان جذاب میخونم😁خدا نی نی گلتو حفظ کنه برات🩷
3
از حس اون لحظه هرچی بگم کم گفتم حس خیلی خوبی بود وقتی گذاشتن رو شکمم و داشتم لمسش میکردم باورم نمیشد این نینی منن هم میخندیدم هم گریه میکردم واقعا اوج دیوونگیم بود. مامای بالاسرمم میگفت چرا گریه میکنی نگاه بلاخره تونستی نینی تو ببین و از این حرفا و من به کار احمقانه ام ادامه میدادم دیگه خلاصه همین ک وارد مرحله در آوردن آتشغالای اضافی. و فشار دادن شکمم و دوختن شدن کل حس و مسام پرید رفتم تو فاز آخ و اوخ. اونا هم که میدوختن و غرر میزدن ک چه بد دوختی از این حرفا منم ب یک ورم گرفتم. اینم تموم شد بخیر و خوشی
دیگه واقعاا خسته بودم ی نگاه به نینی کردم که لباساشو پوشونده بودن اونم بعداز گریه کردنش گرفت تخت خوابید منم بهش اضافه شدم گرفتم خوابیدم واییی که چقدر چسبید اون خاب 😂😂😂
2
دکترر هم اومد بنده فول شدم و باید زورامو میزدم که نینی بیاد بعد هر زور زدن هم کلی دهنم خشک میشد ی قلوپ آب میخوردم و ادامه میدادم این وسطم حسابی خابم گرفته بود 🤦🏻
دیگه از من زور زدن از دکتر غر غر کردن که زور خوب نمیزنی خانومم. فقط دوتا زور خوب بزنی میاد منم با دستام لنگاموکرفته بودم زور میزدم. اونم میگفت مقعد زور نزن اینجایی که دستمو گذاشتم زور بزن بدووو🤧
خلاصه این کارش خیلی مفید بود رو زور زدنم و بنده بعداز کلی زورر نینی اومد بیرون
1
این زور زدنام کم کم ناخواسته شد باعث شد تو خودم برینم😑😂. اصلا هم برام مهم نبود باخودم گفتم بزار بیاد اگه خاست یچی بپرونه میگم خودت گفتی تکون نخورمم هاااا
نمیدونم چقدر ادامه دار بود که احساس کردم یک آب داغ ازم میاد اولش فک کردم جیش کردم اما همینطور ادامه دار بود تا اینکه اومدن و گفتم حس زور زدن دارم و شروع کردن به چک کردن فهمیدن کیسه آبم سوراخ شده ک آب میاد و منم خیلی زود ۷ونیم سانت شدم در نهایت کیسه آبمو پاره کردن واقعا تو این مرحله هیچ کس دردی نداشتم و فقط حس زود زدن زیاد بود.
دیگه همچی خیلی یهویی رو دور تند رفت. بهم آمپول زدن
گفتن سعی کن زور نزنی موقع انقباضات و فقط نفس عمیق بکشی اولش خوب بود میتونستم کنترل کنم اما یجایی از دستم در میرفت و آیی بلند میگفتم. دیگه کم کم واقعا سخت شد تکنیک تنفسی و همش آی آیییی میگفتم که این دکترای لامصب بیان بالا سرم 😂🤧درکل عقیده ام جوریه ک تو چنین شرایطی دلم نمیخاد تنها باشم و حس بدی دارم دکتر بالا سرم نباشه
اون ماما مهربون هم این وسط اومد بهم انرژی داد که ببین آخرشی ۹سانتی چیزی به فول شدنت نیس واقعا انرژی گرفتم و کلی ذوق زده بودم و ی لحظه همه ی دردای دیشبمو فراموش کردم و شروع کردم ب خرما و آب خوردن که انرژی داشته باشم آخرش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.