۴ پاسخ

اینکه به یه بچه ای برچسب بد بودن بزنی خیلی اشتباهه
بچه ی تو هم ممکنه خطایی بکنه دلیل نمیشه بگی کلا بد هسی
اونم همینه .متوجه رفتارایشون نیستن که درسته یا غلط
خود تو هم گاهی کنترل بچت از دستت خارج میشه
جای اون بنده خدا نیستی که ببینی چی میکشه

بعدم دفاع کردن رو به بچت یاد بده که کسی اذیتش کرد محکم وایسه بگه نه نکن و سرش داد بزنه که اذیتش کرده .همیشه و همه جا شما نیستی .تو مدرسه بزننش اگه نتونه دفاع کنه شما نیستی که بری دفاع کنی .پس به خودش یاد بده .در قالب بازی و داستان البته...

اون خانمم بله باید معذرت خواهی میکرد که بچشم یاد بگیره کار اشتباهی میکنه عذرخواهی کنه
و اینکه بهتر بود میگفتی این که کسی رو میزنی اصلا درست نیست
نه ابنکه کلا بچه ی بد خطابش کنی و کل رفتاراشو بد بدونی

به نظرم سعی کن رو رفتار خودت و بچت کار کنی
تا اینکه بخوای همه ی عالم و ادم رو مقصر بدونی
دختر من بهش یاد دادم کسی مجبور به بوس یا بغلش میکنه یا کسی میخواد به زور وسیلش بگیره سرش داد بزنه
و هیچوقت تو بازی بچه ها دخالت نمیکنم
از دور مراقبم فقط
به خودش یاد دادم دفاع کنه از خودش
کسی دست بهش بزنه میگه نه تو حق نداری منو بزنی یا اذیت کنی
اینجوری خیالم راحته منم نباشم از پس خودش برمیاد

بخاطر یه حرف داداشت هم نباید برچسب بد اخلاقی بزنی بهش
یعنی هیچوقت هیچ اخلاق خوبی نداره؟
بهتره بگی از این کارت ناراحت شدم
نه اینکه بگی کلا بدی و بد اخلاقی و.....
خودتو بزار جای ادما
مثلا شوهرت بهت بگه چقدر شلخته ای تو ناراحت نمیشی؟
با خودت میگی من فقط امروز مثلا نتونستم مو شونه بزنم یا لباسم. عوض کنم مرتب کنم یا دوش بگیرم چون وقت نکردم همیشه که اینجور نیستم

پس این برچسب کلی زدن به دیگران غلطه مخصوصا به بچه ها
چون کوچیک ترین حرف ها روشون تاثیر میزاره
اگه به بچت بگی چقدر بی عرضه ای قطعا به مرور زمان اونجوری میشه
اگه بگی چه خوبه که مبتونی از خودت دفاع کنی قطعا و حتما تو دفاع کردن از خودش خیلی خوب پیش میره

ببخشیدیعنی بخاطریه جمله که گفته خواهردوستم بوده نبایداین ومیگفتی این حرف سنگین وبهش زدی؟؟بنظرم حرفت به برادرت اصلادرست نبود

عزیزم اگه من جات بودم تو گوش پسره میزدم تا مامانش یاد بگیره درست‌ حرف بزنه

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم
مامان شهریار مامان شهریار ۳ سالگی
سلام تا حالا شده کسی به خودتون و بچه‌تون حس منفی بده؟ به طوری که شب تا صبح خوابتون نبره؟!
من مادرشوهرم و جاریم اینجورین. مادر شوهرم مدام بچه منو با بچه جاریم مقایسه می‌کنه در صورتی که بچه من چهارسالشه بچه اون می‌ره کلاس پنجم همه‌اش میگی بچه جاریم اندازه بچه تو که بود فلان کارو می‌کرد فلان بازی رو می‌کرد کاردستی درست می‌کرد. بچه تو هیچی بلد نیست در حالی که بچه جاری من فوق‌العاده بی‌ادبه هنوز بلد نیست سلام کنه سر بزرگتر داد می‌زنه به شدت حسوده ولی هیشکی جرات نداره چیزی بهش بگه جاریم هم هر وقت بچه منو می‌بینه بهش خیره میشه میگه این چشه؟ چرا اینجوریه؟ در صورتی که بچه من عادیه و هیچ مشکلی ندارم
به شوهرم میگم اینا اینجوری به من می‌گن تازه یه چیزی هم بدهکار میشم اینقدر باهام دعوا می‌کنه که تو خودت مریضی و مشکل داری و تا یه مدت منتظر می‌مونه من یه اشتباهی کنم مثلا غذام بسوزه بهم میگه به جای اینکه بگی فلانی اینو بهم گفت آشپزی یاد بگیر.
خسته شدم خیلی تنهام هیشکی نیست باهاش دردودل کنم😔
مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 ۴ سالگی
💓💓💓💓💓💓💓

واقعا بارداری طبیعی و بچه سالم و صالح نعمتیه که خدا به هرکسی نمیده، کاش قدر دسته گل هامونو که خدا اینجوری بدون دخالت شخص ثالث گذاشته تو بغلمون رو بیشتر بدونیم!

