خدا کمکت این روزام میگذره🥲❤️
منم خیلی سختی کشیدم سر پسرم سزارین اجباری بودم از وقتی رفتم تو ماهم انقباض و درد داشتم
همینکه بدنیا اومد منتقل شد یه بیمارستان دیگه ان ای سیو با اینکه بچم رسیده بود گفتن تو ریه اش آب مونده حتی نشد بغلش کنم فرداش از بیمارستان مرخص شدم دیگه رفتم بیمارستان دیدنش بازم نمیشد بغلش کنم باید تو دستگاه میموند دو سه روز بعد تازه گذاشتن بغلش کنم و گفتن شیر بدوشم تا اونموقع بچم با سرم تغذیه میشد من تازه سه روز بعد زایمانم شیر دوشیدم واسه همین شیرم کم شد چون بلافاصله بعد زایمان شیردهی نداشتم
روز ششم مرخص شد ولی من چون خیلی شیاف و مسکن مصرف کردم بخاطر اینکه سرپا باشم بخاطر معدم بستری شدم و آمپول و سرم گرفتم تا دوروز هیچی نمیتونستم بخورم بازم به بچم شیرخشک دادم معدم که بهتر شد سرماخوردم دیگه ماسک میزدم بچه رو شیر میدادم دو روز بعدم مادرم رفت خونشون دیگه تنها به کارای خونه و بچه ها رسیدم الانم پنج روزه مامانم رفته سفر
درد باز شدن رگا سینه از خود زایمان بدتره یادمه من تو دهن بچه میزاشتم سینمو گریه میکردم
ازمایش بدین ببینین اگه لازم باشه دکترمینویسه خودش یاباقطره حل میشه زردی ناراحتی نداره که
زردی درمان داره چرااینقدربه خودتون استرس میدین دخترمن زردیش ۲۱شده بودمتخصص دستگاه نوشت اوردیم خونه سه روزه خوب شدبچه هایی که زردی میگیرن توطول عمرشون کم ترسرمامیخورن الان ماشالله دکترمن ۸سالش عقلش که ماشالله ماشالله
من که مادر ندارم چی بگم
فدات بشم هممون کشیدیم خدا اجرت بده بگو خدایا برای تو همش 🥰😘
شوهرم همش اذیتم کرد تو بار داری خیلی غصه خوردم یه شب خیلی دلمو شکست ساعت یک کیسه ابم پاره شد بچم هشت ماه دنیا امد چون بچه با پا بود سزارینم کردن خیلی ناراحت شدم حس مادر بودن نداشتم همیشه زیمان طبیعی میخواستم نشد دوکترا و پرستارا خیلی بدرفتاری کردن دو سه ساعت از ترس میلرزیدم دوخترمو دنیا امد نشونش ندادن بهم رفت ان ای سیو تا پنج روز ندیدمش بعدش هروز میرفتم تو دسگاه نگاهش میکردم کسی امیدی بهش نداشت همه میگفتن نمی تونه بدون دسگاه نفس بکشه از اون طرف هزینه ها بالا رفتن پول نداشتیم نود میلیون میخواستن بچه رو نگه اشتن بخاطر پول هر.ز دم بیمارستان گریه میکردم خلاصه مردمو زنده شدم تا دوخترم الان بغلمه
ولی کاش شیر خشکم میدادین بچه انقد گشنگی نکشه
اره همه اینارو ماهم تحمل کردیم عزیزم من امروز واکسن دو ماهگی زدم انقدر گریه کردم بچم درد میکشید😭😭
خیلی روزای بدی بود من زایمان اولم طبیعی بودم راحت و سرپا دومی سزارین شدم بیچاره شدم و هنوز بعد یک ماه رو پا نشدم 😭
میگذره عزیزم بهت قوول میدم طاقت بیار بچه بره توی دوماه کلییی همه چی بهترمیشه
منم همینطور منم💔
الان میفهمم مامانم چی کشیده
عزیزم من همین الانشم آب شدم بخدا که دو سه روزه بی دلیل اشکام میاد
