سلام مامانا خاستم تجربه زایمانم(سزارین) رو بزارم من ۳۹هفته ‌و۴روز بودم ک وقت سونوگرافی داشتم رفتم ماما دید گفت آب دور جنین خیلی کم شده ت این چند روز آبی ازت رفته گفتم نه گفت نامه میدم برو بیمارستان بستری شو خلاصه ما رفتیم و برای بستری شدن،
من تصمیمم از قبل طبیعی بود ولی وقتی رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت دهانه رحمت بسته س ،قرص (واژینال)برات میزاریم تا دردهات شروع شه امکان داره تو چند ساعت باز شه امکان هم داره تا فردا طول بکشه راستش من خیلی ترسیدم گفتم اگ طول بکشه تا باز شه و کلی درد بکشم و آب دور جنین هم کمه برای بچم خطرناک بود و یجوری ریسک بود ترسیدم
گفت اگ شرایط اورژانسی بشه سزارین میشی،منم نشستم فک کردم گفتم اگ هم درد طبیعی رو بکشم و در آخر سزارین بشم واقعا ظلمه😅و گفتم منو سزارین کنید و اونا هم قبول کردن و آماده شدم برا سزارین و سوند وصل کردن درد زیادی نداشت و همچین آمپولی ک ب کمر میزدن هم قابل تحمل بود و همسرم موقع عمل کنارم بود و باهام حرف میزد و زودی تموم شد صدای گریه پسرمو شنیدم خیلی حس عجیب و شیرینی بود،اولین بلند شدن برای راه رفتن و اولین دستشویی رفتن واقعا درد داره ولی گذراس من از روز دوم خیلی بهتر شدم درد داشتم ولی نسبت ب روز اول واقعا بهتر بودم روز اول واقعا درد داشت و عجیب بود 😅من نمیدونم پمپ درد چیه ولی اینجا (المان)بهم قرص مسکن میداد خیلی هم قوی نبود و اینکه سرم مسکن وصل میکرد هر از گاهی
من چهار روز بیمارستان بودم و خیلیییییی پرستارای مهربونی داشت خودشون بچه رو عوض میکردن بهم کمک میکردن برای دستشویی رفتن و راه رفتن و...

تصویر
۱۲ پاسخ

منم المانم...میخوام سزارین کنم ی سوال بهت شیاف هم دادن یا نه و اینکه بیمارستان بزرگ سزارین کردی یا بیمارستان کوچیک منو گفتن بخاژر قند باید بیمارستان هایدلبرگ بزام میترسم رسیدگیشون بد باشه بخاطر شلوغی

عزیزم میگن توآلمان برای هربچه ماهی ۲۵۵یورو میریزن
درسته؟؟؟

مبارک باشه منم چهارشنبه سزارین شدم .اونجا هم مثل ایران ماساژ رحمی انجام میدن بعد عمل ؟

🤣🙃🙃🤣🙃🤣🫠

سرفه بلند

پاهات یاریت نمیکنن

ممنونم از اینکه تجربتو گفتی گلم انشالله قدمش مبارک

خاطره شیرینیه نمیدونم چرا دوس دارم لحظه بیمارستانو

کجا زایمان کردین ک همسرتون اومد اتاق عمل؟

مبارک باشه

مبارک باشه
خداروشکر ک ب خیر و خوشی گذشت

😍خداروشکر
اونجام براربچه واکسن میزنن ؟ یا ازمایش اینا

سوال های مرتبط

مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۵ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان گندم 🩷🥹 مامان گندم 🩷🥹 ۱ ماهگی
تجربه زایمان ۲