درباره IVF و PGD سؤال می پرسم تک و توک کسی جواب میده ...
هزینه فقط یه آزمایشش 30 تومنه که تازه ببینن آیا میشه کاری کرد یا نه ...

اولین بار دخترخاله ام بعد از کلی آزمایش روی یکی از برادراش فهمیده بود ناقل یه بیماری ژنتیکیه و بهمون گفت که همه دخترخاله ها هم باید آزمایش بدن که ناقل هستن یا نه ...
من همیشه دلم میخواست زود ازدواج کنم، وقتی با همسرم آشنا شدم، گفتم پسرهای خانواده ما ممکنه همچین مشکلی داشته باشن با اینکه هنوز آزمایش نداده بودم، با توجه اطلاعات کمی که داشتم گفتم درمانی هم نداره؛ ۲سال تمام به خاطر اینکه خودش و خانواده اش عاشق فرزند پسر بودن ، از هم فاصله گرفتیم و من دچار افسردگی و خونه نشین شدم و اونم خودشو زد به بی خیالی و خوشگذرونی و ادامه زندگیش ...
تو فاصله اون ۲سال چندبار برای آزمایش ژنتیک و مشاوره پیش دکترای چند تا مرکز رفتم و فهمیدم منم ناقلم متأسفانه ...
به کسی نگفته بودم و خودم می رفتم دنبالش ...
اون روزی که جواب آزمایش رو گرفتم، رو نیمکت تو حیاط بیمارستان بقیه ا... نشسته بودم، بیدارِ بیدار بودم، خواب نمی دیدم!
سردرد گریه فشار عصبی هیچ کدوم نمیتونست مشکلمو حل کنه و دردم کم کنه چون خدا منو اینجوری آفریده بود!

ادامه در کامنت ها 👇
مامان حسین مامان حسین ۴ سالگی
موهای حسین رو بردم کوتاه کردم چند روز پیش، بعد دیروز رفتم خونه ی مامانم خواهرم چپ چپ نگاش میکنه بعد میگه برای چی کوتاه کردی بچه میگه مامانم برد دیگه بعد بهش میگه چرا از من اجازه نگرفتی باید از من اجازه میگرفتی اینم هی میگفت مامانم برد دیگه من احمق هم هیچی نگفتم لال بودم بگم از مامانش اجازه گرفته قشنگ شده...
حالا حسین از دیشب میگه قیافم بد شده، امروز صبح هم بیدار شده میگه چرا موهامو کوتاه کردی میگم باید کوتاه کنیم مرتب بشه میری مهد تمیز باشه میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره، مهد هم نمیرم قیافم بده😭😭😭
دلم میخواد به خواهرم بگم حرفش چه تاثیری رو بچه گذاشته موندم چطوری بگم آخه انقدر زود رنجه نمیشه بهش حرف زد سریع ناراحت میشه و قهر میکنه، به اون یکی‌خواهرم میگم میگه چرا فکر میکنی به خاطر حرف اینه بچه خودشم خوشش نمیاد از موهاش بد کوتاه کردن، میگم اولا بچه چی میفهمه بد کوتاه شده دوما چرا قبلش نمی‌گفت قیافم بده سوما بچه قشنگ داره میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره میگه حرف اون بهونه ای شده بچه حرفش رو بزنه😐😐😐
مامان محمدحسین مامان محمدحسین ۳ سالگی
من بستری شدم بیمارستان و سرم های بزرگ ۱۰ لیتری بهم وصل میکردن و دستگاه روی شکم که حرکات و صدای قلب بچه رو بشنویم دکترمم هرروز میومد رو سرم و از حالم باخبر بود سه روز که بستری بودم روز سوم توی بیمارستان رفتم سونو و آب دور بچه ۵ سانت شده بود و دکترم امیدوار شد من توی بیمارستان سرماخورده بودم سرد بود و اینا نمی‌دونم یا بدنم ضعیف شده بود .دیگه دکترم گفت دخترم توی این کرونا و آلودگی و اینا نمونی بهتره اینجا برو خونه کاهو خیار عرق کاسنی آب معدنی اینا بخور تا آب دور بچه تامین بشه دیگه منم مرخص شدم اومدم خونه همه اینارو می‌خوردم ولی استرس داشتم اگه بچه یکم تکون نمی‌خورد منو استرس می‌گرفت شوهرم می‌گفت پاشو بریم بستری شو اونجا صدا قلب می‌شنوی خیالت راحته من میگفتم نه . دیگه من ساعتای ده یازده بود پاشدم تو اتاق ساکمو بستم اسباب بازی های بچمو چیدم و یهو حالم بد شد تب کردم تب شدید . شوهرم پاشویه میکرد و اینا فقط میگفتم بچه م شکمم داغه و شکممو خیس کن .اون هرچی می‌گفت بریم بیمارستان میگفتم نه هنوز زوده بچه بدنیا بیاد .بعد تو اون تب یهو تپش قلب گرفتم برای اولین بار به پهلو دراز کشیده بودم گفتم صدای قلبمو توی گوشم می‌شنوم شوهرم می‌گفت تلقین نکن میگفتم بخدا صدا قلب می‌شنوم من تپش