هی خواهر منم ۶ روز کامل اینقدر درد کشیدم ک ن چیزی نخوردم ن خوابی من ۶ روز کامل فک کنم ۵ یا ۶ ساعت بیشتر نخوابیدم از شدت درد بعدم ک رفتم برای زایمان طبیعی تا ۹ سانت باز شدم ولی سر بچه بیرون نیومد داشت بچم خفه میشد بعدم سری منو بردن اتاق عمل و بچم دنیا اومد هیچ کس کنارم نبود ن مادر ن خواهر تنها تنها فقط خودم و خدا بعدم ک اومدم بخش اینقدر سینه هامو فشار میدادن ک دلم میخواست فقط داد بزنم ولی خداروشکر شیر داشتم وقتی هم اومدم خونه تنها تنها خودم بچم میبردم دکتر بهداشت خودم همه کاراشو میکردم درحالی ک هم بچه اولم بود هم سزارین شده بودم بچم زردی گرفت ۳ روز زیر دستگاه بود من بالا سرش فقط زار میزدم زردیش ک خوب شد صورتش داغون شد همش دکتر خیلی سخت گذشت مخصوصا من ک هیچ کس کنارم نبود تو باز خداروشکر مادرت بوده
الهیی بگردم انشالله میگذره این روزا
روزای خوب جلوتونه نگران نباش😍
بچه منم ی هفته دستگاه بود روزی هزار بار براش میمردم آنقدر گریه میکردم سردرد و گردن دردی گرفته بودم که نمیتونستم تکونش بدم و با شکم پاره پا میشدم میرفتم دیدنش
بعد چندروز اجازه شیر دادن و من شیر نداشتم انقد با شیردوش دوشیده بودم ک زخم بودن هرسری آنقدر گریه میکردم بس ک درد میکردن
اخیییییی عزیزم وااااای بخدا همه مون اینارو و بدترشو دیدیم فدات شم نگران نباش بخدا همه اینا میگذره به روزای خوبت برمیگردی
مامان شدن همینه دیگه تو ذره ذره آب میشی ولی در عوض به یه موجود دیگه زندگی میدی افسردگی بعد از زایمان مابین خانوما شایع هست عزیزم بیشتر مواظب خودت باش
روز به روز سختیا بیشتر میشه ولی بازم شیرینه
بعد دو روز بچم خوب شد خودم سرماخوردم منو بردن حمام عصرش کولر روشن بود من بدن درد و تب و لرز شدید گرفتم هنوز هر چن ساعت ک دارو نمیخورم بدنم انگار ضعف میکنه لرز میگیرم ، کمر دردای شدید ک فقط با شیاف اروم میشن ، شب بیداری و بی خابی حس میکنم از همسرم خیلی دورم با این همش کنارمه مسکن دردامه با خودم میگفتم همش فدای ی تار موی دخترم این روزا دیگ برنمیگردن تا باز دو روزه زردیه دخترم برگشته از گریه چشمام باز نمیشن دلشو ندارم حس میکنم بخاطر بی مسولیتی منه بچم دوباره زردی گرفته نگاش میکنم گریم میگیره یکم میرم پیش شوهرم اروم شم گریم میگیره چقد روز و شبای سختین
فقط دعا میکنم دخترم خوب باشه سالم و سرحال باشه خودم هزار بار دیگ جراحی بشم درد بکشم مهم نیس
انگار سرنوشت منو گفتی
وای یعنی شیرت نیومد بعد چیکارکردن ک میگی از درد زایمان بدتر بود؟😬
منم اینارو کشیدم ازبستری شدتش وهمچی دیگه
عزیزممم🥺ایشالا همه چی ذرس میشه ناراحت نباش
عزیزم همه همینیم جونم🥺ولی میگذره این روزا🥺لذت ببریم از لحظه لحظه ی بزرگ شدن جوجه هامون😍😍😍😍
من که بچم زردی داشت مراعات کردم دیگه تا یک ماهگی کلا زردی از چشماشم محو شد.
قطره نائوناستر معجزه میکنه گلم.
میگذره همه اینا ایشالله خنده های نازشو ببینی دردات فراموش میشه🥲🤍
اولین روزای مادری واقعا سخته و فقط مادر آدم درک میکنه و اندازه ما درد میکشه
منم همینطور عزیزم ولی به مرور تجربه ات بیشتر میشه و بیشتر لذت میبری
سلام عزیزم من ادیت عکس آتلیه ای انجام میدم تغییر لباس و پس زمینه 30
مشخصات کف با 20
کلیپ هم درست میکنم همه مناسبت 30 کسی نمیخواد 🙂🙂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.