بعد اینکه کیسه آب و ترکوند ودیدن مدفوع بچه خیلی غلیظه گفت سریع ببرید سزارین
منم هنوز تو دوسانت بودم و درد نکشیده بودم
ولی وقتی اسم اتاق عمل اومد خیلی ترسیدم چون اصلا ب سزارین فک نمیکردم
وصل کردن سونو اصلا درد نداشت ولی بعدش یجوری بود همش،فک میکردی جیشت داره میریزه دیگ رفتیم اتاق عمل آمپول بی حسی رو هم هیچی حس نکردم
ولی دیدن درد دارم ی چیزی زد سرم گیج رفت و هیچی نفهمیدم دیگ اصلا صدای گریه بچه و اینا نفهمیدم
(من از قبل بارداری ام رو کمر نمی تونستم بخوابم کمرم بد درد میگیره )
از وقتی ب هوش اومدم درد کمر و جای بخیه خیلی شدید بود ماساژ شکمی ام درد داشت ولی زود گذشت برا من سخت ترینش همو دوازده ساعت رو کمر خوابیدن بود چون کمرم داشت داغون میشد برا پاشدن و نشستن و راه رفتن هم قبلش ی شیاف زدم ولی باز سوزش بخیه خیلی شدید بود دیگ کم کم پاشدم راه رفتم باز خیلی میسوخت
از دیشب از تاپیک قبل هم سردرد وحشتناک داشتم تا امروز یخورده بهتر شده
ولی خدارو شکر الان بهترم و دردام کم شده
وزنش ۳۶۰۰
قدشم ۵۷ بود
انشالله ب زودی قسمت همه اقدامی ها بشه❤️🥹
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۱ ماهگی
مامان آقارضا مامان آقارضا ۳ ماهگی
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️
مامان پسر کوچولو🤱 مامان پسر کوچولو🤱 روزهای ابتدایی تولد
بچه ها من از تجربه سزارینم میگم براتون اونای که میترسن برن سزارین اشتباه میکنن صدرصد برین خیلی خوبه🙂
من ۳۷ هفته ۴ روز بودم و دکتروم عوض کردم رفتم مطبش تا قبول کنه سزارینم تو بیمارستان دولتی قبول کنه. و من بگم که از اول بارداری فشار داشتم وآب دور جنین کمه بود و چند بار بستری شدم
خوب خلاصه رفتم مطب دکتر گف فشارت بالاس سونو گرافی اورژانسی نوشت برا آب دور جنین و آب دور جنینم کمتر شده بود و همون شب ۲۰ملیون گرفت نامه سزارین برا بیمارستان دولتی داد و من شب رفتم برا بستری و بستری شدم و صب دکتر اومد منو بردن اتاق عمل استرس داشتم دیگه منو بردن اولین چیز سوند وصل کردن که اندازه یکی دو دقیقه سوزش داشتم تموم شد بعد دکتر بلندم کرد نشستم آمپول بی حسی رو زد راستش من دردم اومد ولی خیلی کم بود هم آمپول که زدم گرم شدم قشنگ بی حس شدم اولش ترسیدم گفتم من هنوز بی حس نیستم اونا هم گفتن باشه شروع نمی‌کنیم داشتم سروم میزدم من حواسم نبود دیدم دکتر کارو شروع کردن 😂 بعد چند دقیقه احساس خفگی بهم دست داد دکتر گف داریم سرشو در میارم یه کوچولو درد داره بعد تموم شد من هیچی حس نکردم بیاین بعدی😅🤗
مامان گیسو مامان گیسو ۳ ماهگی
تجربه سزارین من
هفته پیش یک شب قبل صلح انقدر ترسیدم که صبحش افتادم به خونریزی
سریع رفتیم بیمارستان و قرار شد که همون روز اورژانسی سزارین بشم
دیگه کارامو کردن و منو فرستادن اتاق عمل (اینم بگم بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم)
آمپول بی حسی اصلا هیچ دردی نداشت سندمم بعد از بی حسی بهم وصل کردن و هیچی از دردش نفهمیدم
کادر اتاق عمل بیمارستان عالی بودن من بعد از بی حسی نفس تنگی شدید داشتم سریع بهم اکسیژن وصل کردن نفس تنگیم بهتر شد هر حالتی که داشتم و بهشون میگفتم سریع آمپول میزدن و رسیدگی میکردن واسه همین اصلا بهم سخت نگذشت
ولی نگم از عوارض بی حسی من سر درد نگرفتم اصلا با اینکه خیلی ام سرمو تکون دادم ولی قفسه سینم میخواست از درد جدا شه از همدیگه خیلی درد وحشتناک و زیادی بود و غیر قابل تحمل قشنگ پدرمو درآورد
پمپ دردم نداشتم مسکن بهم میزدن و شیاف میزاشتن مرتب
و درد اولین راه رفتن که نگم چقدر سخت و طاقت فرسا بود برای من
من تا چند روز نتونستم صاف راه برم
با وجود همه اینا بازم برگردم سزارین رو انتخاب میکنم چون جون و بنیه زایمان طبیعی رو ندارم اصلا الانم که یک هفته گذشته خیلی بهترم و کلا حالم رو به
بهبودیه